نمایش نسخه قابل چاپ
بارها از دختر خانمهای محترم چه در خانواده ، اجتماع و حتی در همین تالار شنیدیم که حتی با داشتن ظاهر خوب ، تحصیلات ، خانواده خوب و..... اما خواستگار ندارند.
راستی ، به نظر شما چرا بطور نسبی (نسبت به سالهی قبل) آقا پسرها از ازدواج کردن فراری هستند ؟؟؟
به خاطر مشکل مالی است؟
به خاطر هزینه بالای مراسم عقد و ازدواجه؟
به دلیل ....
یا بخاطر :
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Aykan
سلام،
بیبی عزیز،
بدون شک مسائل مالی، هزینه‌های بالا و توقعات بالای دختر خانومها و خانواده‌هاشون بی تاثیر نیست،
اما زمانی که با بیشتر دوستانم صحبت میکنم، عمدتاً سه گروه را تشکیل میدهند،
۱. گروهی که میخواهند ازدواج کنند اما به دلیل مسائل مالی و بیشتر می‌تونم بگم، توقعات بی جا و سخت گیری‌های بیش از اندازه خانواده دختر خانوم، از قید ازدواج میگذرند و فکر کردن به این موضوع را میگذرند برای زمانی که توانایی برآورده کردن این کوه انتظارات را داشته باشند!
۲. گروهی که دلیلی برای ازدواج کردن نمی‌بینند و ازدواج را حماقت میدانند،
شما به من بگو، من به عنوان یک پسر، وقتی می‌تونم دختری رو پیدا کنم که بدون رفتن زیر بار هرگونه مسئولیت، تعهد و پرداخت هزینه‌های سنگین ازدواج، مهریه و ...، حاضر هست نیازهای عاطفی و جنسی من رو برآورده کنه، چرا باید ازدواج کنم؟
آیا این منطقی هست؟
راستش از این دسته پسران هم زیاد میشناسم، اصولاً چنین افرادی هنگامی به ازدواج فکر میکنند که سنشان از مرز ۳۵ سال گذشته باشد، آنهم تنها با یک هدف میخواهند ازدواج کنند، ترس از تنها ماندن و نداشتن خانواده!
نکته جالبی که این دوستان همیشه بر آن تاکید دارند و من دوست دارم اینجا برای دختر خانوم‌هایی که این تاپیک رو میخوانند بنویسم این هست که:
نقل قول:
کامران، اگر خواستی با دختری دوست بشوی، هیچگاه به او نگو که با او ازدواج نمیکنی، چون تو را ترک میکند!
چون هدف غایی دختر خانومها ازدواج هست!
اما دختر‌هایی که وارد این روابط میشوند، به ازدواج نمیرسند! چون آقا پسر دلیلی برای ازدواج ندارد!
۳. و گروه سوم که خودم را هم شامل میشود،
گروهی که هیچ مشکل مادی و معنوی یا اصطلاحا فیزیکی برای ازدواج ندارند، اما با این وضع جامعه امروز ما، به هیچ دختری نمیتوانند اعتماد کنند،
همانطور که اکثر دوستان میدونن، من در حال حاضر در حال برسی منطقی خانومی برای ازدواج هستم و امیدوارم بتونم معیار هام رو در ایشان پیدا کنم،
اما اگر بخواهم راحت بگویم در کل، برای فردی مثل من پیدا کردن فرد هم کفو(هم سطح) از نظر اخلاقی و اعتقادی بسیار بسیار مشکل می‌باشد چه برسد به اجتمایی و مالی!
و افراد زیادی را هم میشناسم که همین مشکل من را دارند!
خوب، این نظر من بود و دوست دارم نظر باقی دوستان رو هم بدونم،
وقت بخیر:72:
کامران
سلام
اول از همه نقد كوچكي از اين حقير در مورد نظرات دوستان باشه و بعد جواب سؤال بي بي عزيز
سؤالي هست كه هميشه از خودم مي پرسم و كمتر جواب ميگيرم و اون اينست كه :نقل قول:
نوشته اصلی توسط pid='133859' dateline='1295790352'
"چرا جامعه همواره دخترها رو مقصر انحرافات جنسي مي داند؟"
از نظر شما پسري كه تمام شرايط ازدواج را دارد اما انحراف جنسي دارد مقصر است و يا دختري كه يقينا (از نظر من) شرايط ازدواج را ندارد اما انحراف جنسي دارد؟
به عنوان يك دختر اطمينان دارم كه 99/99.... درصد از دخترها اگر خواستگار خوب و... داشته باشند و شرايط ازدواجشان مهيا باشد حتما ازدواج مي كنند و حاضر نيستند بدون تعهد تن به رابطه بدهند!
اما...
اما در جامعه ي كنوني دختري كه خواستگار مناسب ندارد و سنش هم در حال افزايش است هم تحت فشار روحي قرار دارد (حرفهاي ديگران از قبيل ترشيده و ... و يا تنهايي خود فرد و...) و هم تحت فشار جسمي است (ميل جنسي) ناچارا به دوستي و سپس رابطه و.. تن مي دهد.
پس پسري كه تمام شرايط ازدواج را دارد اما ازدواج نمي كند در حق خود ،جامعه ي دختران و سلامت اجتماع ظلم مي كند. (نظر شخصي)
به عنوان يك دختر اجتماعي و با روابط عمومي بالا در خوابگاه 700 نفره شاهد بودم كه40% دختران دوست پسر (و يا ارتباط نزديك با جنس مذكر) داشتند و تنها دو نفر در كل خوابگاه ارتباط جنسي هم داشتند!نقل قول:
و گروه سوم که خودم را هم شامل میشود،
گروهی که هیچ مشکل مادی و معنوی یا اصطلاحا فیزیکی برای ازدواج ندارند، اما با این وضع جامعه امروز ما، به هیچ دختری نمیتوانند اعتماد کنند،
پس دختران جامعه ي ما زياد هم بد نيستند كه از نظر من پاكترين دختران جهانند!
دوست عزيزم:72: در بيشتر موارد شك و ترديد بيجا نسبت به جنس مؤنث عامل دروني در فرد دارد تا بيروني! يعني مشكل از خود فرد ناشي مي شود و در موارد حاد بايد به مشاور مراجعه كرد چرا كه ممكن است در آينده ي زندگي زناشويي فرد اثرات سوئي (از جمله بدبيني ، تجسس و...) پديد آورد.
و اما پاسخ سؤال:
به نظر من عوامل زيادي موثرند از جمله:
بي مسئوليتي و تنبلي پسران جامعه كه با وجود داشتن شرايط مناسب ازدواج تن به آن نمي دهند.
توقعات بالاي دختران هم عامل دوم است. (البته اين خصيصه معلول پيشرفت جامعه و رواج فرهنگ تجمل و مادي گرايي در خانواده ها و متعاقبا در دخترهاست)
پس از آن عاملي كه شايد كمتر به آن توجه شده باشد "بي تفاوتي ديگران و بويژه ي متاهلين به بالا رفتن سن ازدواج در جوانان است."
يكي از دلايلي كه در خانواده هاي سنتي تعداد خواستگارها بيشتر است و دخترخانم ها زودتر ازدواج ميكنند همين مقوله ي "بي تفاوت نبودن" است.
به عنوان مثال من نوعي كمتر در ميهماني با دوستان و نزديكان برخورد كرده ام اما با چنين جمله اي مواجه نشدم :
"سلام ياساجان! تو قصد ازدواج داري؟ ... مي خوام تو رو به كسي معرفي كنم"
متاسفانه امروزه ما فقط و فقط به ازدواج خود فكر ميكنيم و كمتر درصدد معرفي افراد ديگر به هم براي ازدواج هستيم.
غيبت مي كنيم اما از خدا نمي ترسيم! تهمت مي زنيم اما از خدا نمي ترسيم اما...
اما خدا نكند همسايه ي ما پسر خوبي داشته باشد كه ازدواج نكرده است و ما بخواهيم او را به ازدواج ترغيب كنيم!
در اين لحظه است كه ناگهان خداترس مي شويم كه مبادا كسي را معرفي كنيم و فردا ازدواجشان به شكست بيانجامد و...:305:
در حالي كه غافليم از اينكه نه خدا در صورت چنين اتفاقي بر ما غضب ميكند و نه مسئوليت آن متوجه ماست.
مي شود دو نفر را براي ازدواج به هم معرفي كرد و تحقيق و بررسي و ... را به طرفين واگذار كرد. اما دريغ ...
دريغ كه ديگر سعي نمي كنيم پسرانمان را به ازدواج ترغيب كنيم و يا كسي را با او آشنا كنيم و ... فقط تماشاچي هستيم و مدام مي گوييم :
چرا؟؟؟؟!!!!!!
سلام در مورد مساله تحصیل با جناب تسوکه موافقم یکی از مسائلی که واقعا موثره همین بحث تحصیله . توی شرایطی که بسیاری مسائل سطح خانوادگی و سطح فرهنگ و مذهب و امثالهم باعث می شه دو نفر که مناسب هم باشند کم پیدا بشوند بالارفتن تحصیلات خانم ها خودش فرصت ازدواج را کاهش می دهد. حداقل خود من با وجود مدرک تحصیلی مهندسی از دانشگاهی خوب و داشتن کاری خوب با رغبت به سمت کسانی که سطح تحصیلیشون از من بالاتر است نمی روم.
اما دوستان ظاهرا اصرار دارند بگویند دخترها بد شده اند یا پسرها بد شده اند! کسانی را می شناسم فوق العاده محجبه و نجیب و اهل ایمان اما سنشان برای ازدواج بالا رفته است و طبعا پسری که تا آن سن ازدواج نکرده باشد و اعتقادات درستی هم داشته باشد کم است چرا همه را با یک چوب می رانید؟
یکی از مسائلی که در جامعه ما به نهاد خانواده ضربه زده است و سن ازدواج را بالا برده است تب ادامه تحصیل است
آقا پسری که می گوید حالا بگذار کنکور فوق نتیجه اش مشخص شود پس از آن باید تکلیف دفاعش مشخص شود پس از آن باید تکلیف دکترایش مشخص شود و پس از آن سنش بالا رفته است و نمی شود از بابا پول گرفت و باید کار کرد و ...
دختر خانمی حالا فعلا کنکور فوق لیسانسش مهم تر است و همه خواستگارها با در بسته مواجه می شوند و همان داستان بالا ...
و البته کم هستند خانواده هایی که به جوانی دانشجو به امید کار آینده همسر بدهند هر چند دانشجوی دکترا باشد!
و البته آن چه می گویم را بسیار در دوستان خود سراغ دارم
مساله دیگری که وجود دارد عوض شدن مناسبات اجتماعی است. یعنی در گذشته به صورت سنتی خانواده ها در رفت و آمدها یکدیگر را می شناختند و احیانا دختر و یا پسر یکدیگر را می دیدند و رفتارش را زیر نظر می گرفتند و زمانی که فرصت انتخاب پیش می آمد بانک اطلاعاتی داشتند غنی! خانواده ای را می شناسم که با شرایط خاص (دختری محجبه و فوق لیسانس و زیبا ) هفتادجا خواستگاری رفتند! (واقعا عجب مادری دارد این رفیق ما! :311:)
اما با عوض شدن مناسبات اجتماعی و کاهش ارتباطات اجتماعی خانواده ها شناخت ها کاهش پیدا می کند (این مساله هر چه شهر بزرگتر می شود حادتر می شود) دیگر مهمانی های صمیمی خانوادگی کم می شود و گاهی اصلا خانواده ها نمی دانند که فلانی هم دختری دارد یا پسری! در این شرایط پسر گزینه هایی که از طرف خانواده به او معرفی می شود کم می شود و دختر گزینه هایی که به خواستگاری اش می آیند محدود می شود. پسرهایی که پابندی کمتری به مسائل عقیدتی دارند (حالا بگذاریم فرض را بر هدف ازدواج) خود به دنبال همسر می گردند از میان همکلاسی ها و همکاران و آشناها
و دخترانی که حریم عفت کمتری برای خویش قائلند نیز سعی در دیده شدن و جلب محبت در محافل و مجامع می کنند
و این خود می شود پدید آورنده 80 درصد مشکلاتی که در این تالار مطرح می شود!
اما راه حل چیست؟
یک راه حل بازگشت به همان است که اسلام آن را صله رحم می نامد و باعث طولانی شدن عمر می خواند
راه حل های دیگر را من نمی شناسم شاید باید ساختارهای جایگزین اجتماعی سالمی فراهم آید تا سلامت اجتماع به خطر نیافتد و شاید باید چاره را در موسسات همسر یابی یافت (که خود من موافقت چندانی ندارم ) به هر حال این مساله ای است که جامعه شناسان را باید به چالش و ارائه راه حل بکشاند
با بالا رفتن سن ازدواج سخت گیری ها هم بیشتر می شود همکار من به من می گوید برای شرط اول تنها دو دو درصد دختران جامعه باقی می مانند و برای شرط دوم دو درصد از آن دو درصد! حالا حساب کنید حدود بیست شرط من را! :311: :311: :311:
اما آن چه جدی است این است که همانطور که با آمارگیری کوچکی در سطح همین تالار هم متوجه خواهید شد پسری 19-21 ساله خیلی راحت به دختری با تناسب های سطحی دل می بندد مسائلی مانند من از فلان چیز خوشم می آید او هم ! یا فکر می کنم نیمه گمشده ام را یافته ام! در این جور انتخاب ها به شدت به چشم می خورد
با اندکی پخته تر شدن این احساس به سمت عقلانیت پیش می رود تعادل میان احساس و عقلانیت نقطه ای است که باید ازدواج در آن صورت بگیرد
اما با پر رنگ شدن نقش عقل و کم رنگ شدن احساس پسری که تا دیروز حاضر بود به خاطر احساسش از همه چیزش بگذرد دیگر دلیلی نمی بیند بسیاری از سختی ها را بر خود تحمیل کند و یا از معیارهایی بگذرد! نقش فداکاری و ایثار کم رنگ می شود و با کوچکترین تناقضی به راحتی موردی نقض می شود.
هیچ دو انسانی کاملا شبیه یکدیگر نمی شوند اما تحمل تفاوت ها که کم بشود انتخاب سخت تر و سخت تر می شود و تردید و دو دلی نیز! (مراجعه کنید به موضوعات ایجاد شده توسط اشخاصی که یک بار ازدواج ناموفق داشته اند)
یکی دیگر از معضلات ازدواج در جامعه مساله سربازی برای پسران می باشد کمتر پسری می تواند تحمل کند دو سال همسرش را ول کند و برود سربازی و کمتر خانواده ای حاضر می شود به پسری که سربازی نرفته است دختر بدهد
از آن طرف دختران چون نمی خواهند خرج خانواده بدهند با حقوق های نه چندان بالا هم راضی اند بنابراین به محض اتمام تحصیل جذب کار می شوند در حالی که آقا باید برود تصفیه کند دفترچه سربازی بگیرد چند ماه معطل شود تا اعزام شود و پس از دو سال تازه بیاید و دنبال کار بگردد!
و این کار هم البته خودش داستانی است! کارفرمایان دختران را به کار می گیرند چون حرف شنوی بیشتری دارند و حقوق بالا نمی خواهند (بحث های سواستفاده جنسی را نادیده می گیریم و فرض را بر کارفرمایان با اخلاق می گذاریم) (دختران خوشحال نشوند در کارهایی که جنبه استدلالی و عقلی اش بیشتر است برای کارفرما گرفتن کارمند خانم ضرر محض است! چون بر خلاف پشتکار بالای خانم ها در مسائل استدلالی چندان هم قوی نیستند)
خوب کدام دختری که کار دارد با شوهری بیکار ازدواج می کند و کدام پسر بیکاری می تواند برای دختری شاغل پا پیش بگذارد؟ و این هم خود شاهنامه ای است!
سلام به همه دوستان
ومخصوصا دوستان قدیمی تر که با روحیات BABY آشنا ترند.
ببخشید که به این تاپیک که ایجاد کردم و تصور هم نمی کردم به این سرعت پیش بره سر نزدم.
برای روشن شدن اذهان توصیحاتی میدم شاید سوء تفاهمها برطرف بشه.
1) هدفم از ایجاد این تاپیک یه بررسی کوتاه "دلایل عدم تمایل به ازدواج بیشتر از سوی آقا پسرها" بود.
2) قصد توهین و جسارت ،( خدای ناکرده) به هیچیک از اهالی تالار رو نداشته و ندارم. (به کل کلهای فضای شوخی نگاه نکنید ، اگرچه در اون فضا هم گاهی احتمال سوء تفاهم هست ، اما به ظرفیت هر فرد بستگی داره)
3) در این تاپیک دنبال مقصر نمی گردیم ، دنبال دلایل هستیم. فردی ممکنه مهمترین دلیل در عدم ازدواجش رو عدم همکاری پدر ومادرش در رفتن به خواستگاری عنوان کنه. سوال : آیا نتیحه اش اینستکه همه پدر ومادرها مقصرند؟؟!!
یا پدر ومادرها بیایند و بگویند که BABY به ما توهین کرد؟؟!!!
4) بارها در دنیای حقیقی دلایلی رو برا عدم رغبت به ازدواج از سوی آقایون شنیده بودم (اونهائی که به زعم من آرام آرام سنشون از سن مناسب برا ازدواج بالا تر رفته بود) ، شایسته دیدم در دنیای مجازی که برخی از محدودیتهای دنیای حقیقی وجود نداره ، میشه مهمترین دلایل رو یافت.
5) بنا نداشتم برای نظرات دوستان ارزش گذاری کنم ، صرفا قصدم شنیدن نظرات بود. و اینکه در اولین پست این نقل قول رو آوردم ، جمع آوری نظرات هم تالاریها بود.
6) خانمهای محترم اندکی صبورتر باشند ، و همه بحثها رو جبهه مبارزه و احقاق حق ندونند.
7) صرفا اگر خانمی قصد ازدواج نداره و یا نظر خاصی داره ، از برادر و یا فامیل نقل قولی رو شنیده دلایلش رو مطرح کنه.
8) همه موارد بالا در صورتیه که این تاپیک قرار نباشه به جای دیگه ای منتقل بشه.
:104::104::104:نقل قول:
نوشته اصلی توسط ...sheida
بهتره به جای جدل کردن سعی کنیم به نتیجه گیری درستی برسیم هرچند که خود من معتقدم سلسله ای از علل ها دست به دست هم دادند و باعث این موضوع شدن و تاحالا به چندتا از اونها اشاره شده .
در دوستی ها که یکی از علت های کم شدن گرایش به ازدواج هست
پسرها بیشتر دید جنسی دارند و به دنبال برطرف کردن نیازهای جنسی هستند
دخترها بیشتر دچار وابستگی عاطفی و اکثرا یک طرفه میشن و برای حفظ پسر برخی به رابطه هم تن میدهند
پسرها چون دید جنسی دارند ارزش گذاری هاشون هم بر همین اساس هست یعنی کسی را که رابطه نداشته باشد میپسندند . بنابراین و با توجه به این نیازها در پسر ، اینجا دختر باید آگاه باشد و عاقلانه عمل کند و به درخواست ها پاسخ منفی بدهد و همینطور پسری که روابط متعدد داشته بداند که پاک نیست بنابراین شاید به ظاهر با یک دختر خوب و نجیب ازدواج کند اما نتیجه چنین روابطی و عقوبت آن را در زندگی خواهد دید.
بهتره غیر از این عامل عوامل دیگه رو هم بررسی کنید
با توجه به صحبت جناب بی بی باید بگم در رابطه با دخترانی که سن ازدواجشون بالارفته یکی کمال طلبی و منتظر شاهزاده سوار براسب ماندن است . یکی بی فکری خانواده ها و بی تفاوتی و یا بعضا سخت گیری و مانع ازدواج شدن اونهاست
درهمین تالار دختر27 ساله ای در تاپیک خود عنوان کرده بود که تصمیم دارم ازدواج کنم اما پدرم خواستگارانم را رد میکند و میگوید از کجا معلوم توراخوشبخت کند تا باید به فکر گرفتن دکترا در خارج از کشور باشی .
اما در رابطه با سطح توقعات دختری که سنش بالا رفته و این توقعات مانع انتخاب شریک زندگی شده ، ارزش گذاری های خانواده تاثیر مستقیمی دارد و همینطور پیش داوری های آنان در رابطه با فردی که هنوز رسما خواستگاری نیامده و.......
همیشه تنها عزیز ارسالت رو الان دیدم با بیشتر حرفات موافقم اما با این یکی مشکل دارمنقل قول:
نوشته اصلی توسط hamishetanha
متاسفانه نمیدونم چرا خودخواهی پسرها بیشتر شده اتفاقا من دیدم که پسر 35ساله میگه دختر 28 ساله به دردم نمیخوره یه زایمان داشته باشه دیگه ازپادر میاد . دختر 30 ساله ام معلوم نیست تاالان چرا ازدواج نکرده و چیکار میکرده بعدم میگه زودشکسته میشه واگر از معیارهاش بپرسی کلی معیار ظاهری داره(خوشکل و هیکل اونجوری و پوست اونجوری و...) .... و خیلی راحت دنبال دختر 24 یا25 هست
قصدتوهین ندارم ولی چنین چیزی در اکثریت پسرها هست .نمیدونم علت این خودخواهی ها چیه ؟
آیا احساس میکنن هر دختری بهشون بله میگه و تحت هر شرایطی که قانون وضع میکنند. البته پسری که سنش بالابره هم چندان قابل اطمینان نیست . این رو از سطح توقعاتشون هم میشه فهمید و همینطور مردی که سنش بالا بره شخصیتش کاملا شکل گرفته و تغییرپذیر نیست یا بهتر بگم در بسیاری موارد منعطف نیست
نه ، خواهش میکنم. می خوایم به نتیجه برسیم فقط ، البته در حدی که فضای انجمن اجازه بده.نقل قول:
نوشته اصلی توسط hamishetanha
این جمله نقل قولی از یکی از فیلم های مشهور سینماست:
what you see and what you hear,
nothing is what it seems..
این چیزی که ما می بینیم با اون چیزی که واقعا وجود داره متفاوته! همیشه منفی ها بیشتر به چشم میان. همونطور که که گفتم ، دختر ها در اکثر موارد گیر پسر های ولگرد و بیکار خیابونی میفتن و فکر میکنن چیزی که بهش میگن پسر یعنی این! پسری که سرش تو کار خودشه و حیا بهش اجازه نمیده بره با دختر صحبت کنه ، دیده نمیشه. دختر هایی که ضربه می خورن ، در حقیقت از اتخاب خودشون ضربه می خورن! به طور مثال تو خیابون محل زندگی ما پسری رو می شناسم که همه و همه می دونن چه آدمیه! صبح تا شب ماشین زیر پاشه داره دختر می بره خونش و اصلا قیاقش زار می زنه که چه مدل شخصیتی داره! اما با تاسف فراوان میبینم ، دختر خوب محل که قبلا عاشق سینه چاکش رو که حیا از سر و روش میبارید رو رد کرده ، داره به این آدم نخ میده! بعضی اوقات اصلا تو انتخاب عجیب غریب دختر ها، هاج و واج می مونم! وقتی دختر ها بیشتر جذب پسر های بی بند و بار میشن ، مطمئنا ضربه های وحشتناکی می خورن، بعد هم شاکی هستن که چرا پسر ها اینطورن!
نظر شما محترم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط yasa
وقتی در مورد موضوعی بحث میشه ، خود به خود به حاشیه های این امر هم پرداخته میشه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
اما به روی چشم ، بنده میگم چرا تا به الان ازدواج نکردم:
1 - مشکلات مالی.
2- ترس از انتخاب اشتباه ، با توجه به وضع اکثر دختران امروزی( کسی شاکی نشه ، جمع نبستم.)
3 - زیاده خواهی دختران و خانوادهایشان. انتظار دارند ، هم پسر جوون باشه ، هم ثروت و دارایی یک مرد 50 ساله رو داشته باشه.
با تشکر از مونتانای گرامی بخاطر ارسال شماره 40 که دلایلشون رو گفتن. سایر مسائل رو مثل ارسال #42 رو در تاپیک جداگانه ای میشه دنبال کرد.
از همیشه تنهاوفرهنگ عزیز هم خواهش میکنم ، اگه قصد ازدواج ندارن ، و یا قصد دارند اما تا حالا نتونستند، تنها به ذکر دلایل خودشون بسنده کنند.
ببخشید خاصیت این قبیل تاپیکها اینه که با بحثهای جانبی به حاشیه میره و به سختی میشه نتیجه گیری کرد. پس لطفا دوستان همکاری کنن.
یه نمونه دیگه که بهش یرخوردم و نظر یکی از دوستای قدیمیه :
یه مرد از زنش فقط دو تا چیز میخواد:
1- روی خوش
2- یه زندگی مرتب
ولی در ازای این دو تا خواسته باید خیلی چیزا رو از دست بده. از جمله آزادی و اختیارش رو.
چند روز پیش یه مصاحبه در مورد خرید عید از تلویزیون نشون میداد. با یه آقایی مصاحبه کردن میگفت اول برای بچه ها خرید میکنیم بعد برای خانومم اگه چیزی تهش موند برای خودم. ازدواج تو این دوره زمونه یعنی خریت یعنی حمالی!
دلیلش رو "از دست دادن آزادی و اختیار" بیان کرده.