من واقعا دوستش دارم چکار کنم؟
سلام.
اګر همین الان یکی از من مشاوره بخواد که با یکی دوست، نامزد یا حتی همسر بودم و به دلیلی جدا شدیم و الان ناراحتم و افسرده ام و ... بهش حتما خواهم ګفت که زمان ... به خودت زمان بده. حل خواهد شد. در بیشتر مواقع هم اینطور است و زمان خیلی مسایل را حل یا کمرنګ خواهد کرد. حتی ګاهی اوقات شکر ګذار حکمت و کار خدا می شیم که به زور ما را از هم جدا کرد.
می خوام بګم که همه اینها را می دونم و بلدم به بقیه هم نصیحت کنم. اما خودم نمی تونم. دلایلش زیاده. ګفتم شاید یک مشاور یا یک دوست بتونه بهم بګه که چیکار کنم.
1- نیمه ی دوم دهه ی چهارم زندګی را می ګذرانم. یعنی زمانی که دیګه باید همراهم را انتخاب کرده باشم. اما همراهم را از دست دادم. وضعیت من خیلی فرق دارد با دختری که در 20 سالګی از نامزدش جدا می شود یا در 25 سالګی طلاق می ګیرد.
2- من واقعا دوستش داشتم. شاید چون با همه بدیهاش، خوب بود. اون مشکلات زیادی داشت. بزرګ نشده بود. بچه بود. دروغ می ګفت. اذیت می کرد. اما من نمی دونم چرا دوستش داشتم. وقتی خیلی ګله می کردم میګفت تو محبت دیدی که نمی تونی دل بکنی.
بذارین بقیه اش را در جواب سوالاتتون بګم. شاید تا همین جا کافی باشه. قصه ی سه سال زندګیه. نمی شه تو دو خط نوشتش که. می شه؟
RE: من واقعا دوستش دارم چکار کنم؟
سلام
فکر می کنم خانم هستید. درسته؟
خواسته بودید که توضیحات کامل رو در پاسخ به سوالها بدید. خوب من چندتایی سوال برام پیش اومد که فکر می کنم لازمه دونستنش (برای راهنمایی کردن احتمالی).
- جدایی شما بواسطه طلاق بوده است؟ در صورت مثبت بودن چرا همسرتان خواستار طلاق شدند و چرا شما قبول کردید؟
- آیا فرزند دارید؟
- با توجه به اینکه سه سال زندگی مشترک داشتید و در سن بالا ازدواج کردید، آیا هردو ازدواج اولتان بوده است؟
- همسر شما چند سال دارد؟
- آیا مجددا ازدواج کرده است؟
RE: من واقعا دوستش دارم چکار کنم؟
ایشون متاهل بودند و من ازدواج اولم بود.
من فرزندی ندارم. اما ایشون یک فرزند دارند.
علت اصلی جدایی این بود که همسر اولشان متوجه شدند و من خودم خواستم که جدا بشیم. چون همسرشان مصر بودند که من می روم و این زندګی مال شما. اما من می دونستم که عصبانی و دلګیر است و در ضمن به خاطر فرزندشون و ... کنار کشیدم.
اګر من نمی خواستم اون زن تا ابد هم نمی فهمید. چون به قول خودش به شوهرش ایمان داشت. اما از بس که اذیت شدم، خودم به همسرش ګفتم. اون حتی باورش نمی شد. می ګفت تو دورغ می ګی. یک هفته طول کشید تا بذیرفت. اینقدر به همسرش اطمینان داشت.
RE: من واقعا دوستش دارم چکار کنم؟
با شرایطی که گفتی، به تصمیمت مبنی بر گفتن حقیقت به همسرش و جدایی از او ایمان داشته باش.
اگر حقیقتا به این جمله ات که؛ "من واقعا دوستش دارم" اعتقاد داری پس به حرمت عشقت او را به زندگیش و آنچه که به آنها تعلق داشته ببخش.
نمی گویم دوست داشتنت را فراموش کن اما با برنامه ریزی برای زندگیت تمرکز فکرت را به سمت دیگری سوق بده. و همواره این نکته را بخاطر داشته باشیم که به تعلقات دیگران دل نبندیم.
RE: من واقعا دوستش دارم چکار کنم؟
به نظر شما اون زن بعد از این چه کار خواهد کرد؟؟
RE: من واقعا دوستش دارم چکار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رهایش
به نظر شما اون زن بعد از این چه کار خواهد کرد؟؟
سلام رهایش
اول از هر چیز باید بگم خوش آمدی به کلبه همدردی ، قدمت بر دیده ما
خواهر خوبم
کسی که پیش از این همراه دیگری در زندگی شده حتی در پرتو علاقه بسیار نمیتونه همراه همپا و همدمی همدل برای ما باشه .
