RE: کسی میدونه این چه حسیه؟
دوست عزیز هدفت از این ارتباط چیه ؟
اصلا بهش فکر کردی که چرا میخوای باهاش بمونی یا نمونی ؟
یه خورده توضیح بده ببینیم چی به چیه ؟
این احساس یعنی اینکه هدف نداری و نمیدونی برای چی با اون دوست هستی ؟ ازدواج یا صرفا دوستی ؟
اما یه توصیه خواهرانه بهتد میکنم : اگه قصد ازدواج نداری و شرایط ازدواج رو نداری اصلا ادامه نده و به اون ندایی که میگه " ولش کن " گوش کن چون به نفع هردوتونه!
RE: کسی میدونه این چه حسیه؟
سلام
ببینید این حس کملا عادیه و در خیلی ها می تواند پیش بیاید.متاسفانه توضیحات شما برای اظهار نظر کافی نیستند و خوشحال می شویم کمی بیشتر در مورد این حستان بنویسید
برای مثال : از کی شروع شد ، چه موقع ها بیشتر است ، با دوستتان مشکل خاصی ندارید ، آیا موضوع را با دوستتان هم در میان گذاشته اید و ... :82:
برای یک نظر موقت می توان به مورد زیر اشاره نمود:
ببینید شما در کشوری زندگی می کنید که از کودکی به دختر ها آموزش می دهند که دوست شدن کاری اشتباه است.تمام مدت در رسانه ها ، در مدارس ، همه جا ... این تفکر را القا می کنند . مرتب از روانشناسان و پزشکان در تلوزیون دعوت می کنند تا در این مورد صحبت کنند.خانواده ها اکثرا این کار را اشتباه دانسته و از کودکی به فرزندانشان آموزش می دهند.
حال شما خلاف جهت رودخانه شنا کرده اید.همین امر ممکنه باعث شده باشد که به خاطر تمام آن آموزش هایی که ناخودآگاه در پس ذهن شما قرار گرفته اند یک حس بد داشته باشید که کاملا طبیعی است
بهترین آرزو ها نثار شما
:72::72::72:
RE: کسی میدونه این چه حسیه؟
سلام
شما خانم هستید یا آقا؟؟
همونطور که فرانک عزیز گفتند هدفتون از این ارتباط چیه ؟
بدونیند که اگر قصد ازدواج ندارید و یا حتی تردید دارید که به ازدواج برسید یا نه ، با این ارتباط نه تنها شما کمکی به ایشون نکردید بلکه برعکس هرچه این ارتباط بیشتر بشه شما ضربه بیشتری به ایشون خواهی زد .
جدا اگر به ازدواج مطمئن نیستی بهتره این رابطه رو کاملا قطع کنی اما اگر قصدت ازدواجه بهتره بدونی که نباید احساسات وارد بشه تا به دنبالش وابستگی به وجود بیاد و این وابستگی که شما ازش حرف میزنید نشان دهنده این هست که احساسات وارد شده که این موجب تحریف شناخت میشه .
بنابراین اگر قصدازدواج ندارید قطعش کنید اگر هم دارید به مسیر درست هدایتش کنید و صورتی رسمی به رفتارهاتون بدید نه احساسی اون هم با اطلاع خانواده .
این که دوست ندارم بهش تعهد بدم چه معنی داره ؟؟؟ یعنی شما قصدتون ازدواج نیست و صرفا دوستی است؟؟؟
RE: کسی میدونه این چه حسیه؟
طوری که برداشت کردم شما قصدتون بیشتر دوستی هست تا ازدواج. درسته؟
ازخانواده مذهبی هستید؟
شاید همین دو عامل باعث میشه این حسو داشته باشین. اگه جواب سوالهام مثبت هست به حستون عمل کنید و به این رابطه ادامه ندین، این وجدان شماست که به شما تلنگر میزنه.
دلیلی نداره اگه قصدتون شناخت جهت ازدواج نیست با کسی رابطه داشته باشید.
RE: کسی میدونه این چه حسیه؟
با تشکر از جوابتون.ببینید من یک پسر 23 سال هستم.به مدت یک سال و نیم با این خانم ارتباط دارم وخانواده ایشون اصلا با اربباط من با این خانم مشکلی ندارن وخانواده من هم مشکلی ندارند.من کاملا با این خانم هیج مشکلی در حال حاضر ندارم یعنی از همه چیزش راضیم.شرایط ازدواج ندارم.و در حال حاضر قصد ازدواج ندارم لااقل تا وقتی که شرایطش درست بشه.من تا 70 درصد برای این ازدواج موافقم.اون 30 % هم اصلا متوجه نمیشم واسه چیه.اونم با این که من فعلا قصد ازدواج ندارم مشکلی نداره اونم در حال حاضر مثل منه یعنی قصد ازدواج نداره ولی بهش به ازدواج فکر میکنم.یه قسمتی از نگرانی من هم بر میگرده به همین ازدواج.یه موقعی خیلی با هم دعوا میکردیم خیلی تو سرو کله ی هم میزدیم.و لی اون موقع من عاشق اون بودم و اون دوسم داشت ولی دقیقا الان برعکس شده عشق من کمی سرد شده و فقط دوسش دارم.و اون کاملا عاشق من هست.خوشبختانه در حال حاضر هیچ کدوم از اون مشکلاتی که قبلا داشتیم نیست و همه چیز خوب شده.تنها چیزی بد شده سرد شدن عشق من هستش.اون با این که صبر کنیم تا شرایط ازدواج فراهم بشه کاملا موافقه.خیلی تلاش کردم که واسه این رابطه یه هدف تعیین کنم ولی متاسفانه نشد.من اون موقع که عشقم سرد نشده بود کاملا 100% با این که اون موقع خیلی مشکل داشتیم با هم با ازدواج موافق بودم.دقیقا الان احساساتمون بر عکس شده.یعنی اون اومده جای من من اومدم جای اون.بله متاسفانه قصد من در حال حاضر بیشتر دوستی است تا ازدواج.خانواده ما خیلی مذهبی نیست خانواده اونا هم همینطور و اون هم مثل خانواده اش هست خیلی معمولی ولی من اصلا مذهبی نیستم.از یه طرف اصلا دوست ندارم به هیچ وجه ازش جدا شم و از این مسئله یه ترسی دارم از یه طرف الان که با اونم احساس خوبی ندارم.
RE: کسی میدونه این چه حسیه؟
باز هم سلام
ببینید سرد شدن رابطه ی شما کاملا طبیعیه.دوستی شما به بار نشسته و نیازمند یک قدم به جلو می باشد.(در تمام فرهنگ ها فلسفه ی دوستی همین است).منتها شما این یک قدم را بر نمی دارید.همین باعث یک پس زدگی شده و رابطه در حال طی کردن یک سیر نزولی است.در حال حاضر شما و آن خانم از نظر عاطفی کاملا تامین شده اید.حال باید ازدواج صورت بگیرد تا از لحاظ جسمانی نیز تامین شوید.خانم ها بیشتر نیازمند عاطفه هستند و آقایان جسمانی.بنابراین چرخه را کامل کنید تا به آرامش برسید.
در حال حاضر همه آرزوی این را دارند که به نیمه ی گمشده ی خویش دست یابند.حال که شما او را پیدا کرده اید چرا تعلل می فرمایید؟
شانس فقط یکبار در خانه ی آدم را می زند.بیچاره کسی که در را باز نکند
چرا از ازدواج می ترسید؟
این را در نظر داشته باشید.هر موفقیتی که در زندگی کسب کنید.نظیر شغل خوب ، ثروت زیاد ، تحصیلات بالا و ... اگر ازدواج ناموفق داشته باشید تماما بر باد می رود و اگر هیچ موفقیت خاصی در زندگی به دست نیاورید ولی یک همسر خوب داشته باشید به آرامش رسیده و احساس خوشبختی می کنید و انسان چیزی بیشتر از این نمی خواهد
:72:
RE: کسی میدونه این چه حسیه؟
معمولا بین دونفر حتی زن و شوهر هم همچین حالتی وجود داره که وقتی یکی خیلی ابراز عشق و علاقه میکنه دیگری بی احساسه و همینطور ممکنه جاها عوض بشه و معمولا توصیه میشه به تعادل در رفتار .
اما شما قضیتون فرق داره در دوستی اصلا نباید به چنین احساساتی پروبال داد. این بی احساسی امروز شما موجب شده تا از تصمیم ازدواج منصرف بشید .
چرا از جدایی میترسید ؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sh_atk
شرایط ازدواج ندارم.و در حال حاضر قصد ازدواج ندارم لااقل تا وقتی که شرایطش درست بشه
باتوجه به این که شرایط ازدواج ندارید بهتره همینجا بایستید و دیگه در تنور احساسات ندمید . توجه داشته باشید که با وابستگی که ایشون به شما داره اگر به ازدواج نرسید ضربه خواهد خورد و هم شما و هم خود ایشون مقصر هستید .
این رابطه رو قطع کنید و به ایشون توضیح بدید که چون شرایط ازدواج فعلا نیست نباید با ایجاد وابستگی مسبب عذاب همدیگر بشیم . هردو زندگی عادی خودتون رو داشته باشید (بدون ارتباط) تا زمانی که شرایط ازدواج فراهم بشه اونوقت یک بار دیگه بررسی کن و شناختت رو کامل کن و همینطور ببین چه احساسی داری و درست تصمیم بگیر و برقراری دوباره ارتباط فقط به قصد ازدواج و در وقت آمادگی شما برای ازدواج باشه .
