حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)
سلام. حدود 2ساله که ازدواج کردم. مادر و خواهر شوهرم در تمام مسائل زندگیمان دخالت میکنند. وشدیدا روی رفتار و لباس پوشیدن و خلاصه همه کار من حساسن.
از دو ماه بعد از عقدم این رفتار هاشون شروع شد .طوری بود که جلوی خوانواده ام از هدایایی که اقوام برایمان اورده بودند مثلا محترمانه انتقاد می کردنددیگه چه برسه به خودم:324:.
این دو ساله واقعا از کاراشون دارم دیوونه میشم. از هر کلام من حرف در میارن .
اوایل هر وقت انتقادی داشتن به خونمون میومدن و به پدر و مادرم گله می کردند. مگه یه آدم چه قدر بدی می تونه داشته باشه که براش حرف در بیارن؟و همیشه بهم میگن تو اون عروسی نبودی که ما می خواستیم.در صورتی که خودشون من رو انتخاب کردند. البته اینم بگم که وقتی باهام خوبن همش هوای من رو دارن و بهم محبت میکنند وحتی طاقت دوری من رو ندارند ولی خدا نکنه باهام بد بشن به خونم تشنه می شن.:162: دلشون می خواد من فقط به سازشون برقصم. اما هر کس برای زندگیش یه معیار و ارزشی داره .:(
مثلا این اواخر: نوبت خونه مادرشوهرم بود که برم و یکهفته اونجا بمونم.(آخه باهام کاری کردن که حتما باید یک هفته اونجا بمونم وگرنه مادرشوهرم بهونه در میاره و دوباره یه دعوای دیگه که چرا خیلی خونه ما نمیای):302:از صبح چند بار زنگ زدم که اطلاع بدم که جوابم رو نمیدادند من هم شک کردم و به همسرم گفتم .ایشون هم طبق معمول گفت من اطلاعی ندارم.:33: تا اینکه شب بود تماس گرفتم مادر شوهرم گوشی رو برداشت وخیلی سنگین جوابم رو داد وگفت: صلاح ندونستم جواب بدم( البته با لحن قهر)من هم که شوکه شده بودم گفتم :مزاحم نمیشم و بعدا تماس میگیرم.)آخر شب مادر شوهرم تماس گرفت وگفت :اون موقع نمی تونستم حرف بزنم.چرا زنگ نزدی ؟ من هم که حالم به خاطر رفتار زشتشون بد بود گفتم: دیدم شما صلاح ندونستید جواب بدید گذاشتم تا هر وقت صلاح دونستید خودتون تماس بگیرید( البته با لحن محترمانه):81:
بعدا فهمیدم دلشون از دستم پر بوده و ناراحتن از اینکه من از رفتارشون ناراحتم.
من با این خانواده حساس و بی منطق که تو این مدت حرمت برای من نگذاشتن چه کار کنم؟:302:واقعا از دستشون عصبی و پرخاشگر شدم.:97:تازه جدیدا بهم میگن اخلاق نداری .آخه اشتباهاتشون رو نمیبینن وفقط من رو مقصر می دونن و مرتب بهم بی احترامی می کنن.:101: دیگه خسته شدم لطفا کمکم کنید.....:316:
متشکرم.
RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)
من كه نفهميدم بالاخره مادرشوهر شما از چي ناراحت بوده كه جواب تلفن نداده و اينكه شما چرا بايد يك هــــــــــــــــــــفته بري بموني خونه مادرشوهرت؟؟:163:
دوست عزيز مادر شوهر شما احتمالا يه چيزيش ميشه!!!؟؟يعني چي كه اگه يه هفته نرم اونجا دعوا راه ميندازه؟فردا شما بچه دار شدي ميتوني نوبتي يه هفته بري بموني اونجا؟؟؟اين كه نميشه!!!!
برخورد شوهرت با اين قضيه چيه؟از مادرش دفاع مي كنه؟يا بهت حق ميده كه قاطي كني؟
RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)
خودش میگه اونروز با شوهرش مشکل داشته اما دلیل نمیشه با من بد حرف بزنه.من که باور نمی کنم.
در مورد یک هفته موندنم باید بگم اینم یکی از رفتارایی که خود من هم گیج شدم.:316: خودش میگه می خوام بیشتر با شوهرت باشی تا بهتر رفتارای همدیگر رو بشناسید که وقتی خونه خودتون رفتید به مشکل نخورید .اما من قبول ندارم اونا می خوان از الان من رو کنترل کنند تا در همه مسائل زندگیم دخالت کنند. کاری که توی این دو ساله با هام کردند. حتی اگه من بخوام برای خودم لباس بخرم باید با اونا برم . البته من هم جلوی بعضی از زور گویی هاشون می ایستم.
در مورد برخورد همسرم هم باید بگم جلوی من که فقط سکوت میکنه و میگه اگه حرفی بهت می زنند ببین دلیلشون چی بوده و مشکلت رو با خودشون حل کن. کلا خودش رو قاطی این حرفا نمیکنه. و بعضی اوقات هم که در مورد برخورد مادرش باهاش حرف می زنم و میگم که چرا باهام اینطور رفتار میکنه ؟در جوابم با خودخواهی میگه مگه چه جور رفتار میکنند؟و گاهی هم که حق با منه از مادرو خواهرش دفاع میکنه.:302:همسر من یه آدمه عجیبیه من که نتونستم هنوز بشناسمش. همسرم اوایل ازدواجمون بهم گفت اگه حرفی بهت میزنند جوابشون رو بده من پشتتم اما یه روز زیر حرفش زدو 180درجه فرق کرد.نمی دونم چرا!!!!!
