RE: من و همسرم و خواهرشوهرم
هم واسه شوهرتون موقعیت خواهرشو توضیح بدین و ازش بخواین که ایشونو درک کنه و هم به خواهرشون بگین که اطلاع نداشتین و بهش قوت قلب بدین.
یه جوری موضوع پولو فعلا فراموش شده جلوه بدین و صحبتارو عوض کنین.
اگه میتونین از جای دیگه ای پولو جور کنید میشه بهش بگید خدا واسمون رسوند فعلا نگران نباش عزیزم.
خدا هم این کار شما رو ناظره و حتما تاثیر این کار قشنگتونو تو زندگیتون خواهید دید.:72:
RE: من و همسرم و خواهرشوهرم
مرسي ميناجونم كه راهنمائيم كردين
ولي ميدوني مشكل چيه ؟
خواهرشوهرم ازم خواسته مشكلش رو به همسرم نگم و در اين مورد هيچ حرفي نزنم بخاطر همين نميتونم به همسرم بگم كه چه مشكل بزرگي داره ، ديشب كه خواستم غيرمستقيم در مورد رابط شون باهمسرم صحبت كنم ازم خواست كه در اين مورد هيچ حرفي نزنم و گفتش كه تو از جروبحث ما خبر نداري و قضاوت نكن
در مورد پولم واقعا نميتونم از جائي جورش كنم يه مبلغي از همسرم گرفتم ولي واقعا به مابقيش نياز دارم بخدا اگه ميتونستم نميگرفتم ديشب اينقدر بخاطر اين موضوع گريه كردم كه با سردرد خوابم برد
RE: من و همسرم و خواهرشوهرم
سلام آیلارا
عزیزم مشکلت با شک همسرت به کجا رسید ؟ چرا تاپیکتو ادامه ندادی ببینیم مشکلت حل شد یا هنوز باقیه ؟ نگرانت بودیم عزیزم
بابت طلاق خواهر شوهرت متاسفم.
گلم طلاق خواهر شوهرت چیزی نیست که همیشه پنهان بمونه و به زودی همه متوجه میشن . تو نگران لو رفتن این قضیه نباش و به همسرت بگو جریان چیه.
بگو که خواهر شوهرتو درک میکنی و بابت این قضیه ناراحتی و پول تو نسبت به مشکل اون اصلا مهم نیست و بالاخره پس میده مهم اینه که همه بتونید تو این شرایط خواهرشو دریابید که به همدلی و کمکتون نیاز داره .
RE: من و همسرم و خواهرشوهرم
سلام فرانك جونم هيچي فدات شم همونطوري گاهي اوقات بهتره و گاهي اوقات بدتر ميشه
ديشب بحدي با خواهرشوهرم صحبت ميكردم گريه كردم كه فكر كن وقتي همسرم باهام تماس گرفت سريع متوجه شد گفت چرا گريه كردي و از اين حرفا بعد آخر شب كه سرم خيلي درد ميكرد و زود خوابيدم گفت چرا باهام حرف نميزني و ميخواي زود بخوابي ، گفتم واقعا حالم بده تا وقتي خوابم ببره بهت اس ميدم ، يك ربع بعد بهم اس داد جوابش رو دادم گفتش كه تو كه بيداري الكي بهم گفتي ميخواي بخوابي ، فكر كن كار به جائي رسيد كه بخاطر اينكه مطمئن بشه گوشيم رو خاموش كردم واقعا نميدونم به چي فكر ميكنه ، از ديشب تا حالا گوشيم رو روشن نكردم واقعا حوصله ي جواب پس دادن رو ندارم
خيلي بهم ريخته ام ، از اين طرف موضوع خواهرشوهرم ، ميترسم اگه به همسرم بگم خيلي بد بشه و من بشم آتيش بيار معركه چون خواهرشوهرم فقط به من و يكي از خواهراش گفته ، نميدونم چيكاركنم فرانك عزيزم
RE: من و همسرم و خواهرشوهرم
دوست خوبم شاید مشکلشون سر پول شما نیست؟ یا اینکه فقط سر این موضوع نیست و چیزای دیگه ای هم هست.
اگه دوست دارین فعلا دخالت نکنین تا خودشون مشکلشونو حل کنن حالا که شوهرتون از شما این طوری خواسته.
