مرز انتظارات متعادل در زندگی
سلام
یادمه که تو کتاب مطالعات اجتماعی سال اول دبیرستان گفته بود که کلیت مشکلات زن و شوهرها در زندگی برآورده نشدن انتظاراته.
من فکر می کنم که یه حد متعادلی برای انتظارات در زندگی مشترک وجود داره. از یه طرف اگه انتظارات خیلی از همدیگه کم باشه می شه گفت که پیوند ضعیفی هم بین دو طرف وجود داره. و از طرف دیگه اگه انتظارات هم زیاد باشه که همون مشکل همیشگی پیش میاد که همسرم انتظاراتمو برآورده نمی کنه! (البته گاهی اوقات هم مشکل، زیاد بودن انتظار نیست و شاید کم کاری طرف مقابل باشه)
فکر می کنم این بحث تو تالار می تونه برای همه مفید باشه که:
1- حد متعادل انتظارات در زندگی مشترک چیه؟ اصلاً حدی وجود داره؟
2- اگه حدی وجود داره آیا این حد تعادل یه چیز ثابته یا برای هر دو زوجی مرزهاش متفاوته؟
3- اگه یکی از زوجین به این نتیجه برسه که انتظاراتش زیاده با چه راهکارهایی می تونه اون انتظاراتو بدون دلخوری کاهش بده؟
4- کسی که فکر می کنه همسرش انتظارات زیادی ازش داره بهتره چه جوابی به این انتظارات بده؟
(این سوال از اونجایی تو ذهنم اومده که بعضی اوقات مشکلاتی که تو تالار گفته می شه اینجوریه که خود مراجع این مفهومو می رسونه که می دونم انتظاراتم زیاده ولی چه کار کنم که همسرم این انتظاراتمو برآورده کنه!!!)
منتظر نظرات مفیدتون هستم.:303:
RE: مرز انتظارات متعادل در زندگی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط green
از یه طرف اگه انتظارات خیلی از همدیگه کم باشه می شه گفت که پیوند ضعیفی هم بین دو طرف وجود داره.
به نظر من اين جمله درست نيست اتفاقا هر چقدر توقعات از همسر پايين تر باشه پيوند قويتر و عشق پايدارتر ميشه. چون وقتي شما از همسرت توقعي داري و اون برات برآورده ميكنه (مثلا توقع داري ماهي يه كادو برات بگيره) به نظر شما كار خاصي نكرده و فقط "وظيفه شو" انجام داده ولي اگه انتظارشو نداشته باشي و همسرت اين كارو بكنه به نظرا همسرت "بيشتر از وظيفه اش" كاري رو كرده و براي همين عاشقش ميشي:43:
البته پايين آوردن سطح توقعات از همسر اسما راحته ولي واقعا سخته و به درجات معنوي آدم بستگي داره.
RE: مرز انتظارات متعادل در زندگی
یاسا باز هم مخالفم. انگار امشب شب مخالفت من با شماست.
شما از کسی که دوستش نداری و باهاش ارتباط عاطفی کمتری داری کمتر توقع داری. وقتی کسی که دوستش داری یا بهش نزدیکتری کاری را انجام می ده که ناراحتت می کنه معمولا میگی آخه اون چرا؟ من از اون انتظار نداشتم!! این یعنی چی؟ یعنی علاقه و ارتباط عاطفی بیشتر انتظار بیشتر به همراه داره.
به نظر من ما باید ارتباط هامون را کنترل کنیم. وابستگی عاطفیمون را کنترل کنیم تا بتونیم توقعاتمون را هم کنترل کنیم.
معمولا این موردی که گرین گفته که بعضی ها می گن می دونیم توقعاتمون زیاده اما ... بیشتر خانمها هستند و بیشتر هم بخاطر اینکه همسرشون بعد از ازدواج می شه همه چیزشون. اینقد در طرف حل می شن و بهش وابسته می شن که دیگه خودی وجود نداره. این همه وابستگی توقع بی جا ایجاد می کنه.
اما این انتظارات به نظر من در افراد و خانواده های مختلف متفاوته. بستگی به خیلی چیزها داره. از سن و شرایط خانوادگی قبلی طرفین تا تحصیلات و شهر و فرهنگ و ...
پس نمی شه یه حدی اینجا براش تعریف کرد.
اما اگه انتظارات نامعقول یا بیش از حد داریم یا ازمون داشتند چیکار کنیم؟ یعنی دو سوال آخر. نمی دونم. بذار فکر کنم.
RE: مرز انتظارات متعادل در زندگی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
یاسا باز هم مخالفم.
منم با تو مخالفم :P
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
شما از کسی که دوستش نداری و باهاش ارتباط عاطفی کمتری داری کمتر توقع داری.
كي گفته؟؟؟؟؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
وقتی کسی که دوستش داری یا بهش نزدیکتری کاری را انجام می ده که ناراحتت می کنه معمولا میگی آخه اون چرا؟ من از اون انتظار نداشتم!!
اين به خاطر اينه كه از كسي كه بيشتر دوستش داري انتظار بي احترامي كردن يا كار ناپسندو نداري نه اينكه ... :81:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
معمولا این موردی که گرین گفته که بعضی ها می گن می دونیم توقعاتمون زیاده اما ...
خوب اگه ميدوني توقعت زياده ديگه اما و اگر نداره چه آدمايي پيدا ميشن به خدا :310: خودش ميدونه انتظارش زياده وا ولي بازم ميگه چرا برآورده نميشه؟!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
اما این انتظارات به نظر من در افراد و خانواده های مختلف متفاوته. بستگی به خیلی چیزها داره. از سن و شرایط خانوادگی قبلی طرفین تا تحصیلات و شهر و فرهنگ و ...
پس نمی شه یه حدی اینجا براش تعریف کرد.
با اين حرفت موافقم به نظر منم حدش خيلي خيلي به شرايط فرهنگي و جغرافيايي و تحصيلات و...بستگي داره
RE: مرز انتظارات متعادل در زندگی
سلام
من این تاپیکو درست کردم ولی چند روزی نتونستم بیام تالار.
خانم یاسا، شما علیرغم اینکه می گید که انتظارات ارتباطی با میزان نزدیکی دو طرف نداره ولی خودتون ضمن صحبت هاتون حرف منو تایید می کنید. "اين به خاطر اينه كه از كسي كه بيشتر دوستش داري انتظار بي احترامي كردن يا كار ناپسندو نداري نه اينكه ..."
بقیه نظری ندارن؟ آقای مدیر شما چطور؟ با توجه به اینکه شما همیشه می گین تا وقتی تعهدی نباشه نباید انتظاراتی هم داشته باشیم، راهکاری برای انتظار نداشتن یا کم کردن انتظارات ارائه نمی دین؟
RE: مرز انتظارات متعادل در زندگی
به نظر من انتظار داشتن و نداشتن رو میشه به چند دسته تقسیم کرد
مثلا: من یه موقع هایی از همسرم انتظاراتی دارم که اون انتظارات فقط به خاطر خودخواهی خودمه و شاید راحتی خودم؛ نه دوست داشتن همسرم؛ در صورتی که اگر یه کم دوست داشتن رو و درک کردن رو توی زندگیم جاش بدم؛ حتما می تونم به نتیجه ی بهتری برسم!
یا نه؛ در مسائلی واقعا مساله ی انتظار داشتن های معقول من از همسرم انرژِی و قدرتش رو به رخش بیاره و اون رو برای ادامه ی مسیر امیدوارتر کنه و اگر در جایی من هیچ انتظاری نداشته باشم؛ همسرم ممکنه احساس کنه که شاید کاری از دستش برنمیاد که من هیچ توقعی ازش ندارم؛ یعنی انتظار داشتن بنا به جایگاه شخص؛ اهمیت او در زندگی ما و همین طور زمان و مکان میتونه متفاوت باشه!
و انتظارات میتونه سازنده و مخرب باشه؛ اینکه من وابسته به همسرم باشم که انتظار داشته باشم همیشه شادم کنه؛ همیشه بهم انرژِی بده یا همیشه کمکم کنه و خودم رو فراموش کنم؛ پس این انتظار یه انتظار مخربه که یه چرخه ی معیوب رو وارد زندگی من میکنه! البته تشخیص سازنده یا مخرب بودن انتظارات هم واقعا در مواقعی سخت و دشواره!
پس چقدر خوبه که ما بنا به شرایط و همین طور در مواقعی واقعا بدون هیچ انتظاری تنها به دلیل ارزشی که برای خودمون قائل هستیم؛ کارهایی رو انجام بدیم و انتظاری هم نداشته باشیم.:311:
RE: مرز انتظارات متعادل در زندگی
نقل قول:
نوشته اصلی توسط del
پس چقدر خوبه که ما بنا به شرایط و همین طور در مواقعی واقعا بدون هیچ انتظاری تنها به دلیل ارزشی که برای خودمون قائل هستیم؛ کارهایی رو انجام بدیم و انتظاری هم نداشته باشیم.:311:
آره خیلی خوبه، ولی سخته، خیلی سخته.
با انتظارات مخرب چه کار کنیم؟؟؟؟؟
RE: مرز انتظارات متعادل در زندگی
به نظر من انتظارات مخرب از اون جایی ناشی میشه که ما فکر می کنیم با برآورده شدن اون در لحظات آنی به یه آسایشی می رسیم و اگه یه کم افق دیدمون رو گسترده تر کنیم و با دوراندیشی و آینده نگری بهتری نگاه کنیم به این نتیجه می رسیم که در صورت نداشتن اون انتظار یا برآورده شدن اون در آینده ما ممکنه به جای آسایش واقعا به آرامش برسیم؟!
یعنی صبر و گذشت زمان یه موقع هایی مثل طلا میمونه برای انتظارات ما که یه انتظار مخرب رو به نوع سازنده ی او تبدیل میکنه!:72:
RE: مرز انتظارات متعادل در زندگی
پس نظر شما اینه که انتظارات مخرب اون انتظاراتی هستند که در کوتاه مدت به نفع ما و در بلند مدت به ضررمون هست. اما من خیلی موافق نیستم. یعنی این تعریفو یه تعریف خوب نمیدونم. در واقع این چیزی که شما می گید تا حدودی همون معنی مخرب هست.
تا اینجا فکر کنم دیگه به این نتیجه رسیدیم که سطح انتظارات متعادل برای هر دو زوجی متفاوته. پس شاید بد نباشه که انتظارات مخرب رو اون انتظاراتی تعریف کنیم که طرف مقابل قادر به برآورده کردنش نباشه. البته خودم هنوز این تعریفو کاملاً نپذیرفتم و می شه مثال های نقض زیادی براش پیدا کرد. اما شاید بشه این تعریفو تکمیل کرد.
همچنان سوال های 3 و 4 برای من حل نشده باقی مونده.
RE: مرز انتظارات متعادل در زندگی
در مورد دو سوال آخر شما:
بنظر من همین که فردی به این نتیجه رسید که انتظارات و توقعاتش زیاد است، دیگر مساله حل است و با کار کردن روی خودش و احساساتش می تواند انتظاراتش را تعدیل کند.
معمولا مشکل زمانی است که ما فکر می کنیم انتظار و خواسته معقول و بجایی داریم و طرف مقابل می تواند و باید برآورده کند و عدم اینکار را حمل بر بی توجهی و عدم علاقه او می گذاریم و متعاقبا می رنجیم.
ولی به محض اینکه به این باور رسیدیم که توقعمان زیادی است، به تبع آن انتظار برآورده شدن آن از جانب طرف مقابلمان کاهش می یابد و به زبان دیگر عدم اجابت از جانب او را درک خواهیم کرد و دلخوری پیش نمی آید.
اما چنانچه فکر کردیم که طرف مقابل سطح توقعش بالاست و خودش اینرا باور ندارد. خوب اینجا کار سخت می شود.
چون به تضاد رسیده ایم و همواره از بین بردن تضادها کار دشواری است چون گاهی می بایست نگرش و تفکر طرف مقابل را تغییر داد.
درهرحال به نظر بنده در چنین مواقعی بهترین کار، صحبت با ملایمت و محبت با طرف مقابل است و روشن کردن این موضوع که توقع او بیشتر از توانایی ماست. اگر دوستانه ومحبت آمیز بتوانیم روشن کنیم که ما دوست داریم همسرمان را راضی و خشنود کنیم و رضایت او باعث آرامش و آسایش ماست ولی در مواردی به دلایلی که می توان ذکر هم کرد از توان ما خارج است و نباید حمل بر بی توجهی و بی علاقگی شود.
فکر می کنم این روش بهترین حالت برای این مواقع باشد.