به مردی که با وجود کس دیگری در زندگیش متمایل به دیگری می شود نمیشه دل بست چون اگر از زندگی و همسرش ناراضی است قدرت تدبیر کردن آن به سوی اصلاح یا کات را ندارد و اگر همسرش و زندگیش مشکلی ندارد پس وفا دار نیست و متعهد به انتخاب خود ، و چنین کسی نمی تواند مونس مطمئنی باشد .
بسیار کار خوبی کردی که از زندگی او بیرون آمدی وقتی همسر او را ناراضی و مصر به ترک زندگی دیدی و این نشان از دل مهربان شماست .
به خدا توکل کنید و از توقف فکر وقت یاد او بهره بگیرید و خود را مشغول به اشتغالات مفید سازید تا ان شاء الله همراه همسویی برای شما پیدا شود ، اگر هم نشد دنیا به آخر نمی رسد .
شما قوی هستی و می توانی با توکل به خدا و تکیه بر توانائیهایت روزگار را در عین خوشبختی طی کنی .
برایت آرامش و نشاط را خواهانم .
.
RE: من واقعا دوستش دارم چکار کنم؟
علاوه بر تصدیق صحبتهای فرشته عزیز ، به نظرم روی خودتون بیشتر کار کنید ،
چرا شما باید به کسی علاقه داشته باشی که به گفته خودتون :"بزرگ نشده بود. بچه بود. دروغ می ګفت. اذیت می کرد و ..." ؟؟؟؟ این فرد به قدر کافی برای قبول مسئولیت بزرگ نشده بوده .
روی خودتون کار کنید و ببینید چرا به این تیپ افراد علاقه مند می شید در حالی که نباید بشید!!!
RE: من واقعا دوستش دارم چکار کنم؟
امروز توی یک ورک شاب بودم که مدرس ګروه یک تیک عصبی داشت ( حالتی که من خیلی کم در افراد دیدم ) شبیه تیکی که این آقا یه مدت برای جلب توجه من به کار می برد. به قدری حالم بد شده بود که ګریه کردم.
می دونید خیلی برام سخته که من همه بازیهای او را ندیده ګرفتم و به روی خودم نیاوردم، حتی وقتی می دونستم که این حرکتش فقط یک بازی برای جلب توجه من و راضی کردن من هست. اما اون اصلا قدرشناس نبود. من اشتباه کردم که دلم براش سوخت. اما الان از یک چیز که خیلی بدم می اومده داره سرم می آد. برای من خیلی سخته که شریک جنسی دیګری داشته باشم. اصلا نمی تونم تصور کنم که با کس دیګری باشم. برای همین دارم فکر می کنم که آیا باید برګردم؟ یا باید تا همیشه تنها باشم؟ از طرفی تحمل رفتارهاش را نداشتم.
RE: من واقعا دوستش دارم چکار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رهایش
برای من خیلی سخته که شریک جنسی دیګری داشته باشم. اصلا نمی تونم تصور کنم که با کس دیګری باشم. برای همین دارم فکر می کنم که آیا باید برګردم؟ یا باید تا همیشه تنها باشم؟ از طرفی تحمل رفتارهاش را نداشتم.
رهایش عزیز، شما اصلا توصیه ها و پست های دوستان را خواندید؟
یا اینکه چشمتان را به روی صحبتهای دیگران بستید و فقط عقاید و نظرات خودتان را می نویسید؟
خودت را جای همسر آن مرد بگذار و از دید او به قضیه نگاه کن.
پستهای دوستان همدردی را هم یکبار دیگر با دقت بخوان.
RE: من واقعا دوستش دارم چکار کنم؟
خودت داری می گی که قدرت را ندانسته و محبتی در حقت نکرده. فکر می کنی اگه دوباره بری و بیشتر بهش محبت کنی، او هم بالاخره می فهمه چه گوهری کنارش داره؟
نه خواهر جان، اولا که اون مرد مال تو نیست و تو حق نداری با اموال دیگران خوش باشی.
ثانیا اگه دوست داری خودت را اذیت کنی و یه بار دیگه برگردی و اون دوباره اذیتت کنه و دروغ بشنوی و بعد دوباره تحقیر بشی، خب اگه واقعا از تحقیر شدن خوشت میاد، پابرهنه برو جلو نانوایی تا مردم بهت بخندن و تحقیر بشی:163:
چرا خودن را بی خود کوچیک می کنی. بعدش هم کی گفته باید تا آخر عمر تنها بمونی. یه کم که صبر کنی اونو فراموش می کنی و به خودت تبریک میگی که تونستی مال مردم را به خودش برگردوندی و ان شاءالله به خاطر این کار خوبی که انجام دادی خدا یکی دیگه بهتر از اون را به تو میده.:43:
هر کی را که خدا بهت داد در عوض مال خودته نه این که مجبور باشی با کس دیگری نصفش کنی.:310: