+با بددهني و دمدمي بودن شوهرم چه كنم
سلام
من هم با يك شوهر دمدمي و بد دهن زندگي مي كنم كه خيلي خسته و افسرده شدم نمي دونم چيكار كنم ديگه من هم مثل خودش شدم شوهر من هم وقتي چيزي مخالف ميلش هست همه چيز از دهنش در مي ياد و من هم متاسفانه جوابش را مي دم به خانواده اش هم خيلي وابسته هست مامانش خيلي روش تاثير مي ذاره و اين باعث عصبانيت شديد من مي شه چون من خانواده ام كنارم نيستند و اجازه آمدن به خانه ما را هم به آنها نمي دهد من هم رابطه ام را با خانواده اش قطع كردم خيلي تنها هستم نمي دانم چيكار كنم
يك بچه 1سال و نه ماهه دارم دلم نمي خواد جلو بچه به من فحاشي كنا نمي دونم چيكار كنم چطور عوضش كنم
اصلا برام ارزشي قايل نيست
لطفا كمكم كنيد راهنماييم كنين
متشكرم
RE: با بددهني و دمدمي بودن شوهرم چه كنم
در وحله اول اولين كاري كه مي توني بكني اينه كه جوابشو ندي هر چقدر هم كه سخت باشه ولي نبايد جوابشو بدي سعي كن بخاطر احترام خودت هم كه شده جواب ندي و صبور باشي دومين كاري هم كه مي توني انجام بدي اينه كه زمينه اي را فراهم نكني كه بخواهد بهم بريزه و به فحاشي بپردازه به خاطر بچه ات بايد شرايط سازگار كني . كم كم كه اين مهارتها رو ياد گرفتي مي توني به درمان او هم بپردازي بايد پيش يك روانپزشك بره تا ببينه مشكلش چيه مجابش كن كه بره البته نه به اين شكل شايد بدش بياد بگو خودت مي خواي بري و او هم همراهيت كنه
چرا مانع رفت و امد خانواده ات مي شود ؟
RE: با بددهني و دمدمي بودن شوهرم چه كنم
با نظر هنرمند موافقم
سعي كن وقتي شروع ميكنه به فحاشي، و اگر احساس مي كني نمي توني جلوي خودتو بگيري، برو توي اتاق، سرتو با بچه ات گرم كن و ...
سعي كن جواب ندي
باهاش با نرمي برخورد كن
كمكش كن تا كاري رو كه سالها بهش عادت كرده؛ با كمك تو ترك كنه
RE: با بددهني و دمدمي بودن شوهرم چه كنم
سلام هنرمند جون
از راهنماييت خيلي ممنونم سعي مي كنم همين كار را بكنم روي خودم كار مي كنم
شوهر من مرد ايرادگيري است و همش دنبال بهانه مي گرده و از آنجا كه من و اون سطح فرهنگ و حتي زباني متفاوتي داريم ( ترك و فارس)، پدر من همزمان با عقد من ما را رها كرد و با دختر كه 2 سال از من بزرگتر بوده و از دوستان من بوده ازدواج كرده و اين يك نقطه ضعفي براي من بود كه باعث مي شد همش سرزنشم كنه و توي سرم بزنه و من نمي توانستم مجابش كنم كه اتفاقي كه افتاده و به زندگي ما نمي تونه ربط دهشته باشه و از همانجا اختلافات شروع شد و هر وقت خانواده ام به خانه ما مي يان خلاصه يك ادا و اصولي در مي ياره و آنها را مي رنجانه الان هم كه مامانم نزديك به دو سال كه فوت شده خانواده ام اصلا به خانه ما نمي يان من را هم نمي ذاره كه برم هر وقت هم رفتم مثلا عيد تنهايي و با لجبازي رفتم ولي انتظار داره كه خانواده خودش بيان و من هم احترام كنم چون نمي توانم توجيهش كنم و نظرش رو عوض كنم با آنها هم ارتباط برقرار نمي كنم ديگه خسته شدم
RE: با بددهني و دمدمي بودن شوهرم چه كنم
سلام دانه جون
از شما هم ممنونم
صحبتهاي شما آرومم مي كنه و بهتر مي توانم فكر كنم و روي اعصابم مسلط باشم
حتما همين كار را مي كنم
RE: با بددهني و دمدمي بودن شوهرم چه كنم
سلام
هر آدمي توي رفتارش يه ايراد داره . سعي كن به خاطر بچه ات كنار بياي. در مورد پدرت ، زياد نبايد كار پدرت رو زير سئوال ببري چراكه ميتونه كارش توجيح داشته باشه. رابطه ات رو با خانواده شوهرت قطع نكن ولي با شوهرت شرط كن تو هيچ شرايطي بهت بي احترامي نكنه .خودت هم بهونه دستش نده و در عوض سعي كن در مورد نكات مثبت شوهرت باهاش صحبت كني و بيشتر بهش محبت كني و عاميانه تر بگم رگ خوابش رو بدست بيار .
