-
احساسم يا موقعيتم؟
سلام. من دختری هستم كه اگر مبالغه نباشه رشد فكريم بيشتر از رشد سنی و ظاهريمه. اينو بارها از اطرافيانم شنيدم. من بيست سالمه و مطمئنم كه ميتونم تا دو سال ديگه ازدواج كنم و همسرمو خوشبخت كنم. اما تو خانواده ما سن بيست و دو سال واسه ازدواج خيلی زوده. از طرفی از لحاظ عاطفی در رنجم و فكر ميكنم اگر دير شه ديگه ميلی به ازدواج ندارم. همين الانم كه دوستام با ديدن يه پسر دستوپاشونو گم ميكنن من بي ذوقم و بر خلاف دوستام يه پسر فهميده و منطقی رو به هزاران پسر خوشكل و خوشتيپ ترجيح ميدم. حالا موندم تو اين دو سه سال چيكار كنم؟ به پيشنهاد ها فكر كنم يا سرم به درس و مشقم باشه؟ بردم دنبالش يا منتظر باشم يه روز اون منو پيدا كنه؟ من دختر زرنگيم ولی اين شرايط به درسم هم لطمه زده، از طرفی اگر ازدواج نكردم واسه ادامه تحصيل از ايران ميرم و فكر نكنم ديگه موقعيت خوب ازدواج واسم پيش بياد...چيكار كنم؟
-
RE: احساسم يا موقعيتم؟
سلام دوست عزیز:
کاش به جای اسم همیشه تنها ..اسمتون رو می گذاشتید همیشه درسخوان!جدی می گم این اسم با این همه بار منفی دوست عزیزم خود شما هم افسرده خواهد کرد ..هیچ کدام ما تنها نیستیم وقتی خدای مهربان رو داریم و پدر و مادر و خواهر و برادر و دوستان خوب و از همه مهتر از دیدگاه من درس..
دوست عزیزم درس خوندن یکی از بزرگترین مواهبه که هرکس به اون علاقه نداره و شما که خداوند خواسته به شما به قول خودتان از سایر هم سن و سال ها بیشتر درک کرده و پرورش یافته اید و اهل درس هستید به نظر من البته هیچ گاه تنها نیستید...
من همیشه قبل از ازدواجم هم معتقد بودم که نباید انسان حتی پسر ها حتی دخترها دنبال کسی بگردند چون آنقدر سرنوشت گاهی البته عجیب رقم می خوره که وقتی ما انسان ها در اون دخالت می کنیم همه چیز رو بهم می زنیم و صدمات روحی زیادی می بینیم..من منکر حق انتخاب نیستم و کاملا صحیحه و شما هم مطمئنم دیر یا زود حق انتخاب خواهید داشت و آن فردی که از همه لحاظ برای خانواده شما و شما خوب باشد و همه معیارها را داشته باشد روزی که بیاد هیچکس نه نمی گه ..البته اگر همه چیز بر وفق مراد باشه...
دوست عزیزم من همان کاری که خودم کردم و اصلا الان بعد 7 سال که از 20 سالگی گذشتم از ان پشیمان نیستم را به شما پیشنهاد می کنم...درس بخوانید و با درس تمام وقت خود را پر کنید و در این میان با مطالعه روابط ازدواج و خواستگاری ..تعیین معیارها و رشد شخصیت خود و خودشناسی طی کنید تا روزی که میان خواستگاران خود آن مرد همیشگی را پیدا کنید..حصول علم و دانش در هر زمینه ای در این سن بهترین هست..در کنار ان چون تمایل به ازدواج دایرد هر مورد خوب که به معیارهایتان شبیه است کاملا زیر نظر خانواده ها به شناخت بپردازید و بررسی کنید..و در آخر دوست من هیچ وقت به خاطر ازدواج کردن و فرار از تنهایی قصد ازدواج نکنید ...ازدواج خیلی بزرگتر از این حرف هاست....
موفق باشید..:72:
-
RE: احساسم يا موقعيتم؟
چرا فکر میکنی اگه چند سال دیگه بگذره به ازدواج بی میل میشی؟الان سالهاییه که میتونی آیندت رو بسازی.نذار هیچ چیز به درست لطمه بزنه.مطمئنا سالهای بعد موقعیت های خیلی خوبی خواهی داشت.:72:
-
RE: احساسم يا موقعيتم؟
سلام
اگر احساس نیاز روحی و عاطفی داری حتما از بین خواستگارات یکی رو که میتونه خوشبختت کنه انتخاب کن . میتونی یکی از شرایط ازدواجت رو تحصیل و ادامه تحصیل بزاری ( بخاطر ادامه تحصیل سعی کن با یه تحصیل کرده ازدواج کنی ) . احتمالا و یا مطمئنن شما به سن بلوغ فکری و عقلی و جنسی و . . . رسیدید و من برعکس بقیه دوستان نظرم اینه ازدواج کنی بهتره . تو هیچ دین و کتاب و روشی هم سن خاصی ( حتما 18 حتما 28 ) برا ازدواج تعیین نکردن و فقط قبلش با یک مشاور هم مشورت کن تا بهتر با مسائل زندگی بعد ازدواج آشنا بشی . از چند نفر بزرگتر از خودت ( از لحاظ فهم و درک و کسی که قبولش داری و شناخت خوبی ازت دارن ) هم کمک بگیر . هم احساست و هم موقعیتت . موفق باشی
-
RE: احساسم يا موقعيتم؟
من درست متوجه نشدم سوال اصلیتون چی بود، اما چند تا نکته که با خوندن سوالتون به ذهنم اومدو میگم.
اول از همه به خاطر این رشد فکری و شخصیتیتون بهتون تبریک می گم.
