ارتباط شوهرم و دوستش به زندگیمون لطمه میزنه
سلام دوستان گلم
یه مشکلی برام پیش اومده و می خوام با کمک از شما و تالار حلش کنم
از ابتدای آشنایی من و شوهرم یکی از دوستان شوهرم همیشه باهاش بوده ...آقای "م" هم رشته همسرم هست ،شوهرم و آقای "م " با هم یه شرکت ساختمانی داشتند که بعد از ازدواجمون شوهرم فعالش می کنند....شوهرم به خاطر کارش میاد شهرشون ...و اکثرا اوقات تنهایی اش رو با این اقا پر میکنه
یکسال بعد از اومدن شوهرم ،من هم اومدم شهرستان و از قضا با این خانوم و اقا همسایه شدیم
خانواده ی شوهرم اقای "م" رو قبل از ازدواج پسرشون می شناختند و به من می گفتند که نذار این دوتا با هم شریک باشن ... اقای "م " زیاد قابل اعتماد نیست
من هم اون موقع بلد نبودم و سعی کردم حرف اونها رو گوش کنم و بدون اینکه شوهرم بفهمه که خواست خونواده اش هست اینها شراکتشون رو کنار بذارن
هرکاری که می تونستم انجام دادم تا شوهرم با آقای "م" شراکتش رو تمام کند ... که این اتفاق افتاد
با خرید خونه ، ورفتن از همسایگی این آقا و خانم ، ارتباطمون هم کم و کمتر شد ...دیگه ازشون خبری نبود و شوهرم هم چیزی در خصوص شرکتش و برهم خوردن شراکتش با آقای "م" چیزی عنوان کرد ...بعد از مشکلات اخیر زندگی مون و طی کردن بحران های پیش اومده ،
فقط یکبار شوهرم بهم گفت :تقصیر تو بوده که من با "م" بهم زدم هرچی بود اون مثل خودم مهندس بود با اقای "م" کلی کارهایم پیش می رفت چون "م" خیلی اهل حساب و کتاب بود
توی اون هشت ماه که من و شوهرم ازهم دور بودیم شوهرم یه شرکت جدید ثبت می کنه بدون شراکت با دیگری
تا اینکه دوباره سرو کله ی اقای "م" پیدا شد
Re: ارتباط شوهرم و دوستش به زندگیمون لطمه میزنه
تا حدودی دوباره ارتباط بین ما و اونها شکل گرفت...خانوم "م" از اون مدتی که من و شوهرم جدا از هم زندگی می کردیم پرسید ... من بهش گفتم الان با هم خوبیم
هر مردی خوبی و بدی داره بالاخره من هم اشکالاتی داشتم ولی با مشاوره خیلی در ارتباط بودم و الان خیلی خوبم و از زندگی ام راضی ام
خانوم "م" گفت اونها هم به خاطر مشکلاتشون پیش روانشناس رفته اند ...اما همچنان زندگیشون پر از مشکل هست
با زیاد شدن روابطتمون ، کم کم دوباره پای مشکلات قبلی داشت به زندگی ام باز می شد که من در مورد این قضیه از مشاور کمک گرفتم
مشاور گفت سعی کنم ارتباطم رو با خانواده "م" کم کنم
و همین رویه رو در پیش گرفتم
=== من به شوهرم گفتم
عزیزم زندگی خودمون رو با اونها مقایسه کن
من و تو از 11 سال پیش تا حالا همون زندگی رو داریم ولی عشقمون بیشتر شده
ولی خانم و اقای "م" که کلی زندگیشون از نظر مالی بالاس عشق توی زندگیشون نیست
بهش گفتم من تو همدیگر رو داریم و عاشق یکدیگریم
اقای "م" مرد خوبیه ولی عملا داره به ارتباط عاشقانه ی ما حسادت می کنه
از اول ازدواجمون تا الان را یکبار با هم مرور کردیم و خود شوهرم هم به این نتیجه رسید که اقای "م" شدیدا خودش و خانومش رو با من و همسرم مقایسه می کنه و هربار اونها میان توی زندگیمون ... برای من و شوهرم مشکل و دلخوری پیش میاد و جال اینکه هر موقع من و شوهرم توی خوشی هستیم و شدیدا عشقولانه ایم سر و کله اقای "م" و خانومش پیدا میشه
به همسرم گفتم
من الان با خانواده ی خودم و خانواده ی تو قطع ارتباطم که ارامش داشته باشیم تو هم با هردو خانواده قطع ارتباطی حالا که تازه داریم باهم زندگیمون رو می سازیم نذاریم کسی این ارامش رو ازمون بگیره
قبول کرد و خوب بود
===
اگرچه من سعی کردم کلا از ارتباط نزدیک با خانم "م" پرهیز کنم و جواب تلفن هایش را ندهم اما خانوم "م" اینبار وقتی دعواشون می شد وقتی من خودم رو کنار کشیدم به موبایل شوهرم زنگ میزد و تمام حرفهایی که بین خودشو شوهرش اتفاق افتاده بود به شوهرم می گفت و شوهرم درگیر ماجرای زندگی این خانم و آقا می شد و تاثیرات مشکلات اونها در زندگی ما نمود پیدا می کرد
از وقتی من و شوهرم اشتی کردیم اقای "م" اویزون شوهرم هست تمام کار و بارش رو تعطیل کرده
60 میلیون تومن به شوهرم قرض داده ---- که به شوهرم یه حس مدیون بودن دست داده ---- و توی همه ی کارهای شوهرم دخالت می کنه ...