RE: با بددهني و دمدمي بودن شوهرم چه كنم
سلام
ممنونم از راهنماييت
ولي متاسفانه من همه چيز را خراب كردم و با خانواده شوهرم قطع رابطه كردم چون ديگه تحملم تمام شده بود حالا نمي دونم چه راهكاري پيش بگيرم كه مفيد باشه
RE: با بددهني و دمدمي بودن شوهرم چه كنم
زياد به خاطر رفت و امد با خانوادت حساسيت نشون نده هر چه بيشتر كلنجار بري اون بيشتر توهين مي كنه بيشتر بي احترامي پس سعي كن زياد موضوع رو بغرنج نكني يك مدت مجبوري دوري رو تحمل كني تا ازدواج پدرت براي شوهرت عادي بشه باهاش همراهي كن بگو اره راست مي گي پدر من نبايد مي رفت ازدواج مي كرد اون هم بايكي مثل فلاني كه خيلي از خودش كوچيكتره بگو خيلي ناراحتم كه اينكار و كرده . وقتي باهاش همراهي مي كني و همون حرفهاي خودشو مي زني ديگه ارومتر مي شه و مي بينه كه تو حساس نيستي و كم كم اين مسئله رو فراموش مي كنه اگر هم فراموش نكنه كمتر مي شه وقتي مي بينه تو هم مخالفي و داري همون حرفهاي خودشو مي زني . بهرحال زندگي خودت و بچه ات واجبتره پدرت زندگي جداگانه خودشو داره و شايد اگه مي خواست يك كم به فكر تو باشه اينكارو نمي كرد نمي دونم شايد حرفم درست نباشه بهرحال اون زندگي خودش و داره تو هم بچسب به زندگي خودت هيچوقت به خاطر كسي با شوهرت در نيافت ولي خب كاري هم نكن كه به خانوادت بي احترامي كنند فقط در اين مورد كمي همراهي كن تا ارومتر بشه . بهش حق بديد او تركه و روي اين مسائل يك مقدار حساس . با خانوادش اشتي كن بزار روابط حسنه بشه اينجوري شايد توي روحيه اش تاثير خوبي داشته باشه . چرا با خانوادش قطع رابطه كردي ؟ به خاطر اينكه نمي زاره با خانواده خودت رفت و امد داشته باشي ؟ بهرحال تا اخر عمرت نمي توني اين رابطه رو همين جوري نگه داري و بايد يك روز اشتي كني پس چه بهتر كه اون روز همين الان باشه
RE: با بددهني و دمدمي بودن شوهرم چه كنم
سلام
بله به خاطر خانواده ام و چون هميشه اينها تو خونه ما هستند ولي خانواده من نمي توانند بيان مثلا به شوهرم مي گم كه بريم به دخترخالم سربزنيم كه تازه آمدن نزديك ما مي گه به شرطي كه اينجا پاتوق نشه اگه اينطوري بشه اصلا نمي خواد بريم من اون موقع چيزي نمي گم اما وقتي پر مي شم و خسته همه را بهش بر مي گردانم و تازه گيها داره ارتباط خانواده ش را دوباره برقرار مي كنه و من هم اين موضوع را بهش ياد آوري كردم اما باز هم مجاب نشد
من خودم اصلا اين وضعيت رو دوست ندارم اما از آنجايي كه اون عوض شدني نيست و همان
آش و همان كاسه است و هيچ تغييري نمي كنه نمي توانم رفتارم را تغيير بدم
RE: با بددهني و دمدمي بودن شوهرم چه كنم
سلام
در اين مورد هم باهاش صحبت بكن . بهش بگو با اين برخوردش چقدر دلشكته مي شي و ناخودآگاه توي فرصت ديگه بغضت رو نشون مي دي .به شوهرت بگو مي دوني كه خسته است و از شلوغ شدن خونه و رفت و آمد خسته مي شي ولي به خاطر من كمي تحمل كن .البته تو هم بايد او رو درك كني از رفت و آمدهاي بيش از اندازه جلوگيري كني . و لي به هر حال رفت و امد با خانواده خودت هم حق توست . و براش به آرومي نياز روحي خودت رو بگو .بالاخره اون هم انسانه ديگه مطمئنا" ملايمت بيشتري از خودش نشون مي ده