احساس می کنم خیلی ساده ام اعتماد به نفس ندارم وسواس فکری دارم
سلام
اصولا من از اون دسته آدما بودم که چون تو خونواده ای درستکار به دنیا اومدم با همه صادق بودم از اون دسته دآدما بودم که وقتی یکی دو روز با یکی آشنا میشم تمام حرف دلمو می ریزم بیرون.
الان که به گذشته فکر می کنم می بینم باید دوستان و هم محلیامو میشناختم و بعد با اونها برحسب احتسابات رفتار می کردم من با همه یه جور رفتار می کردم با آدم حسود با آدم خبیث و .... من همیشه مهربون بودم و حتی دلم تنگ میشد براشون که کاملا اشتباست
حالا که پی بردم به اشتباهاتم حالا اعتماد به نفس ندارم
از قدیم هم همینجوری بودم هم اینکه خیلی صاف و صادق بودم و هم اینکه هر حرفیو خیلی زود باور می کردم همیشه احساس می کنم کارهایی که انجام میدمو همه بلدن و احساس بی ارزشی دارم
کافیه تا یکی یه دروغی بگه تا حسابی فکرم مشغول شه؟
از طرفی نمی دونم چه جور وسواس فکریمو بر طرف کنم همیشه احساس می کنم همه دروغ میگن
البته من اوضام طوریه که همیشه این فکرارو دارم
چه جور رفتار کنم و چه جوری مدیریت کنم رابطه هامو؟
البته واکاوی کردم علت مشکلاتمو و راه حل هم فرشته چند تا کتاب معرفی کرده حالا ولی دوست دارم اینجا با استفاده از شناخت درمانی فکرم باز بشه
و همیشه هم وسواس فکری دارم نسبت به آینده شک کردم نسبت به افکاراتم و خانوادم
چرا باید این سنم که به قول مدیر محترم وقت پایه ریزی زندگیمه و بهترین فرصته واسه شناخت خود و آینده سازی من باید بترسم از جنس مخالف و بترسم از خیانت و شک کنم حتی به اعضای خانواده
و حتی دوستان نادوست هم با توجه به اینکه یه ذره نقطه ضعفمو می دونستن یه ذره اذیتم کردن
چرا باید وقتی می بینم خانوم ها دوس پسر پیدا می کنند من هم فکرم به خونوادم بره؟
ما که از لحاظ پاکی همه ماهارو میشناسن به خوبی و .......
چرا وقتی اسم خیانت میاد وسط من میلرزم
آخه حالا که نه به به داره نه به باره
والا من که وضعمو اینجوری می بینم حتی اگه تو آینده خانومم اتفاقی لبخندی رو لبش باشه ازش نا امید میشم و ..... ترکش می کنم
حتی می ترسم از اینکه اینجا نقطه ضعفامو نوشتم یکی بیاد ببینه و توطئه ....
دوست دارم از این توهم ها بیام بیرون
می دونم فکر کنم به روانشناس احتیاج دارم ولی دوستان کمی کمک تا با استفاده از شناخت درمانی کمی از حال خوب به حال بد بروم
دعا گوتون هستم یا علی
RE: احساس می کنم خیلی ساده ام اعتماد به نفس ندارم وسواس فکری دارم
سلام
وقتی راجب یه مساله فکر کنیم و وقت بزاریم کل فکرمون میره به سمت همون مساله . یه تعدادی از دختر و پسرا و زن و مردا بهم خیانت میکنن و بنا به آزادی انسان هر کاری رو که دلشون میخواد انجام میدن ( که مهم نیست ) .
تو این پست من فقط خیانت جنسی رو خیانت از نظر شما قرار دادم .
خیانت های دیگه ای هم وجود داره که مورد بحث این پست نیست .
حالا وقتی جامعه آماری ما تو زندگیمون این افراد باشه مطمئنن چیزی به جز خیانت و کثافت کاری به ذهنمون نمیرسه و فکر میکنیم همه با این روش زندگی میکنن .
اگه همه رو باهم جامعه آماریمون قرار بدیم مطمئن میشیم که همه فاسد و خائن نیستن .
همه میدونیم مساله خیانت وجود داره و این مساله هم نسبی هست و کل افراد جامعه رو شامل نمیشه .
جامعه آماریمون رو تغییر بدیم . به آدمای پاک و دلیل این پاکی فکر کنیم . فکرمون رو با مسائل دیگه و مهم تر مشغول کنیم و . . .
کسی ز طعنهٔ پیکان روزگار رهید
که گاه حملهٔ او، سستی آشکار نکرد
و اینکه پاکی و صداقت شما قابل تحسین هست و امیدوارم هیچوقت نا امید نشید و به راه خودتون ادامه بدید . . .
RE: احساس می کنم خیلی ساده ام اعتماد به نفس ندارم وسواس فکری دارم
سلام
ممنون
اتفاقا بحث از جامعه آماری شد خواستم بگم که بودن کسایی که می خواستن این جامعه آماری رو تو ذهنم گسترش بدن
و دلیل این هم اینه که من بدلیل کوتاهی خودم با کسایی دوست شدم و اعتماد کردم که شایسته این اعتماد نبودم
حالا هم موندم با کوله باری از پرسش که امیدوارم با جواب گرفتن بتونم اعتقاداتمو راسخ تر کنم و ارزشهای تو ذهنم پویا تر بشه و به گذشته برگردم
دوستان من به ابزار شناخت احتیاج دارم یکیش خود شناسیه من هم نسبی شناخت داشتم و می خوام روابط سازنده اجتماعی داشته باشم بدونم کی با یکی صمیمی شم بتونم آدمهای حسود رو بشناسم و آدمهای دو رو رو
اصلا الان شرایط طوریه که ترور شخصیت هم شدم نمی دونم شاید من زیاد بزرگ کردم مشکلاتو
الان طوریه که می ترسم و وحشت دارم که یکی بهم نزدیک بشه
وقتی از یکی میشنوم که طرف به خاطر زن دوستش با اون دوستی می کنه خیلی فکرم داغون شدهو از طرفی اعتماد بنفسمو باختم
اصلا فکر نمی کردم که یه روزی اینجوری بشم
هی فکر می کنم هی فکر و واکاوی
البته نسبت به گذشته پیشرفت داشتم
و البته مشکل من این بود که حرف دلمو پیش هر کسی وا می کردم
راهنمایی برای رفتن از حال بد به حال خوب می خوام
ابزار شناخت احتیاج دارم
اینکه چه جوری دوستامون رو گزینش کنیم
خطاهای شناختیمون رو برطرف کنیم
جنس مخالف رو بهتر بشناسیم
آیا مطالبی هست تو تالار
آیا چه جوری شخصیت شکاکمونو عوض کنیم و .....
RE: احساس می کنم خیلی ساده ام اعتماد به نفس ندارم وسواس فکری دارم
دلم میخواد داد بزنم .
دلم میخواد بتونم ساده وپاک باشم.
دلم میخواد با کسایی که دو رو و مکار هستند مثل خودشون باهاشون رفتار نکنم.
دلم میخواد وقتی با کسی صادق هستم و خالص با اونها حرف میزنم اونها هم ماجرا رو 180 درجه به نفع خودشون بر نگردونند واز ادم سو استفاده نکنند .
چرا هر کسی دنبال یه لحافی می گرده تا سر خودش بکشه.
چرا همش کنایه ،متلک ،مکر وحیله و زرنگی.
چرا ذات پاکی رو که خدا به ما داده باید به خاطر وجود چنین افرادی تغییر بدیم که اگه این
کار رو نکنیم چنان ضربه محکمی به ما میزنند که تا سالها نمی تونی جبرانش کنیم وقتی بر می گردی به گذشته نگاه می کنی می گی چقدر من ساده بودم وهزار ای کاش و اما و اگرهاو...
می بینی در طی چندسال که به خوابی فرو رفته بودی چطور تونستند ریشه های درخت زندگیتو قطع کنند .(به اصطلاح خودشون برای رضای خداما این.... را میگیم)راحت به زندگیت دخالت میکنند .
وای خدای من چه جور با تمام سادگیهام حالا که کم کم پی به حقایق می برم با این انسانها رفتار کنم .مثل خودشون با تزویر و دو رویی بهشون لبخند بزنم (که اگه نزنم بازم ازشون ضربه میخورم)
چه کار هایی که می کردم(پاک وصادق)اما انها چی تعبیر میکردن و من چی فکر میکردم حالا بعد از چند سال دارم به انها پی می برم .
چیزهاو حرفهایی که دربین انها گفته میشه که تو عمرم با چنین افکاری رو به رو نبودم
اما حیف که اینها رو دیر فهمیدم .
جرات اینکه حرفی بزنی ندارم چون بالاخره یه چیزی از لابه لای حرفها می کشند و همان را بر نوک انگشتشان می زارن و اونو می چرخانندو با زیرکی خاص باز تعبیری(طبق ذهن خودشون)میکنند و بر علیهت استفاده میکنند.
اما من چی اگه چیزی ازشون ببینم سکوت می کنم و توی دل میریزم اما حالا که فهمیدم که باید بگم نه سرکوب کنم .
اما من نمی تونم مثل اونها با زیرکی(یا حتی وجود یک انسان رو زیر پاهام له کنم تا به خواسته هام برسم) بگم .
خدایا کمکم کن تا این مهارتها رو کسب کنم اما برای رضای واقعی تو نه رضایی که استغفر الله منتش رو سر خدا بزارم.و ان طور که تو میپسندی باشم .
خدایا کمکم کن تا از پس حق خودم برایم.
خدایا هیچ وقت روح پاک رو که خودت در وجود بنده هات میزاری از بنده هات(ومن) نگیر.
خدای من دوستت دارم و می پرستمت.
RE: احساس می کنم خیلی ساده ام اعتماد به نفس ندارم وسواس فکری دارم
به نظر معتقد میای ، پس یادت باشه ، مومن همیشه زیرکه!!! زیرکی دروغ گویی یا خوردن حق دیگران
نیست این دو رو از هم تفکیک کن!
زیرک بودن بودن نیاز به مطالعه ، هوشیاری و موقعیت سنجی داره.
بدی هایی که می بینی وجود دارن ، دروغ هایی که می شنوی، اینها رو بشناس تا بتونی در مقابلشون از خودت دفاع کنی
چقدر در مجامع عمومی هستی یا بودی؟ مثل دانشگاه و ...
RE: احساس می کنم خیلی ساده ام اعتماد به نفس ندارم وسواس فکری دارم
نقل قول:
می بینی در طی چندسال که به خوابی فرو رفته بودی چطور تونستند ریشه های درخت زندگیتو قطع کنند .(به اصطلاح خودشون برای رضای خداما این.... را میگیم)راحت به زندگیت دخالت میکنند .
وای
نقل قول:
به نظر معتقد میای ، پس یادت باشه ، مومن همیشه زیرکه!!! زیرکی دروغ گویی یا خوردن حق دیگران
نیست این دو رو از هم تفکیک کن!
سلام
ممنون
من خیلی تو محیط دانشگاه بازار و بیرون بودم ولی از چه لحاظ پرسیدین؟
ولی به نوعی حتی نزدیک ترین دوستمم دورویی می کنه
البته تجربمو بدست آوردم ولی دردناک بود طوری که انسان دچار تعارض میشه
آاااااه که چقدر دیر فهمیدم بین من و بقیه چقدر فرق بوده
البته قصد تعریف از خودمو ندارم ولی انگار دست بدست هم دادن تا به زیر بکشنم
اینجا می خوام یه حرف از طاهره ی عزیز بیان کنم
نقل قول:
من فکر می کنم بخش عمده ای از دردها و رنجهای ما به نحوه ی ارتباط ما با سایرین برمیگرده ... ما غالبا به تفاوتهایی که با دیگران داریم بی دقت هستیم و تاوقتی که گیر اثرات منفی ناشی از بروز جلوه های رفتاری متفاوت نیفتادیم خیلی به این موضوع اهمیت نمی دیم .:305:
یه تعدادی از ما ناخودآگاه فکر می کنیم همه همونطوری زندگی رو می بینن که خودمون می بینیم ... به همین خاطر گاهی که می بینیم کسی خلاف انتظارمون رفتار کرده جا می خوریم و ...
به نظر من یکی از ضروریات برای اینکه بتونیم انتظارات و توقعاتمون رو از دیگران به واقعیت نزدیک کنیم و البته زندگی رو شیرین تر ، اینه که بتونیم مرز خودمون رو با دیگران (برای خودمون) پررنگ کنیم . نه اینکه با دیگران بیگانه بشیم یا از اونا فاصله بگیریم . نه . بلکه به این معنا که به تفاوتهای خودمون و دیگران دقت بیشتری داشته باشیم و به اون احترام بزاریم ... کاری به رفتارهای درست و غلط ندارم بلکه می خوام بگم ما باید یاد بگیریم که با توجه به تفاوتهای موجود رفتاری رو در پیش بگیریم که کمترین رنجش و صدمه رو برای خودمون و دیگران در پی داشته باشه ... نه اینکه همیشه بگذریم و سکوت کنیم تا سایرین آزار نبینن یا اینکه همیشه خودمون رو حق به جانب بدونیم و واجد شرایط هر رفتاری حتی پرخاشگری . نه . بلکه اینکه بدونیم کی ، کجا و چه جوری عمل کنیم ؟ به این می گن "مهارتهای رفتاری " : اینکه مثلا کی ، کجا و چه جوری از افکار و احساساتمون حرف بزنیم ؟ چطوری انتقاد کنیم ؟ در مقابل انتقاد چه عکس العملی نشون بدیم ؟ کی قاطع باشیم ؟ چطوری قاطع باشیم ؟ چه جوری منطقی فکر کنیم ؟ چطوری احساساتمون (اعم از ترس ، غم ، خشم، مهربونی و ... )رو کنترل کنیم ؟ و ...