با گریه که کاری درست نمیشه. از خدا بخواین کمکتون کنه. این جور موقعا خدا خودش واسه آدم از یه جایی یه جوری درست میکنه که فکرشو هم نمیکنین.حالا تا اخر بهمن هنوز وقت زیاده اگه خدا بخواد تا اون موقع مشکلشون با شوهر شما حل میشه.
RE: من و همسرم و خواهرشوهرم
ممنونم ميناي عزيز
ولي گريه ي من بخاطر پول نبود بخاطر شرايطي بود كه براي خواهرشوهرم پيش اومده بود و خيلي خيلي ناراحتم كرده
RE: من و همسرم و خواهرشوهرم
نه به نظر من خودتون به شوهرتون موضوع طلاق ایشونو نگید. :305:از خواهرشوهرتون بخواین که مشکلشو و حال روحیشو از داداشش پنهان نکنه و خودش به شوهرتون بگه .این طوری هم شما خبر ندادین هم شاید مشکل بینشون فعلا کمرنگ تر شه و شوهرتون به خاطر حال خواهرش کوتاه بیاد.
RE: من و همسرم و خواهرشوهرم
مرسي از راهنمائيت عزيزم
ولي خواهرشوهرم راضي نميشه موضوع رو به كسي بگه هرچي بهش ميگم قبول نميكنه ، بخدا من نوبت عمل دارم 30 بهمن وگرنه بهش نميگفتم براي پول،ميترسم خدا با اين كار ازم ناراحت بشه
RE: من و همسرم و خواهرشوهرم
عزیز دلم
اول یه خواهش: بهتره یه سری با تاپیک قبلیت بزنی و ببینی دوستان چه راهنماییهایی بهت کردن بعد هم ادامه این تاپیک،
آخه ما اونجا منتظر بودیم بیای بگی بالاخره بعد از تماسهای مکرر با شوهرت، بهت جواب داد ؟
و اگه آشتی کردین چطوری شد که از دلش درآودری ؟
این اطلاعات هم میوتونه به امثال تو کمک کنه هم اینکه خودت به جوابی که به خاطرش اومدی اینجا سوال پرسیدی میرسی.
عزیزم یادت باشه تخت هر شرایطی شوهرتو تنها نذاری و درکش کنی تا اونم مواقع مشابه درکت کنه و تنهات نذاره:305:
اینکه تو الان به فکر خواهر شوهرت هستی و به خاطرش ناراحتی خیلی خوبه اما تو باید کاری که بیشترین کمک رو بهش میکنه انجام بدی نه خودخوری و پنهانکاری اونم از شوهرت!
مگه یادت رفته شوهرت خیلی شکاکه:305:
اینجوری شوهرت باز بهت مشکوک میشه و دیگه دقت نمیکنه تو به خاطر خواهر خودش ازش پنهان کردی بلکه زوم میکنه روی" پنهانکاری" تو و باز جر و بحث
شوهرت که غریبه نیست . اون خواهرشه شاید تو این موقعیت کدورت گذشته یادش بره و بخواد کمکش کنه اما پنهانکاری تو مانع بشه!
گلم شوهرت حق داره به خاطر صحبت نکردن باهاش ناراحت بشه چون نمیدونه قضیه چیه و تو چرا ناراحتی و اینجور مواقع حتی میتونه بهت شک کنه و حتی ممکننه فکرش جاهای دیگه بره و تا دوباره بیای ثابت کنی بیگناهی طول میکشه و این فقط به خاطر کار خودته !
ناراحتیت واسه خواهرش به جای خودش اما با شوهرت بدرفتاری نکن و کاری نکن ازت دلخور بشه ...
عزیز دلم حیف نیست شوهرت بخواد باهات حرف بزنه اما تو گوشیتو خاموش کنی:163:
یادته وقتی بهت شک کرده بود چقدر تلاش میکردی جواب تلفنت رو بده اما اون دلخور بود ؟
بهش زنگ بزن و از دلش در بیار که دیشب حال ووحوصله نداشتی باهاش صحبت کنی.
مینا راست میگه ، تو راز دار باش و به خواهز شوهرت بگو خودش یا اون یکی خواهرش موضوع رو به شوهرت بگن وگرنه اون مشکوک میشه و تو به خاطر حفظ اعتمادش ممکنه مجبور بشی قضیه رو بهش بگی!