+شوهرانی که عشق را می کشند
سلام
توی اینترنت سرچ می کردم که یه جایی رو پیدا کنم که باهاش دردمو بگم به سایت شما برخوردم و واقعا خوشحال شدم.امیدوارم بتونم از این طریق یک نقطه روشن در زندگیم بوجود بیارم. یک مقاله توی سایت خوندم با عنوان شوهرانی که عشق را می کشند.دیدم که شوهر من شامله تمام اون آیکونها می شه. ولی ای کاش توی همون مقاله راهی می دیدم که با شوهرانی که عشق را می کشند واقعا باید چه کرد؟؟؟
3 سال نامزد بودم : دوران نامزدیم ختم شده بود به قطع ارتباط با اطرافیانم نزدیکترین فامیلهام و نزدیکترین دوستهام و نزدیکترین همکارانم . من یک شرکت تبلیغاتی داشتم و یکی از شرایط عقدم با همسرم این بود که مجوز شرکت رو چون به نام شخص من بود باید لغو می کردم.چون عاشق بودم و فکر می کردم باید عشقمرو به همسرم و همه ثابت کنم این کار رو با تمام مخالفتهای اطرافم انجام دادم.شرط بعدی برای عقدم مهریه بود و از اونجا که به ماله دنیا چشم ندارم و همیشه فکر می کردم اگر بعد مالی زندگی توجه کنم عشقم خدشه دار می شه. با اعتماد به نفس تمام با 14 تا سکه به عقد کسی دراومدم که از لحاظه مالی هم خودش و هم خانوادش پشت پری داشتند.شاید به همین خاطر فکر مهریه نبودم به خانوادم گفتم من باید بهش ثابت کنم کسی توی این دنیا هست که اونرو بخاطره پولش نمی خواد و واقعا هم همینطور بود من از اعماق وجودم عاشق بودم و هستم . اون هم بود و میگه هست ولی من کجای زندگیشم؟! ادامه میدم .
1 سال دوران عقد: دختری که با 14 سکه عقد شده بود همه جا تحسین می شد به جز از طرف همسرش.اون حتی بابت این موضوع تشکر هم نکرد . دوران عقد حساسیت ها شدیدتر از قبل شد حالا دیگه من فقط با خانواده همسرم ارتباط داشتم و خانواده خودم .(منظورم از خانواده پدر و مادر و خواهر و برادر)به خیلی از مراکز خرید حق رفتن نداشتم .با مادرم حق خرید جهیزیه نداشتم چون مادرم جوان بود و با ظاهری آراسته که از نظر اون غیر قابل قبول بود .به دلیله بهانه های مختلفی که اون و خانوادش آوردند گفتند نمی تونیم جشن عروسی بگبریم.من خانواده بسیار روشن فکری دارم که فکر می کردن اگر حرفی بزنند باعث آزار من میشه بنابراین این فقط من بودم که تحت فرمان همسر و خانواده اون تصمیم می گرفتم.عروسی تبدیل شد به لباس عروس پوشیدن و چ[/size]ند تا عکس در آتلیه و بعد از اون به همراه فقط پدر و مادرم به خونه همسر رفتم . بدون حتی یک صلوات دریغ از یک خوشحالی.
و دوران ازدواج من در یک کاخ بزرگ و وسائلی انچنانی که هر کسی ارزوشرو می کنه زندان شدمممممممممم. هفته ای یک بار منزل پدر فقط .اون هرگز بعد از ازدواج به منزل پدر من نیومد و هرگز بابت این همه گذشت من و خانوادم تشکری نکرد.
حالا با وجود یک بچه 2 ماهه در شکم امروز از دیدن خانوادم منع شدم . به نظر شما شوهری که هرگز منرو در زندگی ندید.خواسته های منرو ندید و گذشتهای منرو احساس نکرد و با تکبر و غرور با همسرش رفتار کرد باید چه کنم .ضمن اینکه خواهش می کنم مقاله شوهرانی که عشق را می کشند را بخوانید.در 2 آیکون اول همسر من مو مو و کلمه به کلمه دارای این خصوصیات است و در آیکونهای بعدی خیلی شبیه.ممنون که وقتتونرو صرف خوندن این موضوع می کنید .
RE: شوهرانی که عشق را می کشند
سلامapple عزیز
به نظرم شما شرایط سختی را تجربه میکنید بسیار سخت
در ضمن شما که مشکلاتی در زندگی با همسرتان دارید چرا دارید بچه دار میشوید به نظرتان فکر درستی کردید
الان شرایط رو با پدر مادر همسرتان در میان بگذارید
با خود همسرتان حرف بزنید حتما از عشق چیزی سرش میشود حتما حرفهای شما را درک میکند
اگر اینطور نیست شما واقعا با یک شوهر ی که عشق راکشته طرف هستید
RE: شوهرانی که عشق را می کشند
سلام آقای عارف ممنون که شرایط مرا درک می کنید .من بارها به نحوه زندگی اعتراض کرده ام ولی بی نتیجه مانده همانطور که گفتم با ارزشو احترامی که من به اون گذاشتم اونرو تبدیل به کوه غرور و خودپسندی کردم.اما در مورد خانوادش آیا فکر نمی کنید همانهایی هستند که شاید پسرشان تمام درسهای زندگی را از آنها آموخته و مطمئن هستم که با صحبت با آنها به نتیجه ای نخواهم رسید.بن بست وحشتناکی است .بازم از شما ممنونم.
RE: شوهرانی که عشق را می کشند
appleعزيزم سلام
به جمعمون خوش اومدي. اول از همه مادر شدنت مبارك .اميدوارم به خاطر خودت و كوچولويي كه توي دلته
بتوني هر چه زودتر شرايط زندگيت رو تغيير بدي .
اما عزيزم توي بوجود اومدن شرايط كنوني زندگيت به نظر من خودت كمتر از همسرت مقصر نيستي . درسته كه عشق و علاقه يك عامل مهم توي پيدايش و دوام زندگي مشتركه اما اين دليل نميشه كه به خاطر اينكه همسرمون رو دوست داريم و ميخوايم كه اين علاقه رو بهش ثابت كنيم از تمام حقوق و نيازهاي طبيعيمون چشم پوشي كنيم . همسرت از علاقه تو به خودش سو استفاده ميكنه اون فهميده كه ميتونه از اين طريق از شما به نفع خودش امتياز كسب كنه . از اول زندگيتون او با اين ترفند قدم قدم جلو اومده و شما قدم قدم عقب رفتيد . و حالا كوچكترين و طبيعي ترين حق زندگيتون يعني ديدن خانوادتون رو هم ازتون گرفته .
حالا هم دير نشده به اون بچه بي گناه كه چند وقت ديگه به دنيا مياد هم كه شده بايد از همين امروز شروع كني . بايد مقابلش بايستي و حقوقت رو ازش مطالبه كني . يادت باشه كه حق هميشه گرفتنيه .با اين روشي كه پيش گرفتي هر روز چيزهاي بيشتري رو از دست ميدي اما اخه تا كجا ؟ وتا كي ميتوني اين شرايط رو تحمل كني .
بشين و قاطعانه باهاش صحبت كن . بگو كه ديدن خانوادت حقته و اون با هيچ استدلال و قانوني توي دنيا نميتونه حق تو رو سلب كنه.
ازش بپرس كه چرا با ارتباط تو با اقوامت مخالفه ؟ چرا اجازه نميده كه ازادانه بيرون بري؟
واگر جواب منطقي نداشت به نظرم بايد بهش اولتيماتوم بدي كه نميتوني با اين شرايط به زندگي با اون ادامه بدي
شايد بهتر باشه خانوادت رو هم در جريان بذاري و ازشون كمك بخواي.
سعي كن تا كوچولوت به دنيا نيومده قفل اين زندان رو بشكني و ازش بيرون بياي . موفق باشي عزيزم
RE: شوهرانی که عشق را می کشند
ممنونم ندای عزیز.دارم سعی می کنم.شاید دنباله یک فرصت مناسبم.که دیگه اعتراض نکنم فقط حقم رو مطالبه کنم.من اینرو هم می دونم که مقصر 80 درصد خودم هستم.و چون خودم باعثشم احساس رنج و ناراحتی می کنم.و در ضمن خیلی خوشحالم که می تونم یه جایی و بدون هیچ محدودیتی از شماها کمک بخوام.