RE: به همسرم بی اعتماد شدم
شما چندتا خواهر دارین یا فقط یکی؟
اگر چندتا دارین فقط نسبت به یکی شون اینجوریه یا همشون؟
عکس العمل خواهر (خواهرای) شما چیه؟
کلا در خانواده همسرتون رابطه با نامحرم در چه حدی است و تا چه مقدار از خانواده شما متفاوت است؟
RE: به همسرم بی اعتماد شدم
نمیخوام ناراحتتون کنم ....ولی به نظرم بعضی اوقات این حرکات به دلیل رعایت نکردن رفتار بین محرم و نا محرم نیست و می تونه به دلایل جنسی باشه ... متاسفانه اولین بار که این حرف را شنیدم واقعا شوکه شدم ...که یه مردی پیش دوستش از خواهر زنش حرف زده و کلی تعریف کرده...خلاصه اینکه بعضی رفتارها برای ما نشانه است و باید ما را بیدار کند
RE: به همسرم بی اعتماد شدم
به نظر منم حرف آگرین درسته این رفتارها به دلایل جنسی هست .
این تقریبا اثبات شده که اگر مردها از نظر جنسی و عاطفی توی خونه ارضا بشن به دیگران حتی نگاه نمی کنند .
شما باید تمام خواسته های جنسی ایشون رو برآورده کنید ، بهترین لباسها رو جلوی شوهرتون بپوشید و همیشه برای اون آرایش کنید . از لغات و کلمات محبت آمیز جدیدی استفاده کنید (البته مواظب باشید که نباید مادرانه باشه ، یعنی باید همراه با ناز و عشوه باشه).
ممکنه این جملات کلیدی باشه و تا حالا خیلی اینا رو شنیده باشی ولی واقعا تاثیر گذاره . روی این کارها تمرکز کن !
RE: به همسرم بی اعتماد شدم
سلام عزیزم
خواهر شما چند سالشه ؟..... اگه ایشون سنشون زیاده باید ایشون اول مراعات کنن......
در ضمن همسر شما چه حرکات ورفتارهایی دارند ؟....
راستی رفتار همسرتون با بقیه نامحرم ها مثلا با خانمها ودختر های فامیل چه جوریه؟؟
RE: به همسرم بی اعتماد شدم
تو خوانواده اونا بیشتر رعایت میشه کلا خیلی مذهبیترن البیه شوهرمم بقیه مسائل دینی رو خوب رعایت میکنه فقط در این مورد یکمی سسته . خواهرم 25 سالشه و فکر کنم اینو صمیمیت تلقی میکنه . مثلا شوهرم خیلی میگه بریم خونه مامانم اینا یا میگه بگو اونا بیان . همیشه بهم میگه که دیگه تکرار نمیکنم منم میگم که بهت اعتماد دارم اما نمیدونم چرا ته دلم اعتماد ندارم و خیالم راحت نیست کلا یه جوری شدم زیاد خوشم نمیاد بیان خونمون یا خواهرم مثلا با ماشین ما بیاد اگه بخایم خایی بریم .با بقیه تقریبا رعایت میکنه شوهرم تو شرکت کار میکنه و دانشگاه تدریس میکته من دیگه از اونجاها خبر ندارم .از لحاظای دیگه (جنسی و محبتی ) خیلی بهش میرسم هیشه سعی می کنم مرتب باشم بعضی وقتا که از دستش ناراحتم نمیتونم باهاش خوب باشم
حالا بهم بگین من زیادی حساسم یا چیزی هست
چند شب پیش که داشت تو درساش کمکش میکرد یه دفعه رفتم بهشون سر بزنم انقد بد نگاش کردن که دو روز باهام سر سنگین شده . خیلی خسته شدم .
RE: به همسرم بی اعتماد شدم
هیبای عزیز؛ مدیریت این رابطه دست شماست؛ شما نمی تونید خواهرتون رو عوض کنید و اگر بخواید که از ایشون تا موردی رو رعایت کنند؛ من فکر می کنم دید خانواده ات نسبت به همسرت عوض میشه و شاید هم در مقابل شما جبهه بگیرن!
پس بهتره؛ انرژِی تون رو صرف رفتارهای خودتون و همسرتون کنید و سعی کنید بیشتر از قبل از لحاظ عاطفی و محبتی و جنسی به همسرتون نزدیک بشید!
و رفت و آمدهاتون رو هم با خانواده تون در حد معقول و متعادل نگه دارید و خیلی هم سعی نکنید جوری برخورد کنید که همسرتون احساس کنه شما به ایشون اعتماد ندارید و یا شاید نسبت به رفتارهاشون با خواهرتون حساس شدید! شما باید بتونید مدیریت درستی انجام بدید و این کار تنها با قاطع بودن در کنار محبت کردن درست میشه!
سعی کنید بهشون از ویژگیهای مثبتشون بگید و با دید مثبت مساله رو نگاه کنید؛ به مرور زمان اگر حساسیت های شما کمتر بشه و موضوع رو کلی بیان کنید؛ نه فقط در مورد خواهرتون؛ بگید: " عزیز دلم؛ من می دونم که شما چقدر خوبید! و خلاصه وقتی از خوبیهاش گفتید؛ بگید: ولی من دوست ندارم که احساس کنم همسرم به غیر از من با هیچ زن دیگه ای بخواد صمیمی بشه؛ همون جوری که مطمئنم شما هم دوست ندارید من به غیر از شما بخوام حتی به مرد دیگه ای نگاه کنم! من دوست دارم که من و شما تنها واسه ی هم باشیم؛ حالا از هر لحاظ" :46:
بعدشم حتما از اینکه به حرفهاتون گوش کرده و شنونده ی خوبی براتون بوده ازشون تشکر کنید!
در ضمن یادتون باشه این تنها شما هستید که قلق همسرتون رو می دونید! پس کمکش کنید که به بیراهه ای که شما هم دوستش ندارید؛ نره!:43:
RE: به همسرم بی اعتماد شدم
هيباجان
به نظرم در اين مورد به جاي نصيحت كردن همسرتون كه اين كارو بكن اين كارو نكن من خوشم نمياد... بهتر بود از خودش مي پرسيديد. مثلا ازش باملايمت مي پرسيديد دليلش براي اينكار چيه؟ شايد بگه من به اين چيزا اعتقاد ندارم يا هر چيز ديگه ولي اينجوري به طور غير مستقيم مي فهميد كه شما از اين كارش ناراحت ميشيد و شما هم بدبين نمي شديد و به جاي اينكه بيايد و اينجا از ديگران كه شوهرتونو نمي شناسند دليل كارشو بپرسين خود ايشون دليلشو بهتون مي گفت(البته اگه احساس امنيت كنه)
RE: به همسرم بی اعتماد شدم
ممنون از را راهنمایی همه فکر کنم برای ارامش خودمم که شده پیش یه مشاور باید برم
RE: به همسرم بی اعتماد شدم
سلام دوست عزیز
من نمی خوام با این حرفام رابطه ی شما با خواهرتون را بد کنم . هرگز .
این حرفا را هم بگذارین رو حساب این که نه خواهرتون را می شناسم نه همسرتون را !
شاید همه ی این مواردی هم که گفتین به دلیل نوع متفاوت بودن خانواده هاتون باشه . خوب تو خانواده ی شما به نسبت خانواده ی همسرتون گویا راحت تر هستن . شاید این مسایل به نوع رفتار خواهرتون هم مربوط بشه ... البته این دلیل نمی شه هر کسی که عکس العملی جلوی همسرتون کرد متقابلا ایشون پاسخ گو باشن ..
خیلی مسایل می تونه باعث شده باشه این موضوع پیش بیاد و الان هم دنبال مقصر نباشین!!!
بهتر به این فکر کنین و با کمک یه مشاور نوع برخوردتون را متناسب با شرایط الان مچ کنین ...
می تونم بپرسم سن شما و سن همسرتون چقدر ؟
توی رفتارتون هم نشون ندین که با امدن خواهرتون به منزلتون مشکلی دارین ...شما باید اعتماد به نفستون را نگه دارین و سعی کنین طوری رفتار کنین که به همسرتون این اعتماد بازخورد شود که شما خودتون را از خواهرتون یا هر خانم دیگه ای که احیانا اگه همسرتون به اونها نگاه کرد کمتر نمی بینین ... چرا که همین اعتماد به نفسی که شما به خودتون دارین روی همسرتون تاثیر می ذاره ..
امیدوارم مسائلتون حل شه