-
+من ساکتم
سلام خسته نباشید
من 4ماه عقد کرده هستم ما باهم مشکلی نداریم اما اصولا حرفی هم برای گفتن با هم نداریم هفته ای دوبار همدیگر را می بینیم اما به غیر آن حتی تماس تلفنی هم نداریم من نگرانم که این سکوتها که غالبا از سمت من است به مرور مشکل ایجاد کنه
اگر راهنمایی کنید ممنون میشم
-
RE: من ساکتم
دلآرام جان سلام
بنظر من گوشی تلفن را همین الان بردار و به همسرت زنگ بزن. از اینکه روز را چگونه گذراندی کمی حرف بزن.
به همین راحتی
اینکار را لااقل یک روز در میان انجام بده.
-
RE: من ساکتم
دلارام جان سلام
قابل توجهت عزیزم مردها اصولاً از خانم های شلوغ بیشتر خوششون میاد شما هم مطمئن باش ساکت نیستی . چون هنوز باهاش راحت نیستی اینجورییه . و همش هم مقصر شما نیستید خودش هم باید شور حال داشته باشه .البته الان هم کار سختی نیست. همین حالازنگ بزن بهش بگو دلم خیلی برات تنگ شده . حوصله ام سر رفته کاش با هم بریم . من نباید بگم خودت باید پیشنهاد بدی .برین سینما .پارک.و بگو دوست دارم با یکی حرف بزنم . از موضوع های مختلف صحبت کن خواستی هم می تونی از احساس هایی که بهش نداری هم الکی حرف بزنی و خوشحالش کنی .کاری نداره عزیزم...
موفق باشی
-
RE: من ساکتم
سلام
من نظرم برعکس شیدا است
مردها چون همیشه در جاهای شلوغی هستند دوست دارن زمانی که به منزل میرسن ارامش داشته باشن
نه اینکه هیچی رد و بدل نشه نه
انشاله وقتی وارد زندگی تان شدید حرف هم برای گفتن بیشتر پیدا میکنید
راستی خود اون اقا هم مگر ساکت و ارام نیستند؟
شاید خجالتی هست؟
کم کم درست میشود
به امید خدا
-
RE: من ساکتم
سلام
من هم بگم روزي كه عقد كردم دل به همسر سپردم و هر روز به او زنگ ميزدم من مرد هستم و غرور مردانگي را شكستم و به او زنگ ميزدم ولي او به دلايلي مرا رد ميكرد من دوران نامزدي را دوست ندارم و براي من بسيار ملالت آور بود به نظرم كار مادرش است و او را هر روز نفرين ميكنم و در روز قيامت از او شكايت ميكنم
البته موضوع بالا ربطي به شما ندارد ولي اكنون كه وارد زندگي شديم گفت من كه از همان اول نميتوانستم با تو گرم بگيرم ولي اين گفته او بسيار ناپسند است چون او نخواست با من راه بيايد و ميخواست با خانواده محترمش باشد الان هم با آنها هماهنگي ميكند و من از كارهاي او بي خبر است به نظر من شما بايد طوري زندگي كنيد كه نه از اين طرف بوم بيافتيد نه از آن طرف ميانه روي را پيشه كنيد.
من حق دارم و زنم هر چه خواست برايش فراهم كردم
در اين روزگار هر چقدر سنگينتر كار كنيم كارهاي خوب كمتر و با منت انجام دهيد بهتر ميتوانيد زندگي كنيد زندگي زناشويي فارغ از اينهاست كه متاسفانه زن من نفهميد
بدانيد كه دوران نامزدي بر كل زندگي اثر ميگذارد پس درست و با محبت رفتار كنيد.
برادرتان وم
-
RE: من ساکتم
عزیزم به نظر من راجع به همین سکوت با او گفتگو کن.بهش بگو از سکوت خوشت میاد؟چرا همیشه ساکتی؟نکنه همیشه اینطوری بمونی؟
بهتره که از همین الان مشکلت را حل کنی.هیچوقت فکر نکن با رفتن زیر یک سقف اوضاع خوب میشه.
-
RE: من ساکتم
سلام
دلارام خانم خوش آمدي
سكوتتتتت ، سكوت و سكوت
بله سكوت خوبه خيلي هم خوبه اما سكوت در جايي خوب و پسنديده است كه بتونه مشكلي از ما رو حل كنه .
اما وقتي اين سكوت به خودي خود شما رو نگران كرده از اينكه مبادا اون رابطه صميمي كه بايد بين زن و شوهر به وجود بياد براي شما ايجاد نشه پس چه خوبه كه خودمون راهي رو براي شكستن سكوت و رخنه در اعماق قلب و روح شريك زندگيمون پيدا كنيم .
به نظر نمياد حرف زدن به خودي اينقدر مشكل باشه كه نتونيم از پس اون بر بياييم به عقيده من مشكل شما اينه كه زماني كه نزد شريك زندگيتون هستيد دچار فشار و استرس هستيد و نمي دونيد بايد در چه موردي صحبت كنيد .
كه خود اين موضوع نشون ميده شما آنچنان كه بايد و شايد از اخلاق و روحيات نامزدتون آشنايي نداريد .
اما ما اين انتظار رو نداريم كه شما هم اكنون شناخت صد در صدي از رفتارو اخلاق ايشون داشته باشيد بلكه شما بايد سعي كنيد خودتون رو هر چه بيشتر به ايشون نزديك كنيد .
اما مهمترين مشكل هر دوي شما اينه كه نمي دونيد چطوري بايد سر صحبت رو باز كنيد و در چه موردي صحبت كنيد . من در اینجا نمونههائی از سؤالهای باز (سؤالهایی که سر صحبت را باز میکنند) آوردم که کمک میکنه تا عادت خوب مکالمه صمیمی را در خود مون بنا و تقویت کنیم:
1- سرگرمی عمده ات (hobby ) چیست؟
2- بهترین مسافرتی که تابحال رفتهای، کدام بوده؟ چرا؟
3- از چه مواقع از زندگی مشترکمان، بیشترین رضایت را داری؟
4- بهترین تعریفی که من میتوانم از تو بکنم چیست؟
5- کدام سرود/ ترانه را از همه بیشتر دوست داری؟ چرا؟
6- کدام سوره از قران را از همه بیشتر دوست داری؟ چرا؟
7- اگر میتوانستی از خدا یک سؤال بکنی، آن سؤال چه میبود؟
8- دوست داری کدامیک از مراسم سال نو را امسال انجام دهی؟
9- قهرمان رویائی تو (الگوی تو) کیست؟
10- چه چیزی تو را واقعاً عصبانی میکند؟
11- چه چیز(هائی) در ماههای اخیر تو را عصبانی کرده؟
12- آیا از مقدار وقتی که با تو میگذرانم راضی هستی؟
13- چه چیزی بیش از همه زندگی تو را خوش میکند؟
14- دوست داری چه چیزی را در زندگیمان تغییر دهیم؟
15- دو خاطره خوش را که با هم داشتهایم تعریف کن.
16- فکر میکنی چه هدیهای بیشتر از همه محبتم را به تو نشان میدهد؟
17- آیا کارهای روزمره تو مناسب شخصیتت هستند؟ آیا فکر میکنی که بهتر است تغییری در آنها ایجاد شود؟
18- چه عطای روحانی از خدا داری؟ چطور میتوانی آنرا رشد بدهی؟ از من کاری ساخته است؟
19- شهادت ایمانت را برایم یکبار دیگر تعریف کن.
20- دوست داری با کدامیک از شخصیتهای کتاب شاهنامه ملاقات میکردی؟ از او چه میپرسیدی؟
21- رابطه بین پدر و مادرت چگونه بود؟
22- آیا من محبتم را به اندازه کافی به تو ابراز میکنم؟ (دوست داری بیشتر چه مواقعی بگویم دوستت دارم).
23- چقدر برایت اهمیت دارد که محبوب دیگران باشی.
