خيانت شوهرم

سلام
از دوستان و مشاوران عزيز خواهش مي كنم منو راهنمايي كنند
من 44 سالمه و 24 ساله كه با همسرم زندگي مي كنم. مدتيه كه متوجه شدم داره بهم خيانت مي كنه از اينكه خيلي به من بي اعتنا و بي توجهه، و شب ها دير مياد به خونه حدس مي زدم اما ديشب بالاخره تلفن همراهش رو بدست آوردم و اس ام اس هايي رو كه داده بودند ديدم شماره اش رو برداشتم و صبح زنگ زدم و خانمي گوشي رو برداشت مطمئن شدم كه حدسم درست بوده.
الان يه دختر دانش آموز و يه پسر سرباز دارم. نمي دونم بايد چيكار كنم دوست ندارم نقش يه خدمتكار رو توي خونه براش بازي كنم و فقط لباس هاش رو بشورم و اطو كنم و به روي خودم نيارم .
البته از نظر سني فقط 3-4 سال از من بزرگتره ولي من هم شاغلم و از لحاظ ظاهري به گفته خودش و اطرافيان از خودش هم بهتر و كم سن تر نشون مي دم و اما من خودم اصلا اهل اين چيزها نيستم ولي طاقت خيانت رو هم ندارم
خواهش مي كنم كمكم كنيد

سلام بانوجان

به تالار همدردی خوش آمدید

احساستون رو درک میکنم اما نیاز هست که اطلاعات زیادی از زندگیتون بدید .
شما و همسرتون چقدر در روز برای هم وقت صرف میکنید . آیا تمام وقتتون رو به بچه ها و کار اختصاص دادید؟؟؟؟

درسته که شما الان احساس ناامیدی میکنید اما مطمئن باشید که با روکردن مساله برای همسرتون هیچ چیز حل نخواهد شد بلکه امکان از بین رفتن حرمت ها هم هست . پس بهتره کمی صبور باشید و به دنبال ریشه یابی این مشکل باشید .

در این تالار بارها توصیه شده که تجسس نکنید و حریم شخصی یکدیگر رو حفظ کنید چرا که مخرب یک رابطه تجسس است .

بايد بگم كه من از صبح تا 6 بعد ازظهر سركار هستم و شوهرم هم ساعت 8 مياد خونه. وقتي مياد مي خواد فقط اون كانالي كه دوست داره ببينيم. يا اينكه مي خوابه يا پاي كامپيوتر ورق بازي مي كنه و موزيك گوش مي ده اصلا انگار نه انگار كه ما تو خونه هستيم كاملا بي اعتناس. هر موقع كه ميگيم بريم مهموني يا تفريح كلا از ما فاصله ميگيره و با ما نمياد. دائم دوست داره ستايشش كنيم و تائيدش كنيم. اصلا از اينكه بگيم تو يه مرد 47-48 ساله هستي متنفره ميگه من جوون هستم و دلم شاده اصلا كارها و لباس پوشيدنش در حد يه مرد كه هيچي در حد يه جوون 18-19 ساله اس. مي دونم كه دوست دختر گرفته كه پيشش شايد احساس جووني و خوشگذروني كنه اما هيچ علاقه اي براي ارتباط با ما نداره

بانو خانم ورودتون رو خوش آمد میگم

دوست عزیز اول از هرکاری باید به خودتون مسلط باشید و نسنجیده و بدون مشورت و بدون فکر(ببخشید) اقدامی نکنید که اوضاع رو بدتر کنه!
از این موضوع هم به کسی چیزی نگید حتی همسرتون...

طوری هم رفتار نکنید که متوجه بشه شما چیزی فهمیدید..

سعی کنید مثل قبل باهاش برخورد کنید و مشکوکش نکنید..

به اون خانم که چیزی نگفتید؟

اگه نگفتید کار خوبی کردید چون اگه حدستون واقعا درست باشه به شوهرتون میگه و کار خراب میشه...

مادر عزیز فعلا که از خیانت مطمئن نشدید پس لطفا خیلی مواظب رفتار و گفتارتون باشید

صرف اینکه شماره یه خانم غریبه تو گوشی شوهر شما بوده خیانت رو ثابت نمیکنه شاید قضیه اصلا و ابدا ربطی به این که شما تصور میکنید نداشته باشه!

شما قبلا که فقط از دیر اومدنش حدسهایی زده بودید ، چیزی هم در این مورد بهش گفته بودید؟
هیچ ازش سوال کرده بودید که چرا دیر میاد خونه؟
روابط تون با هم چطوره ؟

نه عزيزم بهش چيزي نگفتم چون قدر و مرتبه و شخصيت خودم رو بيشتر از اينها مي دونم كه با آدمي تو اين رديف صحبت كنم.
شوهرم قبلا هم خيانت كرده بود با هم صحبت كرديم و بنا شد كه تمومش كنه و برگرده سر خونه و زندگيش. اون از ما چيزي كه مي خواد اينه: تا اونجايي كه امكان داره ازش پول نگيريم، بهش سرويس بديم، رفت و آمدش رو كنترل نكنيم،
بهم گفته بيا توافقي جدا شيم اما چون نصف خونه به اسم منه و ماشين هم مال خودمه نمي خواد مهريه يا نفقه بده ميگه فقط توافقي اما من 20 ساله كه داره كار مي كنم و همه پولم رو براي زندگي و همسر و بچه هام خرج كردم و پس انداز شخصي ندارم
از نظر جنسي هم كلا با من رابطه اي نداره اما من قرص هاي مربوط به قواي جنسي رو تو جيبش ديدم. جديد به اسم اينكه با دوستانش ميخواد بره مسافرت دو بار هر دفعه يك شب به خونه نيامد همچنين نزد يكي از اقوام نزديك هم اعتراف كرده كه "من معشوقه دارم"
راستش هيچ كاري هنوز نكردم ولي احساس مي كنم بدجوري داره بهم توهين ميشه

