من قدرت نگه داشتن اين خوشبختيو دارم؟؟؟
سلام به دوستاي عزيزم با اينكه تازه اينجا عضو شدم اما قبلا ميومدمو بعضي از پستارو ميخوندم و تا حدودي با اين فضا اشنا هستم...اميدوارم منو تو جمعتون بپذيزين...
من يه دختر 18 ساله ام كه سه ساله يه حس خوبي قلبمو قلقلك ميده...ميشه اسمشو عشق ..دوست داشتن يا هرچيزي كه تو فكر يكي ميگنجه گذاشت چون تنها چيزي كه مهمه احساس كردنش با تمام وجوده نه يه اسم مادي!هم احساسم يك سال ازم بزرگتره و ما همشهري هستيم و خونواده هاي همو بطور كامل ميشناسيم خب تو اين سه سالم يچيزايي از هم ميدونيم كه بعضياش مثبتو بعضياشم منفيه ولي نه اونقدر كه بتونه يه رابطرو خراب كنه!تا چن ماه قبل هر دو تو شرايط يكسان بوديم يعني هردو درس ميخونديم و تقريبا وقت ازادمون باهم هماهنگو مساوي بود ولي الان چن ماهه كه اون كنكور داده و مشغول كاره شغلشم يجوريه كه دردسراي زيادي داره خلاصه اون شرايطش عوض شده ولي من همچنان تو همون شرايط قبل باقي موندم قبل از عوض شدن تقريبا چن ماه قبل به من گفته بود كه كارم اينجوريه و واسه اينكه زودتر زندگيمون سر و سامون بگيره ميخواد زود كارشو شروع كنه و من بايد بتونم با اين قضيه كنار بيام ولي متاسفانه علي رغم ميلم نميتونم همش لجبازي ميكنم كه تو نيستي و منو دوس نداري و اينكه همش از اين شرايط ناراضيم اونم هربار منو تو اون حال ميبينه چن ساعتي باهام ميحرفه و دوباره همچيو توضيح ميده و منم اروم ميشم ولي اين ارامش فقط واسه چن روزه و دوباره روز از نو...!راستش خودمم از اين روحيم خسته شدم مخصوصا اينكه كنكورم دارم و خيلي نسبت به همچي حساسترم...خودم دوس ندارم اينجوري باشم چون واقعا حس ميكنم زندگي با اون ميتونه منو به ارزوهاي دخترونم برسونه و خوشبختم كنه ...كمكم كنين حتي اگه در حد يه نصيحت باشه....باور كنين به حرفاتون واسه بدست اوردن ارامش نياز دارم....من فقط چن قدم با خوشبختي فاصله دارم...دوس ندارم ازم خسته شه...ميخوام اين رابطرو حفظ كنم...
RE: من قدرت نگه داشتن اين خوشبختيو دارم؟؟؟
ازم خواسته با چنتا از فاميلاشون بريم بيرون!اين اولين ارتباطم با خونوادشه.باوجود اينكه ممكنه چن سال ديگه رابطمون رسمي بشه به نظرتون اين كار درسته و بعدا مشكلي پيش نمياد؟(من هنوز بهش جواب ندادم)
RE: من قدرت نگه داشتن اين خوشبختيو دارم؟؟؟
در اینجور رابطه ها دو نفر هیچ تعهدی به هم ندارند ، و انتظار متعهد بودن انتظاری دور از منطق است ، بنا براین شما نباید چنین انتظاراتی داشته باشید . مضاف بر این که هیچ تضمینی برای این که این رابطه حتماً به ازدواج منجر بشه نیست چون نمی توانید آینده را پیش بینی کنید که چه پیش خواهد آمد ، با این اوصاف ، ادامه ارتباط و صمیمت شما تا قبل از آمادگی ایشون برای ازدواج و اقدام رسمی ، کاملاً اشتباهه ، بگذارید ایشون به زندگی و اموراتشون برسند ، خود شما هم همینطور و فقط با هم به این نتیجه برسید که هر کسی مشغول فعالیتهای خود باشد و رابطه با هم نداشته باشید تا شرایط ازدواج فراهم می شود منتها شما به ایشان این نکته را گوشزد کنید که این به معنای این نیست که شما به موارد دیگری که برای خواستگاری می آیند فکر نکنید . در یک کلام با عقل و منطق عمل کنید نه احساسات که نتیجش وابستگی هر چه بیشتر ، عدم شناخت صحیح و کافی و .... اگر ازدواجی پیش بیاد نیز ، به احتمال قوی متزلزل خواهد بود . در حالی که همه اینها با عاقلانه عمل کردن از بین خواهد رفت .
موفق باشید
RE: من قدرت نگه داشتن اين خوشبختيو دارم؟؟؟
سلام
از شما میخوام که توی تالار چرخی بزنید و تاپیکهای مختلف رو بخونید . کم کم خودتون متوجه میشید که چه تصمیمی باید بگیرید .
توضیحات مفصل رو فرشته مهربون دادند منم خیلی کوتاه میگم :
چرا عاقل کند کاری ، که باز آرد پشیمانی ؟
RE: من قدرت نگه داشتن اين خوشبختيو دارم؟؟؟
عزیزم سلام
مطمئن باش آگه چند سال دیگه که بگذره این حرفها رو که می زنی خودت هم قبول نداری ... سن خود شما کمه چه برسه به اون آقا که حالا کنکور داده دانشگاه شاید می خواد بره سربازی هم که نرفته هنوز هم که به اون نحو نمی تونه مستقل باشه پس شما چرا خودتونو وابسته می کنین وعذاب می دین در حالی می تونین تواین سن خیلی کارها رو انجام بدین میدونین شما فکر می کنم بیکار هستین یا فعلا کار خاصی ندارین و فکرتون همش پیش اونه شما باید وقتتون رو پر کنین ویه سری اهداف رو واسه خودتون تعریف کنین وبه اون برسین اون آقا که حالا دارن کار می کنن به اندازه شما فکرشون مشغول نیست اصلال چه معلوم بعد چند سال نظر ایشون یا خود شما تغییر نکنه به هر حال به نظر من تا این وابستگی زیاد نشده ارتباط رو قطع کنید :72::72::72: