شکست عاطفی-سوء ظن-عدم اعتماد بنفس-همه یکجا!قصد اصلاح!لطفا راهنمای

با سلام
انجمن مفیدی دارین.بسیاری از مشکلات دوستان با مشکل من مشترک بودند ولی وقتی جوابهارو کنار هم میذارم ، باز جوابمو نمیگیرم.من دانشجوی ترم 4 هستم.از روز اولی که وارد دانشگاه شدم به دختری که همکلاسیم بود علاقه مند شدم.خیلی سریع در عرض 1 ماه اول با هم رابطه برقرار کردیم.اوایل بهونه میاورد که ممکنه بعدها خونوادش راضی نشن ازدواج کنیم.منم قول دادم اون با من.شرط گذاشت کسی بویی نبره.یعنی عشق تلفنی.تو دانشگاهم نه با او نه با دختر دیگهای حتی سلام علیک هم نکردیم.می گفت تابلو میشه.اواخر بهم بر میخورد که چطور وفاداره وقتی نمیخواد دیگرون با خبر بشن.و اختلافات و دعوا ها شروع شد تا اینکه بعد 5 ماه دوستم(مثل بقیه)که از رابطمون خبر نداشت بهش پیشنهاد داد و اونم رفت.واقعا بهش وابسته شده بودم و اونو دختر پاکی می دونستم.خیلی هم عذابم داد و میگفت خوشش میاد که عذابم میده.بعد اینکه فهمیدم رابطهی جدیدشو با دوستم ازش متنفر شدم و ولش کردم.ولی اثری که روم گذاشت بد خلقی(شامل عصبانیت زودو ..) ، سوءظن،عدم اعتماد بنفس و ... بود.با دوستم هم صحبت کردم و گفتم که با اینکه با من حرفهای خیلی صمیمی حتی تا روز قبل جدایی زده،تو اشتباه نکن!ولی قبول نکرد.دوستم نمره هاش بهتر بود و الانم هر دوشون نمرشون خوبه.منم بر خلاف دبیرستان افت شدید کردم.بعد ها 2 موردم خواستم با هم دانشکده اییم یا با یکی از دانشگاه دیگه ارتباط داشته باشم(برای فرار از فشار روحی که اون 2 نفر همکلاسیمن و اینکه جای خالیشو پر کنم) ولی هربار یا به خاطر او اثرات و رفتار بدم خراب کردم.یا اینکه طرف از من خوشش نمیاد ( رابطه نداره ولی به کس دیگه علاقه داره)دارم تحقیر و ضعیف می شم. در مورد این مورد اخیر که هم دانشکده ای هستیم،ایشون وقتی منو از 100 کیلومتری هم می بینه ،چشمهاش رو من قفل می شه!یه جور تله پاتی (شاید یک طرفه ) هم ازش دارم به این صورت که هروقت قراره ببینمش به دلم وحی میشه!حتی روزی که باهاش آشنا شدم خواهرم خواب دیده بود من با یکی دوست شدم میریم خواستگاریش!این بیشتر آزارم میده.و اینکه بر خلاف تجربه ی خودم،ایبار بهخواطر خود ای خانم و خوبیهاش بهش علاقه مند شدم و ظاهرش منو جذب نکرده.عاشقش شدم ولی نگفتم بهش.فقط با پیام فیس بوک رابطه داریم.که نتیجه ی خوبی هم نگرقتم.بهش گفتم دوسش دارم ولی مثل خواهر و نمی دونم چرا این حسو دارم و اینکه عاشقش نیستم.راستش به نظرم جوابش منفیه ولی واقعا نمی فهمم معنیه نگاه هاش چیه که حتی اگه با دوستش هم حرف می زنه باز قطع می کنه و نگاهش منو دنبال می کنه.
دیگه از ای حالت ها خسته شدم و می خوام به درسم برسم. ولی نمیتونم از فکر رابطه و علاقه مندی به کسی خارج بشم.انگار همیشه دنبال کسیم که باهاش رابطه داشته باشم.ولی واقعا می خوام انرژیمو بذارم رو آیندم.در ضمن اگه ممکنه دوستان(مخصوصآ خانوم ها) نظرشونو راجه به او خانم بهم بگن که آیا نگاهش معنی میتونه داشته باشه اونم در حالی که از رفتارش معلمه به کسه دیگه که میشناسمش علاقه داره؟ آیا علاقه ام را به ایشان مطرح کنم
ممنون از کمکهایی که خواهید کرد

دوست عزیز

اون بخش اول که با اون دختر بودید و گذاشت و رفت و اتفاقات و افت تحصیلی و متنفر شدن شما خیلی برام جالب بود. چون خودمم ترم چهار هستمو دقیقا همین اتفاقات شما برام افتاده. دقیقا و مو یه مو. اصلا یه لحظه فکر کردم این پست رو خودم نوشتم :دی

دوست عزیز
نگاه کنید، صحبت از یه عمر زندگیه. البته من اینطور فکر می کنم. شما قبل از این که بخوایید برید جلو باید اول خودتون رو محک کنید. ببینید می تونید و یا تواناییش رو دارید که اون طرف بهتون تکیه کنه. خیلی چیزها مهم هست. مثل پول،اخلاق، اینکه می تونید اون طرف قبلی رو کامل فراموش کنید و عشق یکی دیگه رو وارد قلبتون کنید. آیا این علاقه هوس نیست و یا تلاشی برای رهایی پیدا کردن از اون حالات بدی که بخاطر رابطه قبلی توی شما بوجود اومده؟

دوست عزیز
زندگی فقط با عشق پیش نمی ره. خیلی فاکتور ها هستن که توش تاثیر گذارن. باید اون هارو در نظر بگیرید. پایین بالا کنید. البته فکر کنم الان بین 19 تا 20 سال دارید. خب اگر اینجوری باشه بعنوان یه همسن که خیلی رابطه قبلیم به شما شبیه بوده و شاید بشه گفت دقیقا مثل شما بوده توصیه می کنم الان وقت تصمیم گیری واسه آینده نیست. خیلی زوده. مشکل ما آدم ها اینه که هر چیزی رو سر وقت خودش انجام نمی دیم. وقت درس خوندن، عاشق می شیم. وقت کار، تفریح می کنیم و خیلی چیزهای دیگه. باید خوب توجه کنید که الان وقت ازدواج نیست. الان فقط و فقط وقت درسه. شما باید بعدش به فکر کار باشید و بعد که تونستید به جایی برسید باید به فکر ازدواج بوفتید. شوخی نیست. شما می خوایید یه زن بهتون تکیه کنه. این بار مسئولیت الان برای شما خیلی زیاده. باید بتونید از خیلی نظر ها آماده شید. پس فعلا بچسبید به درس که مهمترین مسئله زندگیتونه

امیدوارم طعم عشق واقعی رو بچشید،علیرضا

ممنون از توجهتون
در مورد اینکه آیا این هوس یا نه،اینو مطمئنم که هوس نیست.شاید مورد دوم که پر کردن جای خالی باشه درست تر باشه.ولی بعد اون ماجراها از دخترا متنفر شدم.گفتم بر خلاف دفعه ی اول که گول ظاهر و رفتار های نشان دهنده ی پاکی طرف رو خوردم ،این بار یک حس قلبی (که واقعا نمی دونم از کجا اومده)باعث این علاقه شده.هموونطور که اشاره هم کردم یه جور تله پاتی یا هرچی که اسمشو میشه گذاشت این وسط وجود داره که باعث تعجب من شده.برای مثال همیشه قبل این که تو دانشکده باهاش روبرو بشم،بهم الهام میشه.ولی هنوزم سوالم راجه به معنی نگاه های اون خانم(که گاها موجب آزارم میشه)نگرفتم!نظری راجع به اون ندارین؟
تموم حرف هاتونو قبول دارم.اصلا واسه همین اینجا اومدم.می دونم مشکل کجاست و می خوام حلش کنم. ولی مشکل اینجاست که نمی تونم.مثلا بعضی وقتا که میشینم درس بخونم،فکر این خانم یا فکر گذشته آزارم میده و کلا منو از بحث منحرف می کنه.من می خوام جلوی اینو بگیرم که نمی تونم.اگه شما راه حلی برا رها شدن از این افکار مزاحم می دونیین واقعا ممنون می شم که به منم بگین شاید کمکی باشه.یعنی مشکل اصلیم همونه!!! لطفا هر راهی میدونین که کارساز هست،راهنمایی کنید.می خوام درس بخونم!!

سلام

ببخشید من متوجه منظورتون نشدم.یعنی ابتدا با یک خانوم دوست بودید.به شما خیانت کرده اند و حالا دوباره عاشقشان شده اید؟

هدفتان چیست؟ازدواج ویا تحصیل؟کدام اولویت دارد؟:82:


ارادتمند

درود دوست عزیز

بهتر اینو بگم که رابطه قبلی من با همین نگاه و احساس قلبی شروع شد و به اینجا رسید. اون دختر نه زیبایی خاصی داشت و نه هیچ چیز قابل توجهی که منو گول بزنه. من فقط به حرف قلبم گوش کردم و به خیانت رسیدم. برای مثال من هروقت می خواستم با اون خانم مواجه بشم بوی خاصی رو حس می کردم و بعدش اون رو می دیدم. حتی 5 دقیقه قبل از اینکه ببینمش این حس رو پیدا می کردم. یه چیزی شبیه تله پاتی که ازش می گی.

نگاه کنید، یه دختر توی جامعه ما دارای چیزی هست به نام حجب و حیا و این حیا مانع این می شه که خودش شروع کننده باشه. خب حالا از اینکه اون زیاد نگاه می کنه سه تا نتیجه می شه گرفت. یک اینکه بخاطر همون حیا نمی تونه خودش بیاد جلو و داره اینجوری به شما می فهمونه که شما برید جلو. دو اینکه اون دختر حیایی نداره و با پر رویی تمام خودش داره به شما نخ می ده. یا اینکه اصلا نگاه عجیبی نیست و این از طرف شما نگاهی غیر عادی دیده می شه.

دوست عزیز واسه اینکه فکر اون خانم یا گذشته آزارتون می ده یه تکنیکی هست به نام تکنیک توقف فکر. راجع بهش تحقیق کن. برای من مفید بوده.

راستی یه نکته رو هم بگم. اگه واقعا برای رهایی از اون رابطه گذشته می خوای یه رابطه جدید رو شروع کنی بهتره انجام ندی. تو آمادگی نداری که بخوای یه نفر دیگه رو دوست داشته باشی و البته این کار تو بازی کردن با احساسات یه دختره. تو می خوای واسه راحت شدن خودت یه دختر دیگه رو به خودت وابسته کنی. این اشتباه محضه. نکن عزیز

مواظب خودت باش، قدر خودت رو بدون، علیرضا