به نظر من اگه آمادگی برای ازدواج رو داری بیست سالگی برای یه دختر زود نیست.
اما اون چیزی که الان می بینیم اینه که دخترا (و همین طور پسرا) قبلاً زودتر توانایی شروع زندگی مشترک رو پیدا می کردن که البته شما میگید از این نظر نسبت به هم سناتون رشد یافته ترین.
مورد دیگه اینه که اگه کسی تو دوران تجردش احساس تنهایی می کنه بعد از ازدواج هم احساس تنهاییش بر طرف نمی شه. شما باید وقتی ازدواج کنید که چیزی برای بخشش و دادن به شریک زندگیتون داشته باشین و بتونین به اون آرامش بدین و این هم تا وقتی که خودتون به آرامش نرسیدین انجام پذیر نیست. البته نیاز به یه همراه و حامی لازم و طبیعیه و در تضاد با این صحبت ها نیست.
بهتون پیشنهاد می کنم اگه مطالعاتتون در مورد ازدواج کامل نشده نگاهی به مقالات تالار همدردی تو قسمت مقالات و مطالب آموزشی در مورد ازدواج بندازید.
موفق باشید.
-
RE: احساسم يا موقعيتم؟
سلام دوست عزیز و به تالار همدردی خوش آمدی
یک چیز را من متوجه نشدم که شما در حال حاضر خواستگار یا خواستگارانی دارید که بخاطر "دیدگاه خانواده نسبت به سن ازدواج" مجبورید آنها را رد کنید یا اینکه کلا به علت این دیدگاه خانواده شما فعلا کسی به خواستگاری از شما اقدام نکرده است؟
جواب به این سوال سایرین را هم در راهنمایی کردن شما بیشتر کمک خواهد کرد.
اما گذشته از مطلب فوق، آنچه مسلم است؛
فطرتا و طبیعتا و هم عرفا دختر انتخاب شونده و پسر انتخاب کننده است. پس سعی کنید این روال را با بدنبال همسر گشتن بهم نزنید که منجر به ازدواج صحیحی نخواهد شد که خودش جای بحث دارد و تاپیکهایی هم در همین تالار وجود دارد که توصیه دوستان در آن درخور توجه است.
بنظر من شما این قانون "انتخاب شوندگی" خودتان را مدنظر داشته باشید. و بعد با تکیه بر آن به فعالیتها و ارتقای علمی، شخصیتی، اجتماعی و ... خود بپردازید و مطمئن باشید هرچه کمالات بیشتری کسب کنید در معرض انتخاب افراد با کمالات تری هم خواهید بود.
خیلی هم نگران از دست دادن میلتان نسبت به جنس مخالف نباشید و شاید بهتر است کمتر به این موضوع فکر کنید.
فعلا تمام تلاشتان را برای بالا بردن شایستگی هایتان متمرکز کنید و انشاء ا... بتوانید با ورود بهترین خواستگارتان او را شناسایی کرده و جواب "بله" را به او بدهید.
-
RE: احساسم يا موقعيتم؟
سلام دوستان عزيز. ضمن تشكر از راهنمايي های زيباتون و پوزش از اينكه توضيحات كافی نداده بودم، اضافه می كنم ، مشكل اينجاست كه خواستگارانم مستقيما با خودم مطرح میكنن ، حالا يا خودشون يا خواهراشون و اصرار میكنن اجازه بدم با خانواده تشريف بيارن منزل و اين موجب ميشه فكرم بيش از حد مشغول شه، چون نمی تونم جواب قطعی بدم و بعضی مواقع تو رودرباستی گير ميكنم. به هر حال اين شرم در وجود هر دختری هست .... از طرفی هرگاه برای خواستگاری تماس ميگيرن و با مادرم صحبت میكنن، مادر بدون مشورت با من، به بهانه كم بودن سنم جواب رد ميدن . با شناختی كه از مادرم و خانواده دارم ، هيچگاه جرات نكردم باهاشون مطرح كنم پيشنهاداتی داشتم كه مايلم بهشون فكر كنم....
باز هم از اينكه وقت گرانبهاتونو در اختيار من گذاشتين سپاسگذاری ميكنم:72:
-
RE: احساسم يا موقعيتم؟
با توجه به مطلبی که گفتی ضمن اینکه پست قبلی ام را هم مد نظر داشته باش،سعی کن رابطه ات را با خانواده ات بیشتر و صمیمی تر کنی. در مورد مسائل مختلف با آنها و یا هرکدام که راحت تری به بحث بنشین و کم کم که رابطه تان نزدیکتر شد، موضوع را به سمت ازدواج بکشان و از آنها بخواه که در امر ازدواج و گزینش همسر راهنماییت کنند.
حتما با راهنمایی و آگاهی آنها به انتخاب همسر دست بزن و در این راه تک روی نکن که منجر به دوستیهای عبث شود.
-
RE: احساسم يا موقعيتم؟
شاید مادرت فکر میکنه که نظر خودتم همینه،یعنی نمیخوای فعلا ازدواج کنی و میخوای درستو ادامه بدی(اکثر مادرایی که دختراشون درسخونن همین فکر رو میکنن!).حتما این موضوع رو باهاش مطرح کن.ازش راهنمایی و مشورت بخواه.اون بیشتر از هر کس دیگه ای تو رو میشناسه و مطمئنا گفته های زیادی برات داره.اگه مورد مناسبی داری روش فکر کن ولی هیچوقت با عجله تصمیم نگیر.:72:
-
RE: احساسم يا موقعيتم؟
تو این دوسه سال سعی کن دوستای خوب پیدا کنی،خوش بگذرون.خودتو از حالا درگیر مسولیت زندگی نکن.