24- فکر میکنی من زیاد از تو انتقاد میکنم؟ در این مورد چه باید بکنم؟
25- آخرین باری که گریه کردی کی بود؟ چرا؟
26- چه عملی از طرف من، عشقم را به تو به بهترین شکل بازگو میکند؟
27- در وقتهایی که با خدا خلوت میکنی، چه برکتهایی میگیری؟
28- به نظر تو منظور از اینکه "از جانب خدا برای کاری خوانده شدن" چیست؟
29- آیا تابحال من با سکوتم تو را آزار دادهام؟ چه احساسی داشتهای؟
30- وقتی با هم بحث میکنیم، آیا آنطور که باید به حرفهای تو گوش میدهم؟ یا فکر میکنی که فقط منتظر پایان حرفهایت هستم تا نظر خودم را بیان کنم؟
31- چه نظری برای اینکه بیشتر با هم خوش باشیم داری؟ پیشنهاداتت چیست؟
32- چطور میتوانم دوست بهتری برایت باشم؟
33- عکس العمل من زمانی که تو در کاری ناموفق هستی چطور باید باشد؟
34- صبحها با چه انگیزهای از خواب بیدار میشوی؟
35- در چه زمینههایی احساس ناامنی میکنی؟ من چه کمکی میتوانم بکنم؟
36- تابحال شده که به خدا یا کتاب مقدس شک کنی؟ این شک چه اثری روی تو میگذارد؟
37- به نظر تو ما چه مشکلاتی را از زندگی قبل از ازدواجمان به زندگی زناشویی منتقل کردهایم؟ آیا برای حل آنها به یک مشاور حرفهای نیاز داریم یا خودمان از عهدهاش بر میآئیم؟
38- چه چیزهایی مانع میشود که زن و شوهر دوستان صمیمی باشند؟
39- آیا به من اعتماد داری؟ اگر نه چرا؟ برای جلب اعتمادت چکار باید بکنم ( نکنم)؟
40- چطور میتوانیم کیفیت روابط خانوادگی را بالا ببریم؟
41- چکار کنیم که بچههایمان در ایمان رشد کنند؟
42- آیا تابحال قلب تو را شکستهام؟ کی؟ چه باید میکردم/ میگفتم که دل تو نمیشکست؟ حالا چطور میتوانم آنرا جبران کنم؟
-
RE: من ساکتم
سلام به دلارام عزیزم:
من هم کاملا با عرفان عزیز موافقم...بهنظر من تو از این میترسی حرفی یا کلامی رو مطرح کنی که برای اون جالب نباشه و یک جورائی راه کم حرفی رو پیش گرفتی.... من هم خودم خیلی دختر محافظه کاری هستم و گاهی اوقات این موضوع که میخوام برای کسی عزیز و قابل تحسین باشم باعث میشه بیش از اندازه سکوت کنم و حرفی برای گفتن نداشته باشم اما خوب به نظر من حالا که شما دو نفر ازدواج کردین پس بی رودربایستی از چیزائی که برای خودت جالب و قشنگ و یا حتی برعکس هست بی پروا سخن بگو...راحت باش که الان یک نفر هست که از تو به این راحتیها نخواهد رنجید .... :)
-
RE: من ساکتم
از لطفتون ممنون
راهنماييتون خوب بود اما من صريح نيستم برعكس همسرم كه خجالتي نيست هر چي به فكرش ميرسه ميگه ساده اما پر ذوق من نمي تونم ازش مستقيما سوالهاي بالا رو بكنم
من نمي تونم مثل اون رفتار كنم تقريبا نسبت به اوايل بهتر شدم اما هنوز ...
-
RE: من ساکتم
سلام دلارام عزیز
من هم مشکل شما رو دارم البته با کسایی که هنوز باهاشون صمیمی نشدم. ولی وای به حال کسی که باهاش صمیمی بشم. شاید شما هم همینطور باشید. با دیگران هم همینطورین؟
اوایل حرفی برای گفتن با همسرم نداشتم الان هم هر از گاهی همسرم می گه (( یاد اون روزایی که ساکت بودی به خیر، چه خوب بود)) البته می دونم که شوخی می کنه و دوست نداره ساکت باشم. در واقع وقتی ساکتم اعصابش خورد می شه. شما هم اگه مثل من هستین نگران نباشید به مرور زمان حل می شه البته باید خودتون هم تلاش کنید. همون تماس گرفتن خیلی می تونه کمکتون کنه. منتظر تماس اون نباشید در هفته بیشتر همدیگه رو ببینید و بیشتر هم شما پیشنهاد بدین که کجا برید و چی بخورید و ...
از کارهایی که کردین بگین یا اگه نمی تونید از اون چیزی بپرسید خودتون از چیزی که ناراحتتون می کنه صحبت کنید یا از چیزی که خوشحالتون می کنه. نظرتون رو راجع به یه کتاب یا هر موضوع دیگه ای باهاش در میون بذارین...
در واقع برای رابطه تون انرژی بذارید.... خیلی زیاد
:72: