از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
سلام من 5 ماهه که ازدواج کردم قبلش هم 1 سال نامزد بودم،شوهرم 35 سالشه خودمم 22 سال، مشکل من اینه که یه خلا بزرگ بعد از ازدواج برام بوجود اومده که با هیچی نمی تونم پرش کنم ،من یه دختر شاد و فوق العاده اجتماعی بودم ولی الان با وجود اینکه هم دانشگاه میرم هم باشگاه ورزشی دلم می خواد زودبرگردم خونه ،نه اینکه فکر کنید تو خونه بیشتر به من خوش میگذره،اصلا این طور نیست چون دیگه حوصله کسی رو ندارم ،شوهرم توی خونه یا پای کامپیوتر نشسته یا تلوزیون یا با گوشی موبایلش بازی میکنه،ااز وقتی میاد خونه کاری جز اینا نداره،دارم روانی میشم احساس میکنم هیچ جذابیتی به عنوان یه زن ندارم،هر وقت خیلی تو خودم هستم پیله میکنه که چت شده وقتی هم که باهاش حرف می زنم فقط تا چند ساعت خوب میشه، دیگه از حرف زدن درباره خودم و احساسم با شوهرم متنفرم
RE: از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
سلام دوست عزیز به جمع بچه های تالار خوش اومدی:72:
ازدواجت و بهت تبریک می گم:43:
چیزایی که می خوام بهت بگم یا به تجربه کسب کردم یا تو کتابا خوندم یا از این بر و بچه های گل تالار یاد گرفتم
سعی کن مثل بقیه ما خانما یاد بگیری که خودت شاد باشی نه اینکه منتظر باشی همسرت شادت کنه وقتی شما شادی , شادی و به خونه و خانوادتم هدیه می دی و همسرت هم از با تو بودن خوشحال می شه و لذت می بره.
این معمولا رسم زمونس که اقایون تا وقتی به محبوبشون نرسیدن همه کار می کنن و وقتی به دستش اوردن روال عادی طی می کنن. اینم باور کن و درکش کن.
همسرت تا یک مدت حرفات و گوش می ده و خواسته هات و می شنوه و به قول شما تا چند ساعتی هم رفتارش فرق می کنه بعد از مدتی این حرفای شما برای او حکم غل و زنجیر داره و در پی پاره کردن و گریختن از این زنجیرها از خونه فراری می شه. حالا یا مدام می ره خونه مامانش یا خودش و با کار سرگرم می کنه و یا ...........
توی زندگی مشترک گیر دادن ممنوع.
خودت و سرگرم کن با درس با کامپیوتر با تلویزیون و ... و به قول دوستان به همسرت زمان بده تا دلش برات تنگ بشه و خودش ازت تقاضای عشق کنه. تا زمانی که بی دریغ بهش محبت می کنی و همش سعی می کنی یادش بدی که باید با شما چجوری رفتار کنه مطمئن باش نتیجه عکس می گیری.
سعی کن در مورد تفاوتها زنان و مردان مطالعه کنی. کلی فرق می کنی. و کلی موضوع یاد می گیری.
مشکل بین شما مشکل نیست بلکه تفاوت های زن و مرده که وقتی می رن زیر یک سقف نمود پیدا می کنه.
موفق باشی:72:
RE: از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط moolee
سلام من 5 ماهه که ازدواج کردم قبلش هم 1 سال نامزد بودم،شوهرم 35 سالشه خودمم 22 سال، مشکل من اینه که یه خلا بزرگ بعد از ازدواج برام بوجود اومده که با هیچی نمی تونم پرش کنم ،من یه دختر شاد و فوق العاده اجتماعی بودم ولی الان با وجود اینکه هم دانشگاه میرم هم باشگاه ورزشی دلم می خواد زودبرگردم خونه ،نه اینکه فکر کنید تو خونه بیشتر به من خوش میگذره،اصلا این طور نیست چون دیگه حوصله کسی رو ندارم ،شوهرم توی خونه یا پای کامپیوتر نشسته یا تلوزیون یا با گوشی موبایلش بازی میکنه،ااز وقتی میاد خونه کاری جز اینا نداره،دارم روانی میشم احساس میکنم هیچ جذابیتی به عنوان یه زن ندارم،هر وقت خیلی تو خودم هستم پیله میکنه که چت شده وقتی هم که باهاش حرف می زنم فقط تا چند ساعت خوب میشه، دیگه از حرف زدن درباره خودم و احساسم با شوهرم متنفرم
سلام دوسته عزیزم
مطلب شما رو خوندم. من هم تا حدودی مثله شما با این مشکل رو به رو بودم ولی با کمی فکر کردن حلش کردم. به شما توصیه میکنم که با توجه به اخلاقیات شوهرتون
شما هم سعی کنید دقیقا کارهای ایشون رو تقلید کنید. مطممئن باشید ظرف مدت کوتاهی خودش متوجه کاره خودش میشه چون بعد از اعتراضش شما جوابی برای اعتراضش خواهید داشت
RE: از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
سلام ممنونم که به تایپیک من توجه کردید کلی روحیه گرفتم:72:،از شماsisili عزیز هم متشکرم که تجربیاتتون رو در اختیارم گذاشتید:43:،احساس می کنم پیشنهاد شاهپرک هم می تونه موثر باشه، مردا باید بدونن که فقط اونا نیستن که گاهی اوقات از خونه فراری میشن بعضی وقتا با بی تفاوتی هاشون واقعا محیط خونه رو غیر قابل تحمل می کنن، یه زن از شوهرش چیزی جز توجه و محبت نمیخواد،این توقع زیادی نیست
RE: از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
سلام:72:
با عرض پوزش راهکار شاهپرک عزیز اصلا خوب نیست و رد شده هست.
رفتار تقلیدی زن و شوهر نه تنها نتیجه نمی ده بلکه کار و خراب تر هم می کنه.
ما همیشه بر اساس کلیات و قانون حرف می زنیم حالا ممکنه این وسط یکی پیدا شه که بر خلاف جریان اب شنا کرده و نتیجه گرفته.
عزیزم قانون کلی اینه که شما باید یه اصولی و سر لوحه زندگیت کنی و انجامش بدی تا در اینده نه چندان دور نگی اخ اول زندگی خطا کردم اول زندگی بچه باز در اردم و ....
زندگی دوستی دوران مدرسه نیست که روشهای مختلف و امتحان کنی تا بالاخره راه و پیدا کنی باید با توجه به روحیات و اخلاقهای شوهرت شاهراه و پیدا کنی و انجامش بدی.
زندگی صحنه ازمون و خطا نیست.
موفق باشی:72:
RE: از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
نمی دونم واقعا گیج و منگ شدم ..... رفتارای شوهرم با همه مردا ی دیگه خیلی فرق داره،حالا که به عقب برمی گردم میبینم که من حتی دوران نامزدی خوبی هم نداشتم،هر وقت که همسرم برام یه کاری انجام می داد و من کلی ذوق می کردم چند وقت بعد میدیدم که برای مادرش یا خواهرش هم دقیقا همون کارو انجام میده ،پس من خیلی هم براش خاص نبودم،همیشه ما زنها هستیم که به رفتارا توجه می کنیم و سعی در تغییر خودمون داریم رفتارای خودم رو به عنوان یه زن قبول دارم چیزی هم کم نذاشتم هم به ظاهر خودم رسیدگی کردم هم به خونه و زندگیم ،همیشه و همه جا براش وقت گذاشتم همیشه من بودم که با هدیه هام غافلگیرش می کردم،همسر من تا حالا راجب خودش و احساسش با من صحبت نکرده فکر میکنه ارامش من فقط با پول و امکانت تامین میشه ،شبا تا دیر وقت با کامپیوتر بازی می کنه براش فرقی نمی کنه منم ادمم کی می خوابم یا بیدار میشم بعضی شبا تو یه اتاق دیگه میخوابه در واقع شبی که با من کاری نداشته باشه.....برای رابطمون هیچ برنامه خاصی نداره .این در حالیه که میبینم همسن و سالای من اکثرا مجرد هستن و دارن از زندگیشون لذت می برن یا کسایی که تازه ازدواج کردن یا مسافرتن یا مهمونی اونوقت من توی تنهایی بزرگ گیر افتادم،پس به من حق بدید که حس میکنم راهکار شاهپرک جواب میده
RE: از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
بنظرم مشاوره رو دقیقا برای همین وقتا گذاشتن. تا دیر نشده مجابش کن که با هم مبرید مشاوره.:72:
RE: از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
سلام
به نظر من 13 سال فاصله سنی برای جوان های امروز با جوان های قدیم (پدر و مادرامون) خیلی فرق داره. سطح توقعاتشون از زندگی ، همسر ، مالی و ... همچنین برای ما ها.
میدونی سعی کن در همین ابتدای زندگیت یه برنامه ای رو بصورت دائمی در طول همه سال های زندگیت اجرا کنی.
ببین هر چند وقت یک بار تو یک محیط عاشقانه و آرام بینید با کمال رعایت ادب و احترام از همدیگه صحبت نقد و تعریف کنید.مثلا میتونی درباره : اگه تو مشکلی یا مثلا از بخشی از رفتار همسرت و یا ... صحبت کنید و اینکه تا به نتیجه مثبت برسید. البته باید بگم که باید دوتاتون بخواین که روراست صحبت کنید. هدف از این کار اینکه سوء تفاهمات رفع بشه و اینکه رابطه تون عمیق تر بشه. حال اگه این کار رو انجام دادی و نتیجه ای دیگه به دست اومد پس یه قسمتی از کار ایراد داشته.
یک نکنه دیگه باید بگم و اینکه برادرانه میگم : سعی کن هیچ وقت همسرتو با هیچ کسی مقایسه نکنی. چون این کار یعنی انتظارات بیش از حد و اندازه. به نظر من اگه رک و راست بهش بگی خیلی بهتره تا اینکه مقایسشو با دیگری بهش بگی. در ضمن اون دیده که تو خوشت اومده ازاون کار و دیده که جواب مثبت داده ، خوب پیش خودش فکر کرده پس این کار رو هم برای دیگر اعضای خانوادش انجام بده. مهم اینکه ابتدا برای تو انجام داده و اینکه یادت نره خواهرش و مادرش و یا دیگر اعضای خانوادش بخش اعضمی از وجود همسرت هستن و تو هم بخش دیگری.
سرفراز باشی
RE: از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
سلام:72:
تا حالا چند بار پیش مشاوره رفتم ولی نتیجه نگرفتم چون اول اینکه حدود 2،3 هفته طول میکشه تا نوبتت بشه تو این مدت احتمال داره مشکلت بیشتر هم بشه ،بعد که نوبتت شد و با مشاورت صحبت کردی سری بعد که بیای بعد از ده پونزده روزمشاور محترم به دلیل مراجع کننده های زیادشون مشکله شما رو تا حدود زیادی فراموش کردن و این یعنی اتلاف وقت و هزینه. بهترین کار مراجعه به همین سایت و خوندن نظر های بچه های گل تالار :43:و تجربیاتی رو که کسب کردن هست.
با توجه به اکثر تایپیک هامن متوجه شدم که بیشتر مشکلاتم بر میگرده به اختلاف سنی 13 سالمون همین جا به همه کسایی که قصد ازدواج دارن میگم که اختلاف سنی رو جدی بگیرن چون به غیر از تفاوتهای بین زن و مرد، تفاوت سنی هم که شامل تفاوت در نیازها و انتظارات، عواطف و علایق هست باعث اختلاف شدید میشه.
sabi عزیز هم درست میگن مقایسه کردن توی زندگی مشترک خطرناکه چون من عکس العملهای منفی زیادی از همسرم دیدم یکیش اینه که نسبت به هم سردتر شدیم .
RE: از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
ببین خانومی به نظر من جای اینکه ایشونو تغییر بدی خودتو تغییر بده تا اونم به ناچار و خود به خود تغییر کنه.
مثلا اگه اون داره با کامپیوتر بازی میکنه شما هم برو تو بازیش شرکت کن. بگو منم خیلی دوست دارم این بازی رو.
من عاشق این بازی هستم.
یا اگه یاد نداری بهش بگو بهم یاد بده و در ازای یاد دادنش میتونی بهش قول یه چیزی که خیلی دوست داره بدی مثلا یه غذای خوشمزه یا....
اصلا با خودش مسابقه بذار. یا یه فیلم خوب که هردوتون دوست دارین بگیر و باهم نگاه کنین. اون خوراکی رو هم که خیلی دوست داره بیار تا خاطره خوبی واسش بمونه.
منظورم در کل اینه که اول از کارایی که اون دوست داره شروع کن و سعی کن که باهم انجامش بدی حتی اگه اون کارو دوست نداری تا یواش یواش اونو به سمت کارهای مورد علاقه خودتم بیاری