شما با این کار به اون خانم هم کمک میکنید . بعد از مدتی وابستگی ایشون از بین میره و حتی میتونه به انتخاب های دیگه ای فکر کنه و اینجا شما که تکلیفت با احساست و قصد ازدواجت معلوم نیست نباید خودخواهانه عمل کنی و باید ایشون رو آزاد بگذاری
RE: کسی میدونه این چه حسیه؟
با تشکر از جوابتون.ببینید من یک پسر 23 سال هستم.به مدت یک سال و نیم با این خانم ارتباط دارم وخانواده ایشون اصلا با اربباط من با این خانم مشکلی ندارن وخانواده من هم مشکلی ندارند.من کاملا با این خانم هیج مشکلی در حال حاضر ندارم یعنی از همه چیزش راضیم.شرایط ازدواج ندارم.و در حال حاضر قصد ازدواج ندارم لااقل تا وقتی که شرایطش درست بشه.من تا 70 درصد برای این ازدواج موافقم.اون 30 % هم اصلا متوجه نمیشم واسه چیه.اونم با این که من فعلا قصد ازدواج ندارم مشکلی نداره اونم در حال حاضر مثل منه یعنی قصد ازدواج نداره ولی بهش به ازدواج فکر میکنم.یه قسمتی از نگرانی من هم بر میگرده به همین ازدواج.یه موقعی خیلی با هم دعوا میکردیم خیلی تو سرو کله ی هم میزدیم.و لی اون موقع من عاشق اون بودم و اون دوسم داشت ولی دقیقا الان برعکس شده عشق من کمی سرد شده و فقط دوسش دارم.و اون کاملا عاشق من هست.خوشبختانه در حال حاضر هیچ کدوم از اون مشکلاتی که قبلا داشتیم نیست و همه چیز خوب شده.تنها چیزی بد شده سرد شدن عشق من هستش.اون با این که صبر کنیم تا شرایط ازدواج فراهم بشه کاملا موافقه.خیلی تلاش کردم که واسه این رابطه یه هدف تعیین کنم ولی متاسفانه نشد.من اون موقع که عشقم سرد نشده بود کاملا 100% با این که اون موقع خیلی مشکل داشتیم با هم با ازدواج موافق بودم.دقیقا الان احساساتمون بر عکس شده.یعنی اون اومده جای من من اومدم جای اون.بله متاسفانه قصد من در حال حاضر بیشتر دوستی است تا ازدواج.خانواده ما خیلی مذهبی نیست خانواده اونا هم همینطور و اون هم مثل خانواده اش هست خیلی معمولی ولی من اصلا مذهبی نیستم.از یه طرف اصلا دوست ندارم به هیچ وجه ازش جدا شم و از این مسئله یه ترسی دارم از یه طرف الان که با اونم احساس خوبی ندارم.با خودشم راجب به این موضوع صحبت کردم اون از این موضوع کاملا آگاه هست.ما یه مدت با هم قهر بودیم واسه مشکلایی که با هم داشتیم 3 ماه با هم رابطه نداشتیم بعد از این 3 ماه دوباره آشتی کردیم و تصمیم گرفتیم با هم خوب بشیم و تا الان هم همه چیز خوب پیش رفته و با هم مشکلی نداشتیم.و از آعاز آشتیمون عشق من سرد و عشق اون گرم شد و دقیقا بر عکس دفعه ی قبل یعنی قبل از قهر کردنمون و این حس ذقسقا بعد از آشتیمون شروع شد.خوب من تو اون مدت 3 ماه دوباره آزاد بودم به کسی تعهد نداشتم و... حتی اونم فراموش کردم با این که واسم سخت بود. تا این که شرایط جوری شد که دوباره ما رسیدیم به هم. اون ازم خواست و من با میل خودم پذیرفتم که دو باره پیشش باشم ولی این بار یدون مشکلای قبلی.به نظر من وقتی یکی رو دوستش دارم ،از نوع دوست داشتن دختر و پسر(که منجر به ازدواج میشه)و باهاش دوستم یه جورایی بهش تعهد دارم (یه چیزایی مثل وقتی که ازدواج میکنی)یعنی وقتی با اینم مثل دورانی که ازدواج میکنی خود به خود یه چیزایی رو باید از زندگیم حذف کنم.میدونین انگار یه حسی از درونم میگه خودتو دو باره پایبند نکن و یه ترسی بهم وارد میکنه بهم میگه با این کارت دو باره آزادی تو از دست میدی.
RE: کسی میدونه این چه حسیه؟
تعهد وقتی معنا داره که شما قصد ازدواج دارید و مطمئن به ازدواج هستید و بعد از ازدواج تعهد شما 100% میشود.وقتی شما قصدازدواج ندارید تعهدی هم ندارید .
بنابراین بهتربود که بعد از اون قهر دیگه ارتباط برقرار نمیکردی . من فکر میکنم شما به نوعی احساس عذاب وجدان از قطع ارتباط دارید ، بدونید که این کاملا غلط هست و شما هیچ مسئولیتی ندارید و هردو به یک اندازه مقصر هستید چون هردو خواهان رابطه بوده اید .