تجربه اي از يك عشق اشتباه!!!
:324::324:سلام خدمت همه دوستان
ميخوام تجربه اي از يك عشق رو براتون بگم
من سال گذشته تو بخش همين سايت درخواست كمك كردم بحثمو مطرح كردم خدارو شكر دوستان هم كمك كردن...باتشكر از همه
من هفت/هشت سال پيش تو محل زندگيمون عاشق يك دختر شدم تا چند وقت پيش كه به هم زديم تقريبا 7 سال و نيم با هم رابطه داشتيم(تلفني)سال 88 تقريبا اواسط بهار بود كه من تصميم گرفتم به خانوادم بگم كه اين دخترو ميخوام(با اينكه ميدونستم همه 140 درصد با دختره مخالفن)آخرش گفتم.چه گفتني....خلاصه كنم به خاطر علاقه به اون دختر تو رو مادرم(همه زندگيم) پدرم(تكيه گاه خانواده)برادر كوچكترم(عزيز دلم)وايسادم..تا جايي كه كارمون به جاهاي باريك كشيد...و به خاطر اين دعوا از خونه زدم بيرون..خانوادم گفتن اگه اين دخترو بخواي بايد رو پاي خودت وايسي ما حمايتت نميكنيم و (يعني يا اون يا خانوادت)(اگه اونو ميخوام گورمو گم كنم برم)....خلاصه من گفتم بذار يه مدت بذارم بره شايد خانواده آروم بشن ونظرشون عوض بشه..تو اين مدت هم تا آذر ماه با دختره در ارتباط بوديم حتي يه بار داداش دختره فهميده بود كه ميخوامش يه دعوا هم با اون داشتم ..بعداز 7 سال و نيم دختره(عشق رويايي من)يكدفعه در اومد به من گفت من حاضر نيستم بخاطر تو اخم رو چشم داداشم پدر و مادرم بيارم..اگه تو اين كارو كردي من نميكنم..و بي خداحافظي عشق 7 ساله و نيم ما(خودم قبول دارم حرف دختره درسته)(منم اشتباه كردم كه به خاطرش تو روي خانوادم وايسادم)تمام شد...الان تقريبا نزديك به 10 ماه از جدايي ما ميگذره خيلي افسرده شدم..همش از خدا ميخوام كه به يك سال قبل برگردم تا ديگه جلو خانوادم در نيام(به خاطر كي به خاطر چي دل عزيزترين هاي تو زندگيمو شكستم)(البته از دلشون در آوردم...بخشيدنم)اما تنها چيزي كه هيچوقت از يادم نميره بيمعرفتي اون دختر(همون عشق بي لياقت)بود...من هيچوقت هيچي براش كم نزاشتم..هيچي از محبت گرفته تا....اما اين يكساله همش به اين فكر ميكنم آخه حق من اين بود؟؟؟اين بود اون عشقي كه ازش دم ميزد...من چندسال از زندگيم عقب افتادم(همش تقصير خودم بود)فقط دارم گلايه ميكنم..از اون دختر...از خدا...از دلم كه با دست خودم شكستم...از عشق هاي اين زمونه ...از بيوفايي ها...به همون خدا كه همه ميپرستيد..اينقده دلم شكسته كه از خودمم متنفرم..كاش اينجوري تمومش نميكرد..ازش فرصت خواستم بهش گفتم اگه اينجوري تمومش كني زندگيم نابود ميشه...خيلي التماسش كردم...خيلي...كه بذار خودم با اين موضوع كنار بيام....[size=medium]اينارو گفتم كه بدونيد هيچوقت به خاطر عشقتون پا رو زندگيتون نذارين...پدر مادر برادر خواهر ارزشش خيلي بيشتر از يه احساس كور و بي هدفه به اسم عشقه..ازدواج كنيد بعد عاشق بشيد..چون ممكنه مثل من ضربه اي بخوريد كه قابل جبران نباشه...من الان هيچي از دستم بر نمياد بكنم..خانوادم منو بخشيدن..اما من عذاب دارم از اون شبي كه بخاطر عشق تو رو مادرم وايسادم..اشكاشو در آوردم..بخاطر عشق..واسم شد يه تجربه..به اونايي هم كه عاشق شدن يا ميخوان بشن..از تجربه من دل شكسته عبرت بگيرن..دختر ،پسرش فرقي نداره..همه چيزو بسنجيد..بعد اقدام كنيد...عشق و عاشقي تو اين زمونه يعني كشك...منم فقط واسه اون دختر آه و حسرت ميكشم.مطمعنم خدا يه روزي يه جايي حق منو از زندگي اون ميگيره:323:...:316:ولي دخترا پسرها(عاشقا)اينجوري با زندگي همديگه بازي نكنيد...[/size]
RE: تجربه اي از يك عشق اشتباه!!!
با سلام
حضرت امیر (ع) می فرماید: چقدر عبرت ها زیاد و عبرت گیرنده ها کم اند.:305:
امیدوارم هرچه زودتر بتونی با موضوع کنار بیای و فراموشش کنی البته می دونم سخته ولی توکلت به خدا باشه و از خدا بخواه کمکت کنه. به این نکته هم دقت کن که اگه ازدواج می کردید بعد به بی وفایی اون پی می بردی یا یه مشکل برگتری براتون پیش می اومد اون وقت چیکار باید می کردی. کار خدا بی حکمت نیست
RE: تجربه اي از يك عشق اشتباه!!!
مطمئن هستم که کار خدا بی حکمت نیست.یه حکمتش اینه که من رو با تجربه کرد..صبر کردن رو به من آموخت..به من آموخت که به جز ذات لایتناهی حق به غیر حق التماس نکنم..به من آموخت که والدین هم اگرچه به اندازه خدا نیستند اما حرفشان چیزی کمتر از حرف خدا نیست..به من آموخت که عشق جز به حق تعالی عشقی حقیقی تر وجود ندارد..به من آموخت چگونه با مشکلات دست و پنجه نرم کنم..به من آموخت که ارزش مادر بالاتر از یک احساس کوره..و خیلی چیزای دیگه به من آموخت..برای این به خدا میگم دوست دارم..خودت میدونی چی برای من خوبه چی بد..ازت ممنونم خدا که برگ برگ زندگیم رو با حکمتت ورق میزنی..خدا خاک زیر پاتم..خاک زیر پای پدر و مادرمم..ازت ممنونم خدا..:323::323:
RE: تجربه اي از يك عشق اشتباه!!!
سلام من عسلم منم دردت رو میفهمم ولی تو از دختر من از پسر اما من تو روی خونوادم واینستادم من هنوز هم دوستش دارم و هیچوقت فراموشش نمیکنم.
ولی نمیبخشمش چون اون عشق اولم بود قراره عشق آخرم بشه من حتی تصمیم :223::هم گرفتم ولی گفتم لیاقتش رو نداره
تو هم سعی کن فراموشش کنی میدونم سخته و هیچوقت نمی تونی همچین کاری کنی ولی سعی خودتو بکن.
اینشالله موفق میشی
RE: تجربه اي از يك عشق اشتباه!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsennaseri
به من آموخت که والدین هم اگرچه به اندازه خدا نیستند اما حرفشان چیزی کمتر از حرف خدا نیست..به من آموخت که عشق جز به حق تعالی عشقی حقیقی تر وجود ندارد..به من آموخت چگونه با مشکلات دست و پنجه نرم کنم..به من آموخت که ارزش مادر بالاتر از یک احساس کوره..
آقا محسن شما الان به این نتایج رسیدی، شاید عشق قبلی شما زودتر به این نتایج رسیده بود.
زندگی دو نفر بدون رضایت خانواده هاشون و قطع رابطه با اونها امکانپذیر نیست.
شما هم اون دخترو نفرین نکن. چون اون باعث شد که شما به این یافته ها برسین و احتمالا خودش قبلا درکشون کرده بوده.
از خدا می خوام برات یه همسر خوب قسمت کنه و همینطور که خودت گفتی بعد ازدواج عاشقش بشی.
همسر پاک و وفادار که بتونی در کنارش عشق و حمایت خانواده ات رو هم داشته باشی.
RE: تجربه اي از يك عشق اشتباه!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohsennaseri
به من آموخت که والدین هم اگرچه به اندازه خدا نیستند اما حرفشان چیزی کمتر از حرف خدا نیست..به من آموخت که عشق جز به حق تعالی عشقی حقیقی تر وجود ندارد..به من آموخت چگونه با مشکلات دست و پنجه نرم کنم..به من آموخت که ارزش مادر بالاتر از یک احساس کوره..
آقا محسن شما الان به این نتایج رسیدی، شاید عشق قبلی شما زودتر به این نتایج رسیده بود.
زندگی دو نفر بدون رضایت خانواده هاشون و قطع رابطه با اونها امکانپذیر نیست.
شما هم اون دخترو نفرین نکن. چون اون باعث شد که شما به این یافته ها برسین و احتمالا خودش قبلا درکشون کرده بوده.
از خدا می خوام برات یه همسر خوب قسمت کنه و همینطور که خودت گفتی بعد ازدواج عاشقش بشی.
همسر پاک و وفادار که بتونی در کنارش عشق و حمایت خانواده ات رو هم داشته باشی.
RE: تجربه اي از يك عشق اشتباه!!!
کاش ماجرا رو می نوشتی.
چرا ناراحتی که وقتت و از دست دادی؟این از دست دادن وقت به قینت این تموم شد که بفهمی اون ادمی نیست که پات وایسه و یک چیز ارزشمن بدست اوردی به نام تجربه که به هیچ طریق دیگه ایی نمی شد بدست اورد.
نمی شه شنا کرد ولی خیس نشد،تجربه ارزون بدست نمیاد.
درکت می کنم منم شاید یک جورایی تجربه تو رو داشتم اما تو روی کسی واینسادم،گرچه ماجرای من با تو یکم متفاوته.
واقعیت اینه که دختره عاقل و وفادار کمه،البته پسر عاقل و وفادار هم کمه !