یک هفته است که با هم قهریم وخبری از هم نداریم . دو روز بعد از قهرمون بابام که به نظر من آدم منطقیه و حتی همسرم هم قبولش داره به پدرش زنگ زد وجدی گفت که با پسرتون بیایید که در مورد این مسایل باهاتون حرف دارم .اما ازشون خبری نشد. تا امروز که شب تولدشه به بابام زنگ زده و میگه امشب بیایید اونجا ولی پدرم قبول نکرد وگفت پس یه روز دیگه بیایید.( البته ما ازین جلسات خانوادگی که به خاطر مشکلات من وخا نوادش بوده زیاد برگزار کردیم اما تا یه مدت خوب بودن ولی بعدش دوباره همون آش وهمون کاسه.)
واقعا خسته شدم لطفا بگید اگه امدن برای صحبت کردن چه طور باهاشون حرف بزنم تا هم منطقی باشه هم اینکه دیگه تو کارم دخالت نکنن؟؟؟؟؟؟و هم اینکه همسرم من رو بیشتر به عنوان همسر قبول داشته باشه؟ چون به نظرم به حرفام اعتماد نداره. در صورتی که به شدت از دروغ متنفرم .
متشکرم:72:
RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)
سلام دوست عزیز .
شما ازدواج کردین یا عقد هستین ؟
RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)
سلام عقد هستم. 22سال هم دارم.
RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)
سلام .
آیا کسی نیست من رو راهنمایی کنه؟:302:
RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)
سلام
فکر کنم مدت نامزدی و عقدتون طولانی شده و این از تبعاتش هست.
همسرتون هم بین شما و خانواده اش نمی تونه که انتخاب کنه. هر دو را سعی کرده که حفظ کنه. به نظرم برخورد ایشون تا حالا معقول و مناسب بوده.
شاید اگر برید خونه ی خودتون اوضاع آرومتر بشه و کنترل شما روی زندگیتون بیشتر.
RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)
سلام دوست عزیز
من هم با نظر بهشت موافقم شاید یکی از دلایل این رفتارها طولانی بودن دوره عقد هست اما حتما دلایل دیگه ای هم داره به نظر من سعی کن هنوز که به خونه خودت نرفتی این مساله رو براشون روشن کنی(وقتی برای صحبت اومدند البته با لحن محترمانه ، قاطع و البته حتما در حضور پدرمادرت) که اونها حق ندارن توی مسائل شخصی شما دخالت کنند البته این مسئله به نحوه برخورد خودت هم بستگی داره وقتی شما از روز اول همچین اجازه ای به اونها دادی حالا باید خیلی سعی کنی که این قضیه رو که برای اونها تبدیل به یک کار طبیعی شده عوض کنی این وسط نقش همسرت خیلی خیلی مهمه هیچ وقت همسرت رو قاطی مسائلت با مادرش نکن باید خودت از پسشون بر بیای البته منظورم این نیست که بهشون بی احترامی کنی ولی حداقل از این به بعد اصولی رو توی زندگیت و روابطت با خانواده همسرت برای خودت تعریف کن و برای رسیدن به اونها سعیتو بکن اگه میتونی محل زندگیت با خانواده شوهرت بعد از ازدواج یکی نباشه
با محبت کردن به همسرت میتونی اونو به سمت خودت بکشی و اون بزرگترین پشتیبانت در زندگی میتونه باشه.
RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)
اشتباه شما به دلیل همون برگزار کردن جلسات خانوادگی برای حل مشکلات شما بوده .شما باید خودتون این مسائلو حل میکردین نه این که به شوهرتون گله کنید و یا پای خانواده هارو وسط بکشید اینجوری حرمتها از بین میره احساس میکنم شما مهارت کافی برای ارتباط با خانواده شوهرتونو ندارید. حتما در این مورد باهاشون حرف بزنید ولی نه با قهر و کینه . همیشه سعی کنید مادرشوهرتونو مادر خودتون ببینید. ما دخترا با مادر خودمون هم مشکل داریم نداریم؟
مثلا مادر من همیشه به نحوه لباس پوشیدن و راه رفتن و...غیره من گیر میده ..این به این معنی نیست اون از من بدش میاد فقط دوست داره اظهار نظر کنه و این بد نیست:43:
RE: حساسیت بی مورد مادر شوهر(کمکککککک)
نقل قول:
وقتی شما از روز اول همچین اجازه ای به اونها دادی حالا باید خیلی سعی کنی که این قضیه رو که برای اونها تبدیل به یک کار طبیعی شده عوض کنی
من از روز اول این اجاره رو به اونها ندادم.وقتی دیدم هر دفعه به خاطر اینکه من بیشتر اونجا بمونم باهام دعوا میکنند.مجبور شدم این تصمیمشون رو قبول کنم.
ممنون از اینکه راهنماییم می کنید اما واقعا مشکلاتم که فقط از حساسیتهای بی مورد مادرشوهرم سرچشمه می گیره خیلی زیاد شده وداره به جاهای باریک یعنی طلاق کشیده میشه.:316:
طوری با من رفتار میکنند که 2 ماه بعد از عقد همسرم تصمیم به طلاق من گرفته بود واز اون مدت 2بار دیگه هم این تصمیم رو گرفت. اما به من چیزی نگفته بود . من از مادرش شنیدم. وخودش هم تایید کرد:302:.
دوستان عزیزم ممنونم از راهنماییهای شما.:72: