برای فراموش کردن کسی که 5سال از بهترین روزهای زندگیت کنارش گذروندی
دوستان سلام،من به پیشنهاد فرشته مهربان برای حل مشکلم اومدم اینجا
من 5سال پیش با خانمی آشنا شدم که برای حل بعضی از مشکلاتم به ایشون مراجعه می کردم.در واقع ایشون به حرفام گوش می دادن.این ارتباط 5سال طول کشید و روابطمون همین طور صمیمی تر می شد تا اینکه خیلی به هم نزدیک شدیم.میشه گفت بخشی از موفقیت هایی که الان دارم مدیون ایشونم. اما ایشون این دلبستگی و وابستگی را به سبب زندگی در کشور و خونواده ای که این مسائل در آن غیر قابل قبوله و هر دو طرف از جانب خونواده و اطرافیان رونده میشن قبول نمی کرد.نمی دونم دیگه چی باید بگم.فقط 2ماه که ندیدمش و دارم دیوونه میشم.حتی صداش را هم نشنیدم،میگه میخاد که زندگیم به حالت عادی برگرده.ولی نمیشه.اومدم اینجا شاید بتونین کمکم کنید
RE: برای فراموش کردن کسی که 5سال از بهترین روزهای زندگیت کنارش گذرون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط oliver
اما ایشون این دلبستگی و وابستگی را به سبب زندگی در کشور و خونواده ای که این مسائل در آن غیر قابل قبوله و هر دو طرف از جانب خونواده و اطرافیان رونده میشن قبول نمی کرد.نمی دونم دیگه چی باید بگم.فقط 2ماه که ندیدمش و دارم دیوونه میشم.حتی صداش را هم نشنیدم،میگه میخاد که زندگیم به حالت عادی برگرده.ولی نمیشه.اومدم اینجا شاید بتونین کمکم کنید
اولیور عزیز
به تالار همدردی خوش اومدی ، البته خیلی وقته که تو تالاری اما پستی نداشتی.
میشه این جملات بالا رو یه قدری واضح تر بگی و اصل مشکلت رو توضیح بدی.
عاشق مشاورت شدی و او این عشق رو نمی پذیره ؟
نمی تونه خاطره مشاورت رو از ذهنت پاک کنی؟
RE: برای فراموش کردن کسی که 5سال از بهترین روزهای زندگیت کنارش گذرون
ممنون که جواب دادین بی بی عزیر
ایشون هم به من علاقه دارن،خواستم که ازدواج بکنیم ولی به همون دلیلی که تو صحبتام گفتم ایشون موافق نبودن،من پشنهاد دادم که برای ادامه درسم میتونیم بیریم خارج از کشور و هیچکدوم از این مشکلات نداشته باشیم.ولی قبول نکرد
نمی دونم چقدر تونستم جواب سوال هات بدم
RE: برای فراموش کردن کسی که 5سال از بهترین روزهای زندگیت کنارش گذرون
اولیور عزیز
می دونم تو هم مردی و بیان جزئیات و نوشتن های طولانی برات سخته ، اما فکر نمی کنی در بیان حداقلها هم داری خساست بخرج میدی.
یه بار قشنگ و خلاصه ماجرا رو تعریف کن و اونوقت مشکلت رو بگو.
چند ساله تونه؟
چرا خواستگاری رسمی نمیرید؟
از مدوم مشکلات میخواید به خارج پناه ببرید؟
RE: برای فراموش کردن کسی که 5سال از بهترین روزهای زندگیت کنارش گذرون
pc ejaze nemide farsi type konam
man 25 salame,dalile raftanam az inja in bood ke tooye in keshvar ezdevaj 1khanome 40 sale ba 1 pesare 25 sale rad shode,kasi ghaboolesh nemikone,in khanom ba inke mano doost dare mige nemitoonam bebinam ke atrafiyanet barayye ezdevaj ba 1zan ke 15 sal az khodet bozorgtare toro kenar bezaran.nemidoonam manzooretoon az hade aghalha chiye,man 1javoone 25 salam ke asheghe 1zane 40 sale shodam,bad az 5sal ertebat ke sale akhar kheyli nazdik ham shode bood eishon tasmim betarke man gereftan.be in bahane ke man layeghe behtarinha hastamo mitoonam 1ki digaro kenare khodam dashte basham,begofteye eishoon nimeye gomshodam,alanam 2mah hast ke khabari azashoon nadaram va in mozoo azyatam mikone,alanam 2nbale rahe charam va vaghean nemidoonam bishtar az in bayad che tozihi bedam,agar bishtar az in lazeme tozih bedam shoma begid chi bayad begam ta man ham tozih bedam,
====================
من 25 سالمه, دلیل رفتنم از اینجا این بود که توی این کشور ازدواج 1خانم 40 سال با 1 پسر 25 سال رد شده, کسی قبولش نمیکنه, این خانم با اینکه منو دوست داره میگه نمیتونم ببینم که اطرافیانت برای ازدواج با 1زن که 15 سال از خودت بزرگتره تورو کنار بذارن. نمیدونم منظورتون از حد اقلها چیه, من 1جوونه 25 ساله ام که عاشق 1زان 40 ساله شدم, بعد از 5 سال ارتباط که سال آخر خیلی نزدیک هم شده بود ایشون تصمیم به ترک من گرفتن. به این بهانه که من لایق بهترینها هستمو میتونم 1کی دیگرو کنار خودم داشته باشم، بگفتهی ایشون نیمهی گمشدم،آلانم 2ماه هست که خبری ازشون ندارم و این موضوع اذیتم میکنه، آلانم دنبال راه چارم و واقعا نمیدونم بیشتر از این باید چه توضیحی بدم، اگر بیشتر از این لازمه توضیح بدم شما بگید چی باید بگم تا من هم توضیح بدم
RE: برای فراموش کردن کسی که 5سال از بهترین روزهای زندگیت کنارش گذرون
الیور گرامی ازدواج یک پسر 25 ساله با یک خانوم 40 ساله همه جای دنیا غیر متعارف محسوب میشه. اگر دلیل رفتن شما از ایران این بوده که شما در اینجا نمیتونستید با این خانوم ازدواج کنید اونوقت حالا رفتنتون چه کمکی به شما کرد؟
اون خانوم یک اشتباهی مرتکب شده و اونهم ایجاد رابطه نزدیک با شما بوده ( البته چقدر نزدیک نمیدانم!) نباید این کار را میکرد. ایشان کار درستی کردند که نپذیرفتند ازدواج کنید اما نباید هم اجازه میدادند از ابتدا شما به ایشان وابسته شوید و آن رابطه نزدیک ( اگر درست حدس زده باشم) به وجود بیاید.
اون خانوم قبلا ازدواج کرده اند؟ بیوه اند؟ مطلقه اند؟ فرزندی دارند؟ چه ساپورتی و چه طور کمکهایی به شما میکردند؟
خودتون فکر میکنید چرا جذب یک زن 40 ساله شده اید؟
چیزی که من میدانم و حتی تجربه کرده ام این است که عشق جذابیت و انگیزه زیادی برای ازدواج پیدا میکند اما متاسفانه بعد از مدت کوتاهی زیر انبوهی از مسائل مدفون میشود و آنچه که بعدها میماند یک زندگی است که اگر شالوده اش با انتخاب درست و با درایت بنا نشده باشد کمرت را دو تا خواهد کرد. عشق برای شروع یک زندگی شاید لازم باشد اما اصلا کافی نیست.
میتوانم بگویم ایشان سن مادر شما را دارد.چند سال دیگر ایشان به سن یائسگی میرسد و از ریخت و قیافه میافتد، به لحاظ جنسی رو به سردی میرود حال آنکه شما هنوز در اوج جوانی هستی و شور و نشاط و اوج نیاز جنسی. 15 سال یعنی تفاوت چند نسل! من با همسرم قدری کمتر از این اختلاف سنی دارم و با عشق، یک ازدواج غیر متعارف را شروع کردیم. هیچ کس هم جلودارمون نبود. هر چی میگفتم همسرم تایید میکرد و میگفت ماچقدر با هم تفاهم داریم. هر چی بقیه میگفتند نمیشه ما به خرجمون نمیرفت! الان شدم عبرت خلق! آرزو به دلم مونده بتونم نیم ساعت با همسرم حرف بزنم و دعوامون نشه. اصلا حرف همدیگرو نمیفهمیم! البته فکر میکنم اونقدر به خاطر غیر متعارف بودن ازدواجمون اذیت شدیم و هزینه دادیم که دیگه الان فرسوده شدیم و حوصله دو کلمه حرف با هم دیگرو هم نداریم.
گاهی اوقات که بی انصاف میشم و یادم میره که یکسر این قضیه هم خودم بودم، همه تقصیرهارو میندازم گردن اون و میگم من فریب خوردم.
الیور گرامی یک مقطع کوتاهی اگر تحمل کنی و به خودت اجازه بدهی بدون آسیب جدی این رابطه را تمام کنی و این عشق را ترک کنی و اجازه بدهی چشمت بروی حقایق باز شود به خوبی خواهی فهمید که صرف نظر از عرف جامعه، به لحاظ فردی هم چنین رابطه و چنین ازدواجی آسیب زا است.
به هر حال باید به خودت کمک کنی و انگیزه ای لازم برای ترک را در خودت به وجود بیاوری. به هر حال درک میکنم که 5 سال زمان طولانی است و کار شما قدری سخت خواهد بود اما به سختی و هزینه اش می ارزد.
امیدوارم موفق باشی.
RE: برای فراموش کردن کسی که 5سال از بهترین روزهای زندگیت کنارش گذرون
با سلام
به نظر مي رسه اگر ايشون نقش مشاور براي شما داشتند، اشتباهي كرده اند كه اكنون قصد جبرانش را دارند و البته به شما فشارش وارد مي شود.
مشاور بايد مواظب احساسات مراجع باشد كه ايشون را وابسته خود نسازد.
و از طرف ديگر، ايشان فقط به خاطر شما نيست كه شما را دعوت به منطقي نگاه كردن مي كند، بلكه يك سر چنين ازدواجي هم شكست آن خانم در زندگي هست.
پست اخير كه مربوط به بي دل هست مجددا مطالعه كن.
اين استدلالهاي ظاهرا منطقي شما اكنون تحت تاثير احساسات و وابستگي شما فعال شده اند. اگر چنين ازدواجي صورت بگيرد اين احساسات سريعا محو شده و استدلالهاي شما تغيير مي كند.
در آن صورت شما حق به خودتان مي دهيد كه براي ارضاء نيازهاي جنسي خود ازدواج ديگري را لحاظ كنيد. و اين يعني شكست ايشون.
اتفاقا در اين ازدواج بيشتر مسئله خسران آن خانم نهفته هست تا شما؟
پس ايشون كار درستي انجام داده است. اميدوارم ثابت قدم بماند. تا زندگي هر دو شما تخريب نشود.
RE: برای فراموش کردن کسی که 5سال از بهترین روزهای زندگیت کنارش گذرون
اولیور عزیز
از این فرصت (ترک کردن 2 ماهه شما) استفاده کن و سعی کن بدور از احساسات و با بهره گیری از نور عقل و منطق ، آسیبها و چالشهای این چنین وابستگی و عشق رو ببینی. اجازه بده نور عقلت به این رابطه تابیده بشه و چشمت ببیند آنچه را بقیه و اطرافیان و حتی همین خانم می بیند و شما دوست نداری آنرا ببینی.
برخود و احساست مسلط باش ، انشاالله با کمک راهنمائیهای مشاورین و مدیران سایت رفته رفته از شدت این وابستگی عمیق بیرون میای. به خدا توکل کن.
RE: برای فراموش کردن کسی که 5سال از بهترین روزهای زندگیت کنارش گذرون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
اون خانوم قبلا ازدواج کرده اند؟ بیوه اند؟ مطلقه اند؟ فرزندی دارند؟ چه ساپورتی و چه طور کمکهایی به شما میکردند؟
خودتون فکر میکنید چرا جذب یک زن 40 ساله شده اید؟
سلام
لطفا به سوالات بی دل عزیز پاسخ بدید تا موضوع بیشتر روشن بشه .
به نظر من شما در واقع خلاهایی که از جانب خانواده داشتید با ایشون پر کردید و ایشون هم این نقش حمایتی رو به خوبی ایفا کردند همین امر باعث شده شما که زمینه وابستگی داشتید ، خصوصا اگر خلا از جانب خانواده داشتید ، کمک کرده تا شما بیشتر وابسته بشید ، و اکنون جدایی برای شما سخت باشه .
پپذیرید که مشکل این ارتباط صرف خلاف عرف بودن اون نیست بلکه مشکلاتی بس فراتر وجود داره که به چشم شما نخواهد آمد مگر در چندین سال زندگی مشترک با ایشون . پس چنان عاقبت خوبی در انتظارتون نبوده و الان باید این رو بپذیرید که این ارتباط اشتباه بوده و بپذیرید حالی که الان دارید صرف وابستگی است و بس .
اما در رابطه با ارتباط نزدیک شما با این خانم باید بگم زمینه وابستگی و احتمالا خلاها و همینطور بی انصافی اون خانم به این مشکل دامن زده . به احتمال زیاد یک خانم 40 ساله میدونه که یک جوان 25 ساله چقدر مستعد وابستگی است مخصوصا اگر از زمینه های اون و شرایط خانوادگی اون خبر داشته باشه و بعد با اون ارتباط نزدیک برقرار می کنه این کمی بی انصافی ایشون هست که خودخواهانه این رابطه رو ادامه دادند و به عواقب اون برای شما فکر نکردند و حال به هر دلیل که ممکنه حفظ آبرو یا متوجه شدن اطرافیان یا .... این رابطه رو قطع کنه و تازه بیان کنه که این ارتباط درست نیست . احتمالا فشاری هست که ایشون این رابطه رو قطع کردند وگرنه در طی 5سال چطور متوجه نشدند که این رابطه غلط هست که در غیر این صورت همچنان ادامه میدادند و فقط زیربار ازدواح نمی رفتند .
در واقع قطع این ارتباط و شکل گیری اون و پیش رفتن این ارتباط و نزدیک تر شدن ، همه و همه از سوی ایشون خودخواهانه بوده و به شما و احساس شما و عاقبت شما فکر نکردند .
اشتباه شما هم اینجاست که چنین رابطه ای رو فقط از نظر عرف غلط میدونستید واین رو تنها مشکل میدونستید و به آینده و عاقبت این رابطه و حتی بعد از ازدواج با این خانم هم فکر نکردید و با بی فکری فقط به وابستگی خودتون دامن زدید و ارتباط نزدیک داشتید و در همه چیز ایشون رو پذیرفتید .
فقط تمرکزتون روی کارهایی که برای شما کرده و یا تاثیر مثبتی که در زندگیتون داشته نباشه بلکه به تاثیرات منفی که مهم ترینش حال امروز شما و نادیده گرفتن احساسات یک جوان 25 ساله بوده هم باشید که نمیشه گفت یک خانم 40 ساله از این ها غافل بوده بلکه نفع خودشون و تامین عاطفی خودشون رو هم در نظر گرفتن .
1_ قبول کنید که این ارتباط اشتباه بوده
2_ از اون خانم برای خودتون یک قدیس نسازید
3_ بپذیرید که فقط وابستگی بوده و هست و به دنبال رفع اون باشید
4_ اولین کسی که می تونه به شما کمک کنه خودتون هستید
5_ تمرکز زدایی کنید ، از شب و روز به اون خانم فکر کردن هیچ چیز گیرتون نمیاد جز افسردگی
6_ بهتره با دوستاتون باشید و برنامه های تفریحی برای خودتون بگذارید و وقتتون رو پر کنید
7_ سعی کنید که ارتباط تون رو با خانواده صمیمی تر کنید
8_ حتما برای اینکه بتونید در این راه موفق باشید و برای بهبود یافتن ضربه روحی که خوردید وهمینطور بررسی همه جانبه مشکلتون از مشاوره حضوری بهره ببرید
علاوه بر سوالات بی دل عزیز در رابطه با ارتباطتون با خانواده و مادر و پدرتون توضیح بدید
آیا با اونها رابطه صمیمانه ای دارید یا خیر ؟
با کدام یک از اعضاء خانواده صمیمی تر هستید ؟
بیشتر وقتتون به چه کاری مشغول هستید و چقدر از وقتتون رو در کنار خانواده میگذرونید ؟
RE: برای فراموش کردن کسی که 5سال از بهترین روزهای زندگیت کنارش گذرون
از همه دوستانی که دلسوزانه برای حل مشکلم تلاش میکنن ممنونم
بله،ایشون ازدواج کرده بودن و 13 سال پیش همسرشون تصادف می کنن و فوت می کنن،1دختر هم دارن،کمکهای ایشونم به من فکری و عاطفی بود،چون این زن 40 ساله همه اون چیزایی که من می خواستمو داشت،بر خلاف دخترهای هم سن و سال خودم که به نظر من اصلا دختر نیستن(البته عذر میخام که اینقدر راحت حرف می زنم)من با پدرو مادرم غریبم و اصلا با هم راحت نیستسم و حاضر هم نیستم رابطه صمیمانه برقرار کنم باهاشون،من با برادر بزرگ و خواهر کوچکم که بازهم از من بزرگتر خیلی راحت و صمیمی هستم،بیشتر وقتم صرف انجام کارایی که دوست دارم میشه که شامل پول دراوردن و انجام کارهایی که بهم ارامش میده میشه(مثل معرق) و تفریح،وقتم زیاد با خونوادم نمی گذرونم چون زیاد با هم فرق داریم و از این با هم بودن لذت نمی برم