من به همسرم می گم دوستت بهت قرض داده و تو بهش پس میدی ...
من به تو اعتماد دارم بدون پول اون هم می تونی کارت رو پیش ببری
======
به خاطر اون قرضی که اون اقا داده و این پول فقط توی حساب شرکت هست و جایی هزینه نشده
عملا شوهرم گوش به فرمان اقای "م" هست
مثلا آقای "م" میگه ناهار نمی خواد بری خونه ... با هم ساندویچ می خوریم
اوایل شوهرم می گفت نه خانومم منتظره
و حتی به "م" هم می گفت تو هم برو خونه برای زنها این چیزهای کوچیک مهم هست
اما الان عملا به حرف "م" گوش می کنه و صبح میره شب میاد
به خاطر "م" با من دعوا می کنه
وای خدایا
من هرچی دارم سعی می کنم از این خانواده دور باشم ...نمیشه
به یکی از دوستانم زنگ زدم که ارومم کنه
و ازش راهنمایی خواستم
یه سری حرفهایی رو بهم زد ... اروم شدم ... قرار شد شب که همسرم اومد در مورد این خانم و رفتارش فقط در حد اینکه من به ادامه ی ارتباط شوهرم با اقای "م" خوش بین نیستم صحبت کنم ( با لحن عاطفی و مهربان)
.. همین کار رو هم کردم
شوهرم فریاد کشید که به کار من کار نداشته باش خودم می دونم چه جوری و با کی ارتباط داشته باشم....
تو همش رفتارت مثل گذشته است
باز داری به من گیر میدی ... اینجوری من هم مثل قبل می شم
دیگه ادامه ندام ... سکوت کردم .... چیزی نگفتم ...
*
*
*
*
*
اونقدر تلاش کردم اونقدر راهکارهای متفاوت رو رفتم ولی الان به بن بست رسیدم
کمکم کنید چه راهی رو در پیش بگیرم ؟
RE: ارتباط شوهرم و دوستش به زندگیمون لطمه میزنه
سلام خانم بالهای صداقت
شما که خودتون استادید و ما همیشه از شما راهنمایی می خوایم. نمی دونم چی بگم.
خوب شاید واقعاً برای شوهرتون امکان نداره که ارتباط کاریشو با آقای م قطع کنه، ولی حالا که شوهرتون با آقای م شریک هستن چرا حتماً باید با هم ارتباط خانوادگی هم داشته باشین؟
شاید بد نباشه که اول از همه ارتباط خودتونو با خانم م کم کنید، شوهرتون رو هم از این تصمیمتون با خبر کنید و از اونم بخواید که با خانم م سرسنگین برخورد کنه. بگید که واقعا آرامش رو از زندگیتون گرفته. با توجه به چیزهایی که گفتین فکر نمی کنم آقای م هم از این کار دلخور بشن و تو ارتباط کاریشون با هم تاثیر بذاره.
به نظرم در درجه اول همین کارو انجام بدین، احتیاجی هم نیست که فعلا از شوهرتون بخواید که ارتباطشو با آقای م قطع کنه.
RE: ارتباط شوهرم و دوستش به زندگیمون لطمه میزنه
بالهاي صداقت عزيز شما خودتون بيشتر از ما تجربه و تحمل و... دارين و بهتر ميدونين چيكار كنين اما به نظر من يه مدتي كلا باهاشون قطع رابطه كن با خانم م در تماس نباش و اگه اومدن خونتون زياد محلشون نزار زياد حرف نزن يا اگه خانم م از مشكلاتش گفت حرف را جاي ديگه بكشون وقتي هم شوهرت بگه بريم خونشون نرو تا ببين چي ميشه من مطمئنم شما موفق ميشي شما صبور و با تجربه اي
موفق باشي
Re: ارتباط شوهرم و دوستش به زندگیمون لطمه میزنه
ممنون اقای گرین
من ارتباطم رو خیلی خیلی کم کردم
ولی همون طور که گفتم
نقل قول:
خانوم "م" اینبار وقتی دعواشون می شد وقتی من خودم رو کنار کشیدم به موبایل شوهرم زنگ میزد و تمام حرفهایی که بین خودشو شوهرش اتفاق افتاده بود به شوهرم می گفت
این خانم و اقا با بیان مشکلاتشون روی زندگی ما تاثیر می گذارند
من با شراکت آقای "م" با همسرم مشکلی ندارم
با پول قرض دادن ایشون هم به شوهرم مشکلی ندارم
این ها مربوط به روابط کاری شوهرم هست و من نه دخالتی داشته و نمی خواهم داشته باشم
شوهرم خودش این مسائل رو بازگو می کنه و من فقط گوش می کنم .... حساس نیستم و به همسرم هم چیزی نمی گویم .... وارد دنیای مردونه اش و رابطه اش با دوستانش نمی شوم
متاسفانه شوهر من تا کنون نتونسته مدیریتی صحیح بر این رابطه داشته باشه و تاثیر منفی ای که رابطه خانم و اقای "م" روی زندگی ما می گذارند روز به روز داره بیشتر میشه
من به سهم خودم رابطه ام را با خانم و اقای "م" کم کردم
از 10 تا تلفن این خانم یکی رو جواب میدم
تمام بیرون رفتن ها و با هم بودن ها رو دارم با سیاست جوری کنسل می کنم که نه اونها متوجه بشن و جبهه بگیرن و نه شوهرم ازرده بشه از اینکه رابطه ام را با خانواده ی دوستش دارم کمرنگ می کنم
اما یک تنه نمی تونم
وقتی از شبانه روز همسرم به غیر ساعت خواب فقط یک ساعت در خانه هست اون هم بعضی وقت ها مشغول ناهار یا شام یا تلویزیون چه جوری می تونم تاثیر مخربی رو که همنشینی اقای "م" با همسرم داره رو از بین ببرم
من حتی خیلی عاشقانه به همسرم گفته ام : عزیزم خیلی خوشحالم که تو شرکت داری و کم کم داره پا میگیره و مطمئنم که نمی ذاری روابط کاری و ارتباطاتت روی زندگیمون تاثیر بذاره ... ویه جوری بهش گفتم خیلی خوبه که رابطه ی کاری که با اقای "م" داری رو توی زندگیمون نمیاری
در حالیکه شوهرم داره بدترین تاثیرها رو از اقای "م" میگیره و روی زندگیمون میاره تا جایی که من بدهکار هم شد که زندگی رو دارم تلخ می کنم
RE: ارتباط شوهرم و دوستش به زندگیمون لطمه میزنه
بالهای صداقت عزیز:
شما خوشبختانه خودتون اونقدر توانایی داشتید و دارید که توانستید مجددا زندگی تان را بسازید . پس جای نگرانی وجود نداره. شما که در جریان مشکل من بودید منم تقریبا مشکلی مثل شما را داشتم منتها در مورد من شوهرم در نهایت به نقطه ای رسید که متوجه شد رفت و آمد با فلان خانواده برای زندگیمان خطر آفرین است و خودش قاطعانه قطع ارتباط کرد انشااله شوهر شما هم روز یبه این نتیجه برسه اما بنظر من شما هم خیلی خیلی روی این موضوع حساس شده اید دوست خوبم سعی نکن حساسیت زیادت باعث مشکلات بیشتر در زندگی شما بشه. خانم م مسیج داد خب نیازی نیست شما جوابشو بدید بیخیال باش عزیزم سعی نکن باهاشون وارد یک جدال ناخاسته بشی . یه مدت اصلا در موردشون سراغی از شوهرت هم نگیر جواب تلفنها رو یا نده یا به سردی و با بهانه های مختلف کوتاه بدید مثلا وای شیر سر رفت من بعدا تماس می گیرم و بیخیال تماس شو. بنظر من باید از حساسیت موضوع کم کنید. یه مدت این روش شاید بتونه بهتون کمک کنه
RE: ارتباط شوهرم و دوستش به زندگیمون لطمه میزنه
بالهاي صداقت عزيز من كه از خوندن اين پستها سرم درد گرفت فكر مي كنم بعضي از مردها لياقت زندگي و همسر خوب را ندارند.:302::316::47::161::54:
Re: ارتباط شوهرم و دوستش به زندگیمون لطمه میزنه
ممنون ویونا جان
حتما سعی می کنم کمتر ذهنم رو درگیر این قضیه کنم ... و راست می گی بهتر بود اصلا به پیامش جواب نمی دادم ...