ببخشید ، یعنی چی با شما رابطه ای نداره ؟ مگه میشه زن شوهر ....آخه چرا ؟

من دیگه نمیدونم چی بگم

ايني كه دارم ميگم فقط براي اينكه كه از من يه پيش زمينه اي براي قضاوت داشته باشيد.
از نظر قد و هيكل و تيپ و پوششم و حتي چهره ظاهري ام تقريبا يه ادم متوسط رو + هستم اصلا از اون تيپ خانم ها نيستم كه به خودشون نمي رسن يا چاق و بد هيكل هستن اتفاقا خيلي مدرن و البته مناسب سنم رفتار مي كنم. تو خونه هم كاملا يه مادر هستم كه وظايقش رو تو ساعت كم در خونه بودن از نظر نظافت و آشپزي و رابطه روحي با بقيه اعضا خانواده سعي مي كنه كه به نحو احسن انجام بده تا اونجايي كه براش امكان داره.

بله واقعا رابطه اي نداره و اصلا هم به من و نيازهاي من به عنوان يه زن چه از نظر عاطفي و روحي رواني و چه از نظر جنسي كاملا بي اعتناس

عزیزم مشکل اصلی همین جاست

شما مخارج رو تامین میکنید و از ایشون انتظاری نداری
هم شما و هم بچه ها نباید توقعی داشته باشید بلکه باید به فکر ایشون هم باشید
نذاشتن وقت برای هم دیگه و یک زندگی سرد

تمام اینها همسر شما رو از احساس مفید بودن (شامل حس جوانی هم میشه) و مرد یک زندگی بودن دور میکنه بنابراین دنبال کسی میگرده که چنین احساسی رو بهش بده .

شما مسیر زندگی رو اشتباه رفتید اما هنوز هم دیر نیست اما زمان میبره و باید صبور باشید و لازمه اصلیش خواست و اراده شما برای این تغییر هست . شما از ابتدا نباید خواسته های نامعقول همسرتون رو میپذیرفتید در واقع با اینکار هم به خودتون هم به ایشون فقط ضرر رسیده . یک مرد باید نیازهای همسر و فرزندانش رو تامین کنه و احساس مسئولیت کنه و شما با نخواستنتون و به عهده گرفتن مسولیتها به ظاهر ایشون رو راحت کردید اما احساس مردانگی رو از ایشون گرفتید .
همچنین باید برای شما به عنوان همسر به طور مخصوص وقت بگذارند و شما باید چنین چیزی رو از ایشون بخواید .
شما هم کمی از کار و مشغله فاصله بگیرید و برای با هم بودن هزینه کنید.

من تو این زمینه زیاد اطلاعات ندارم اما میدونم گاهی کوتاهی یکی از زن و شوهر باعث چنین اتفاقاتی میشه مثلا اینکه زن یا شوهر به همسرش بی توجهی کنه ، به نیازهای همسرش به موقع و طوری که باید پاسخ نده ، و ...همسرش هم سرخورده میشه و به دنبال راه چاره میگرده که منجر به خیانت میشه .
دراینصورت زن یا شوهری که کوتاهی میکنه خودش تو این ماجراها مقصره و سهمی داره و باید سعی کنه جبران کنه .یعنی اینکه همسرش به تنهایی مقصر نیست و در صورت همراهی همسر به چنین کاری دست نمیزد.

اما گاهی بعضیها به این کارها عادت کردن و چه با همسرشون مشکل داشته باشن و چه نداشته باشن و حتی اگه هیچ کمبود و احساس سرخوردگی هم نداشته باشن ، باز هم کار خودشون رو میکنند !

در مورد شما ف محاسن شما که مشخصه اما نوع رفتارتون با همسرتون هم مهمه .

شاید گاهی به خاطر احساس جوانی ای که کرده یا رفتاری که شاید بیشتر مناسب یه جوانتر بوده بهش چیزی گفته باشید که ناراحتش کرده باشه!

شاید گاهی حتی بی منظور حرفی بهش زده باشید که اون فکر کرده شما از ازدواج باهاش زندگی کردن باهاش
پشیمان هستید .
شایدهای دیگه ای هم هست که خودتون بهتر میتونید بهشون مراجعه کنید و ببینید واقعا چی بیشتر باعث این قضیه شده؟

دوستان گلم
ايشون هم الان كار ميكنه و سهمي از مخارج زندگي رو هم بعهده گرفته اما 15 سال معتاد بود و عملا" حتي خرجش رو هم از من مي گرفت يا درآمدش صرفا خرج خودش ميشد. پس بناي اين نبوده كه ازش چيزي نخوايم چون امكان پذير نبود.
در مورد مسايل جنسي اش هم بعد از ترك اعتياد گفت كه مشكل داره من هم بخاطر اينكه تحت فشار قرار نگيره باهاش مدار كردم و الان 6 ساله كه اعتيادش رو ترك كرده اما به نظر خودم چون 15 سال از بهترين سال هاي زندگيش رو با اعتياد گذرونده انگار ميخواد يه جوري جبران كنه و بگه كه من هنوز جوونم و بخاطر همين كارهايي رو انجام ميده كه از شان و شخصيتش به دوره يا اينكه با كسي دوست شده كه از گذشته اش خبر نداشته باشه و ندونه كه اون چه مشكلاتي داره يه جورايي شايد فرار از گذشته اش باشه.
اما مي خوام بدونم خودم بايد چيكار كنم؟ چون رو اين مرد ديگه نميشه حساب كرد