دنیا همیشه هم اونطوری که ما می بینیم نیست و این به خاطر تفاوت آدماست ... ما آدما به تناسب شرایط زندگی ، تربیتی ، رشدی ، تحصیلاتی و ... دارای دیدگاههای خاص و بعضا منحصر بفرد در زندگی هستیم که منجر به بروز اندیشه ها ،رفتارها ، گفتارها و عملکردهای مختلفی ازمون می شه که می تونه با دیگران فرق داشته باشه ... گاهی متاسفانه خودمون از این موضوع بی خبریم و بدون توجه به اون ، با رفتارهامون ، با قضاوتهامون ، با برداشتهای یک جانبه و تک بعدیمون موجبات آزار و اذیت خودمون و بقیه رو فراهم می کنیم .... اما وقتی متوجه تفاوت آدمها باشیم اونوقت می فهمیم که همه ی رفتارهایی که ما رو ناراحت می کنن از سر دورویی ، تزویر ، ریا ،عمد ، بدی و بد ذاتی نیستن بلکه به خاطر تفاوتیه که بین ما آدمها وجود داره ... تفاوت در درک ما از زندگی ، انسان ، خدا و ... وقتی نسبت به تفاوتها دقیق و حساس باشیم راحت تر می تونیم حقوق خودمون رو از دیگران تشخیص بدیم ....
برای اینکه بتونیم به شرایط غلبه کنیم لازمه قوی باشیم و سخت در پی یاد گرفتن ... مهارتهای رفتاری همونطوری که از اسمشون پیداست مثل هر مهارت دیگه ای آموزش می خوان ، تمرین می خوان و صبر و مداومت ... و البته آسون هم که نیستن هیچ ، معمولا هم با رنج و درد آموخته می شن . اگه گفتی چرا ؟ چون باید پیله های تنگی به اسم باورها و عادات غلط رو پاره کنن و این واقعا رنج آوره:104:
کاش اینجا مطالبی بود در مورد یادگیری طرز برخورد با آدمهای اینچنینی
و آدمهایی که وقتی حرف میزنن فکر می کنی معصومند ولی.....
یا وقتی دسته جمعی تحریمت میکنن
یا بفهمی دروغ گفتن هم مهارت میخواد و آدمهایی هستن که براحتی قسم دروغ می خورن
یا وقتی دوست صمیمی شون از پیششون میره شروع میکنن پشت سرش حرف زدن
یا زیر آب زدن کسی و........
خوب من هم اشتباهاتی دارم
ولی دیگه ترس دارم از آدمهایی که با هم آشنا میشیم
و اینکه نباید زود اعتماد کنم
RE: احساس می کنم خیلی ساده ام اعتماد به نفس ندارم وسواس فکری دارم
شما که تو محیط بازار و دانشگاه بودین کمی بعیده که تا به امروز افراد جامعه رو نشناخته باشین.
وقتی افرادی رو با این تیپ شناسایی کردین (دو رو) ارتباطتون رو قطع کنین و از همون یک مورد تجربه بگیرید و با افرادی مشابه اونها دوباره دوست نشید
این تیپ تجربیات زیادن، یاد بگیرین و قدرت شناختتون رو افزایش بدین ، نگران نباشین
RE: احساس می کنم خیلی ساده ام اعتماد به نفس ندارم وسواس فکری دارم
نقل قول:
زیرک بودن بودن نیاز به مطالعه ، هوشیاری و موقعیت سنجی داره.
آیا منابعی اینجا هست که بپردازه به این مقوله؟
اصول برقراری روابط انسانی؟
RE: احساس می کنم خیلی ساده ام اعتماد به نفس ندارم وسواس فکری دارم
برای شروع اینجا مطالب خوبی می تونید پیدا کنید
http://www.hamdardi.net/forum-82.html