عقده حقارت

سلام
چند وقته که درباره خودم دچار بحران هویت شدم و فکر میکنم همیشه مرغ همسایه غازه البته درباره اوضاع بدن و ظاهر بیشتر اینطور بوده است
ریشه اون رو هم فکر میکنم بر میگرده به دوران کودکیم ومقایسه شدن های مکرر با هم سن و سال های خودم و همین باعث شده توی یک دور باطل بیفتم و هیچ وقت تا به حال راضی نبودم
مثلا "علی چرا درس نمیخونی فردا امتحان داری رفته بودم خونه سعید اینا خودشو زندانی کرده بود و میخوند تو چرا درس نمیخونی " در حالی که همیشه نمره هام 20 بود اون زمان و درسم خوب بود و توی محیط مدرسه نمونه کلاسمون بودم !!!
یا همون زمان مثلا : "علی بیا برو حموم چرا به خودت نمیرسی ممد هر روز جاش تو حمومه !! چرا اینقدر بازیگوشی"
و همیشه خودمو در حال مقایسه با دیگران میدیدم
همین رفتار های اشتباه خانواده کم کم ملکه ذهنم شد و ترس از ابراز وجود خودم رو توی خودم نهادینه کردم ! یا کردند
می ترسیدم بگم من توی فلان رشته بهترینم در حالی که مطمین هستم توی کارم موفق هستم و این رو دیگران هم بار ها بهم گفتن اما فکر میکنم اونها برای استفاده از اطلاعات من شیرین زبونی میکنن !
کم کم اعتماد به نفسم رو از دست دادم و بیش تر یک ادم درونگرا و خجالتی شدم من که حاضر جواب بودم کم کم عادت ها ی خوبم رو از دست دادم
بیشتر به کتاب خوندن و تنها بودن روی اوردم
یادمه زمانی که کلاس دوم راهنمایی بودم کتاب هایی که حتی شاید مناسب من نبود یه درکش از محدوده فکری من خارج بود مثل سیاحت غرب و امثالهم رو میخوندم
یا برام هدیه کتاب هایی میاوردن مثل داستان راستان یا قلب سلیم
منم از این تنهایی و خوندن و یاد گرفتن لذت می بردم برای همین زمانی برای برخورد افکارم با جامعه و لمس واقعیت جامعه نداشتم و در کنارش جرات ارتباط با دیگران رو هم نداشتم چون خودمو کوچیک میدیدم و این هم روی افراد اطرافم که من باهاشون رابطه داشتم تاثیر داشت و وقتی یک آدم اینسکیور رو میدیدن سیگنال های بدی از بدنم به طرفشون میرفت که باعث میشد موقعیت اجتماعی خوبی نداشته باشم
حتی دوران کودکی بازی من این بود تنها توی اتاق برم
و برای خودم یک "علی" خیالی بسازم و هر جور دوست دارم با افراد و اون ذهنیاتم زدگی کنم یک روز شاهزاده داستانم بشم و یک روز آدم بده داستان که دوست داشتم اون باشم !
و زود و به راحتی تحت تاثیر اطرافیان قرار مییگرفتم
حالا از شما تقاضای کمک دارم که من رو راهنمایی کنید که برای رفع این مشکلات چه کنم؟
کتابی چیزی؟
ببخشید اگر تمرکز کافی ندارم و همش از این شاخه به اون شاخه پریدم

آقا علی چرا انقد نا امیدوانه حرف زدید؟

ما با تعریف و تمجید دیگران بهترین نیستیم و نمیشیم ، با بدگویی و تحقیر دیگران هم بدترین نیستیم و نمیشیم!
شما وقتی خودت به استعدادها و تواناییها و موفقیتهات اطمینان داری و میگی از بچگی نمره هات عالی بوده و درسخونه بودی حالا هم تو کارت موفق هستی و دیگران هم اذعان دارن ، چرا به اون عده ای که ممکنه از روی حسادت یا بی دانشی یا کمبود در زمینه ای شما رو ناامید میکنن توه میکنی و زوم کردی روی افکار اونها؟؟

به خودت اعتماد کن و در مقابل دیگران کم نیار...هر کسی شخصیت منحصر به فردی داره که فقط مختص اونه و قابل مقایسه با دیگران نیست.

حرف درست و منطقی رو هم لزوماً و همیشه بزرگترها و دیگران نمی زنن .در این زمینه آیه قرآن هست

البته ما برای موفقیت بیشتر میتونیم به کسانی که از ما بالاتر و موفق ترن به عنوان یه الگو نگاه کنیم و سعی کنیم بهشون برسیم و حتی جلو بزنیم و برای اینکه قدر داشته هامون رو بدونیم و ناامید نباشیم باید به پایین ترها نگاه کنیم و از جایگاهی که نسبت به اونها داریم راضی و خدا رو شاکر باشیم.

به حرف هیچ کس توجه نکن و از خودت به اندازه توان و استعدادت انتظار داشته باش نه بیشتر نه کمتر
کتابی هست با عنوان اگه اشتباه نکنم :
چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟
و کتاب : قورباغه را قورت بده؟
راستش من نخوندم اما شنیدم خیلی کتابهای خوبی هستن و کسانی که خوندن خیلی راضی هستند شما هم بخونید

سلام دوست گرامي! شما به يه نكته جالب اشاره كردين كه خودتونم ازش غافلين! ميگيد هميشه قهرمان داستان هام بودم! اين يعني شما ذهن خلاقي در تصوير سازي ذهني داريد! حالا فكر كنيد، همين قدر كه ذهن شما توانايي داره تصاوير مثبت خلق كنه، توانايي داره ذهنيت هاي منفي هم ايجاد كنه! و اين كار رو متاسفانه شما انجام دادين! بنابرين بايد سعي كنيد اين تصاوير رو از ذهنتون پاك كنيد و ديگه اين ذهنيت ها رو در خودتون ايجاد نكنيد!
اما راهكار:
1.هر روز توانايي هاتون رو به خودتون ياد آور بشين!
2.سعي كنيد نسبت به اينكه ديگران در مورد شما چي فكر ميكنن بي تفاوت بشين!
3. براي هدف هاتون برنامه بريزين و واسشون تلاش كنيد تا نتيجه بگيرين، چون هيچ چيز مثل پيروزي تلخي هاي شكست پيشين ر از بين نميبره!
4. در حد تواناييتون برنامه بريزين! يعني استعداد هاي خودتونو شناسايي بكنيد و با توجه به تواناييتون تصميم بگيرين، چون "هر كسي را بهر كاري ساختن!"
5. كارهايي انجام بدين كه خلاف اخلاق هاي پيشينتونه، اين بهترين راه مبارزه هست: يعني اگر خجالتي هستين، سعي كنيد بيشتر در جمع حضور پيدا كنيد، سعي كنيد در فعاليت هاي اجتماعي بيشتر باشين و يا اگر كم رو هستيد سعي كنيد كارايي خلافش انجام بدين، مثلا اگر خجالت ميكشين از دوستتون مدادش رو بگيرين، اين كار رو با جسارت انجام بدين و حتي اگر به مدادش احتياجي ندارين ازش بخواين مدادشونو در اختيارتون قرار بده! اين يه تمرينه! يا اگه تا حالا نظر خودتون رو در مع مطرح نكردين، سعي كنيد حتما اين كار رو انجام بدين! به مرور زمان ديد ديگران هم نسبت به شما عوض ميشه!
6. حقارت معنا نداره! "گل بي عيب خداست". همه ضعف هايي در وجودشون دارن! اونايي كه شما رو تحقير ميكنن خودشون ضعف بزرگي مثل حسادت يا قضاوت يا خود بزرگ بيني دارن! طبيعيه شما هم يه سري كاستي ها داشته باشين! همه دارن! مهم اينه كه شهامت جبرانشو داشته باشين و در همه حال شاكر خداوند باشين!
7. همين كه خداوند به شما ارزش داده و شما رو بين اين همه موجودات انسان آفريده، نشون ميده شما ارزش زيادي دارين! وقتي خداوند به شما ارزش داده، تحقير ديگران چه اهميتي داره! پس شما هم براي خوب بودنتون تلاش كنيد كه هيچ چيز مهم تر از اين نيست!
"آنچه هستي هديه خداوند به تو و آنچه مي شوي هديه ي تو به خداوند است، پس در آنچه ميشوي بي نظير باش"
پيروز باشين!

سلام
به همدردی خوش اومدین
دوست گرامی همونطور که دوستان گفتند بی تفاوتی به افکار دیگران نسبت به خودتون اولین راهکاری هست که به شما کمک می کنه . البته بی تفاوتی به معنای مثبت . ولی هیچگاه به حرفهایی که برای تخریب شخصیت و روحیه شما گفته می شون توجه نکنید . اون چیزی که میدونید درسته رو انجام بدین چون روشهای انسانها در زندگی و آرمانها و چهارچوبهای زندگی شون مختص خودشونه .
طبق فرموده خودتون به کودکیتون توجه کنید شما نمرات خوب می گرفتید و از وضعیت تحصییلتون راضی بودین ولی احتمالا جزو افرادی بودین که احتیاجی به مطالعه بیش از حد برای یادگیری نداشتین در صورتی که فلان بچه برای اینکه بتونه مثل شما از وضعیت تحصیلش راضی باشه مجبور بوده به قول بزرگترها خودشو زندانی کنه!!!
با توجه به همین چیزهای ساده و پیش پا افتاده خواهید دیدکه اهمیتی نداره که دیگران چه انتظاری از شما دارن مهم اینکه شما از وضعیت خودتون راضی هستین. البته گاهی اوقات باید قضاوت کنید چون ممکن دارید کاری رو می کنید که خیلی از سطح شما پایین تره ولی بازم مهم اینکه اون کاری که خودتون می دونید درسته اینجام بدین.
مهم اینکه شما موفقید و خودتون هم این رو میدونید. پس تعارف و شاید ها رو از ذهنتون پاک کنید .
جملات مثبت تو ذهنتون بیارین : من موفقم و تلاش می کنم بهترش کنم .
چه اهمیتی داره که فلانی از کار و نحوه عملکرد شما خوشش بیاد یا نه.
و یادتون نره پدر و مادرهای محترم و عزیزمان هم مثل خودما انسانهایی هستند با یکسری اشتباهات لزوما همیشه برخوردها و گفته هاشون درست نیست.
منم مشکل شمارو داشتم ولی سعی کردم به حرف دیگران مخصوصا مادرم بی توجه باشم چون این زندگی منه من می دونم چطور ازش لذت می برم فقط حرفهایی که به رسیدن به اهدافم کمکم می کنن رو گوش می دم. وقتی احساس موفق بودن می کنم مهم نیست این و به دیگران ثابت کنم یا اونا چی فکر می کنن مهم اینکه خودم از وضعیتم راضی ام .
اگر فلانی هر روز حموم می ره و به خودش می رسه به من چه در عوض من کلی کتاب می خونم و این خیلی عالیه .:104:
امیدوارم تونسته باشم منظورم و برسونم
و امیدوارم که موفق باشین و سعی کنید به چیزهای خوبی که دارین ببالین چون مطمئن باشید که خیلی ها دوست دارن موفقیتهایی که شما دارین رو داشته باشن.

ممنون از راهنمایی هاتون
دلیل اینکه اون موارد رو درباره دوران کودکیم توضیح دادم این بود که ریشه رو بدونید چی بوده
اگه نه الان مشکلی از طرف خانواده و اطرافیان نیست اما گاهی اینطور بودم که خودم به خودم شک دارم
نکنه اونها اونجا دارن میخندن به من میخندن !
من تلاشمو میکنم و میدونم با کمک شما دوستان به نتیجه میرسم
ذاستی اسم واقعی من امیر است ! آره امروز به گفته های شما فکر کردم و امروز حودم هستم
و رفتم توی جامعه و امروز کلی خرید کردم برای خونه
قبلا میخواستم چیزی بگم درباره یک موضوعی اینقدر این دست و اون دست میکردم تا اینکه وقت گفتنش میگذشت و خودمو سرزنش میکردم که چرا نتونستم بگم
امروز برعکس بود و هر چیزی که به ذهنم میومد و به زبون میاورد و با لبخند اطرافیان بدرقه میشدم و خوشخال بودم که دیگران را حتی برای چند لحظه تونستم خوشحال کنم
کتاب چه کسی پنیر مرا جابه جا کرد و قبلا خونده بودم و بیشتر برای جرات دادن به خواننده ها برای کارهای بزرگ به درد میخورد یعنی ایجاد اهداف بزرگ (به نظر من)
پینوشت :
گاهی جلوی برخی افراد زبونم بند میاد و به تته پِته میوفتم!
برای این چه کارهایی میشه کردیا گاهی از زبون کم میارم !
آخه از قبل آداب معاشرت و اینجور چیزها رو درست یاد نگرفتم چی کنم ؟1!

سلام
دوست عزیز من گذشته رو مثلا زدم تا خودتون قضاوت کنید و با کمک اونها ببینید که نظر دیگران تا زمانی که شما از وضعیت راضی هستید و از زندگی لذت می برید اهمیتی ندارد .
تا زمانی که شما کاری که فکر می کنید درست هست و انجام میدین همیشه عده ای هستند که یا با شما مخالفت می کنند و یا بخاطر اینکه خودشان عزت نفس ندارند سعی می کنند تا شما را تخریب کنند .
پس همیشه یادتان باشد که نظر مردم و اینکه راجع به ما چی فکر می کنند اونقدر اهمیت ندارد .
طبق گفته های خودتون شما انسان درونگرا و منزوی بوده اید.
همونطور که hamishetanha گفتند بهترین راه اینه که كارهايي انجام بدين كه خلاف اخلاق هاي پيشينتونه،
تا شما بین مردم نروید و با راحتی با اونها ارتباط برقرار نکنید این مشکل حل نمی شه .
انسان همه چیز را با تمرین کسب می کنه پس تا تمرین نکنید اشتباه نکنید و از اونها درس نگیرید چیزی رو یاد نمی گیرید.
بیشتر با دیگران صحبت کنید حتی مخصوصا اون جاهایی که فکر می کنید براتون سخت تره و یا حتی با افرادی که فکر می کنید ممکن است در مقابل او زبانتان بگیرد .
موفق باشید

عزیزم شما تنها فردی نیستید که چوب تربیت غلط رو می خورید خود من هم در جای جای زندگیم با این افکار فلج کننده که از بچگی بهم تزریق شده بودن رو در رو شده بودم ولی خوب با اندکی خود کاوی و صبر و اراده تونستم واقعا به این افکار غلبه کنم

سلام دوستان
موضوع اعتماد به نفس برای من یک موضوع حیاتیه برای اون چه پیشنهاداتی دارید؟