حق با توهست باید بیشتر ارامشم رو حفظ می کردم
گذشته از همه ی اینها
مشکل من اینه
حتی با کم کردن و به صفر رسوندن رابطه ی خودم با اون خانواده چون شوهرم ارتباطش رو کم نمی کنه این تاثیر منفی روی زندگیمون هست... وقتی من رابطه ام را با خانوم "م" بینهایت کم کردم ... این خانم با موبایل شوهرم تماس می گیره و درد و دل می کنه ... اینجاست که مشکلات اونها روی زندگیمون تاثیر میذاره
ویونای عزیز گفتی شوهرت به اون نقطه رسید که رفت و امد با فلان خانواده خطرسازه
من عملا این رفت و امد رو به صفر رسوندم ولی به دلیل ارتباط تنگاتنگ شوهرم و اقای"م" این تاثیرات توی زندگیمون هست
راهنماییم کن چه جوری شوهرت به اون نقطه رسید و رفتار شما چگونه بود؟
اوین عزیز سلام
زیر پستت تشکر نمی زنم چون با عرض پوزش سخنت رو قبول ندارم ....
ولی از اینکه به تاپیکم سر زدی ازت تشکر می کنم :72::72::72::72::72::72::72:
اوین عزیز من تونستم زندگی ام رو از بینهایت زیر صفر به صفر برسونم پس می تونم از صفر به بالای صفر برسونم
وقتی زیر صفر بود اومدم اینجا راهش رو یاد گرفتم الان هم اومدم که دوباره یاد بگیرم
باز هم مرصی :72::72:
RE: ارتباط شوهرم و دوستش به زندگیمون لطمه میزنه
بي صبرانه منتظر حل اين مشكلتون هستم:72:
RE: ارتباط شوهرم و دوستش به زندگیمون لطمه میزنه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
اوین عزیز سلام
زیر پستت تشکر نمی زنم چون با عرض پوزش سخنت رو قبول ندارم ....
ولی از اینکه به تاپیکم سر زدی ازت تشکر می کنم
اوین عزیز من تونستم زندگی ام رو از بینهایت زیر صفر به صفر برسونم پس می تونم از صفر به بالای صفر برسونم
وقتی زیر صفر بود اومدم اینجا راهش رو یاد گرفتم الان هم اومدم که دوباره یاد بگیرم
:104::104::104::104::104::104::104:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط green
شوهرتون رو هم از این تصمیمتون با خبر کنید و از اونم بخواید که با خانم م سرسنگین برخورد کنه. بگید که واقعا آرامش رو از زندگیتون گرفته. با توجه به چیزهایی که گفتین فکر نمی کنم آقای م هم از این کار دلخور بشن و تو ارتباط کاریشون با هم تاثیر بذاره.
خانم بالهای صداقت منم به همین دلیل گفتم که از شوهرتون بخواید که خیلی اون خانم رو تحویل نگیره. تا حالا بهشون گفتین که اگه اون خانم تماس گرفت که درددل کنه خیلی سرد باهاش برخورد کن؟؟ اگه آره عکس العملشون چی بوده؟
بازم تکرار می کنم چون شوهرتون کارش در ارتباط با آقای م هست به نظرم طبیعیه که به خواسته شما برای قطع ارتباط با آقای م حساسیت نشون بده. بهتره فعلا فقط سعی کنید ارتباطتونو (خودتون و شوهرتون) فقط با خانم م قطع کنید و کاری به ارتباطات دوستانه شوهرتون با آقای م نداشته باشین.