به همسرم خیانت کردم و الان پشیمونم.

من 32 سال سن دارم. 7 ساله که ازدواج کردم. زندگیم رو دوس دارم. اما چند بار شیطنت کردم که همسرم متوجه شد. اول اینکه چند ماه پیش من با خانمی فقط با تلفن صحبت کردم و او پیامک خانم رو توی همراهم دید. خیلی ناراحت شد و من هم از کار خودم شرمنده شدم. اما پس از مدتی من به شهری دیگر بخاطر مسایل کاری رفتم و اونجا با خانمی آشنا شدم. یه خط هم خریدم. اما بر خلاف انتظار اون رو هم همسرم دید که الان با من قهر کرده. من همسرم را دوست دارم. هر چند او خیلی عصبی است و کمبودهای احساسی زیادی در زندگی با او دارم. مدام دعوا می کنه و من همیشه سکوت کردم. الان شرایط زندگیم خیلی سخته. من تبریز هستم و او اهواز. من خلبان هستم و او استاد دانشگاه. ضمن اینکه چند روزی هست که حامله شده. اونم پس از سالها انتظار. من خیلی دوس دارم به خودم و او و زندگیمان کمک کنم و از کار خودم پشیمانم. اما پاک خودم رو باختم. دفاعی از خودم نمی تونم کنم. لطفا راهنماییم کنید.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دیشب که باهاش صحبت کردم گفت که دیکه بهش زنگ نزنم و منتظر طلاق باشم. گفت که نمیذاره بچه دار شه و خلاصه خیلی ناراحت بود. از طرفی کسی رو هم ندارم که واسطه ما بشه. از نظر مکانی هم از هم خیلی دوریم. خانواده اش تهران هستند و او تنها رفته اهواز. اصلا نمیدونم این موضوع حل میشه یا نه. واسم دعا کنید. که دیگه اشتباه نکنم. خیلی خسته ام.

لطفا به من جوابی بدهید

باید تمام تلاشت رو بکنی که اعتمادش رو جلب کنی.
اگه واقعا میخوای زندگیت رو نجات بدی چند وقت مرخصی بگیر
برو کنارش غرورتو بگذار زیر پات چون مقصری و دوباره باهاش همراه شو.

نمی دونم والا
اگه واقعا تصمیمت رو گرفتی و مطمینی دیگه این زن رو با این کارهات آزار نمی دی، آره برو پیشش
مطمین باش زن ها موجودات بخشنده ای هستند.
تو همسرش بودی و خودت خوب می دونی چطور باید دلش رو به دست بیاری
برو پیشش

راستش الان ه اینو مینویسم چشام پر اشکه. وقتی باهاشم اینقدر روحیات خشن و مردونه ای داره که علیرغم اینکه آدم منطقی هستم اما نمی تونم راحت باهاش حرف بزنم. یا انتقادی کنم. آدم زن ذلیلی نیستم اما از درگیری و تنش و بحث بدم میاد. دوس دارم برم پیشش اما مشکلم اینه که من قبلا کوپن هام رو مصرف کردم. واقعا ازش خجالت می کشم. روم نمیشه تو چشش نگاه کنم.

با رفتارهایی که داشتین، بهش حق بدین روحیه ی خشنی پیدا کرده باشه.

من مشاور خوبی نیستم و امیدوارم دوستان راهنماییتون کنن. اما به عنوان یه دختر می گم:

زن ها بخشنده تر از اونی هستن که فکرش رو بکنید.

سلام
اگه شما با اینکه می گید آدم منطقی هستم اما نمی تونم راحت باهاش صحبت کنم چطور انتظار دارین مشکلتون حل بشه ؟! شما خودتون باعث این قهر کردن ها و جریانات شدید پس خودتون باید حلش کنید .
با اینکه می گید روتون نمی شه تو چشاش نگاه کنید ولی باید برید و رودررو اظهار پشیمونی کنید و اعتمادشونو جلب کنید . نذارید این وسط یه بچه از بین بره ...
اول از خودتون مطمئن بشید و عهد ببندید که دیگه از اینجور شیطونی ها نمی کنید بعد در پی جلب رضایت همسرتون باشید ...
انشاالله مشکلتون حل بشه . :72:

نمیدونم چه راه دسترسی غیر از تلفن بهش دارین.مثلآ ایمیل یا نامه.چون اینطوری میتونین باهاش حرف بزنید.براش صادقانه بنویسید که چه حسی دارین.نسبت به خودتون.نسبت به رابطتون و نسبت به اشتباهی که مرتکب شدین.و ازش خواهش کنین که بهتون فرصت بده. البته اگه از خودتون اطمینان دارین که اینکارو انجام نمیدین.
اعتماد چیزیه که ذره ذره به دست میاد اما یکباره نابود میشه. خانمی که احساس امنیت نکنه از نظر احساسی و نتونه به همسرش اعتماد کنه.شادی و رمانتیک بودنشو از دست میده و مشکلات روحی زیادی براش پیش میا و شما با این کارتون چنین چیزی رو بهش تحمیل کردین. اونم در زمانی که بارداره و نیاز خیلی زیادی به آرامش و حمایت همسرش داره.نمیدونم شما چه کمبودی احساس میکردین که چنین اعمالی انجام دادین.اما اگه واقعآ کسی رو برای صحبت نیاز داشتین. باید برای همسرتون توضیح میدادین و از میخواستین که وقت بیشتری برای صحبت با شما بزاره.
فقط یک لحظه خودتون رو به جای اون بزارین.فکر کنین همسرتون چنین کاری انجام داده و با یه مرده دیگه تلفنی صحبت میکرده.چه احساسی پیدا میکنید؟امید وارم حالا درکش کنید و بدونید برای جبران نیاز داره چی بشنوه.
نکته ای که وجود داره اینه که شما واقعا میخواستین که چنین رابطه ای داشته باشین که یه خط دیگه گرفتین.برای زندگیتون تلاش کنید.چیزی که از بین بره به این راحتی بدست نمیاد.به نیاز هاتون فکر کنید و با همسرتون راجبش صحبت کنید.

وقتی یک زن متوجه خیانت همسرش میشه همه چیز در وجودش میشکنه و خورد میشه میبینه آنچه که در زندگی براش مهم بوده و براش زحمت میکشه و همسرش راحت تو صورتش میخنده ولی با کسی دیگر نیز هست واقعا شخصیتش و غروش له میشه
راستش و بخوای قلبش می شکنه و هر وقت که نگاهت کنه یا باهات بخنده یا غذا بخوره یا در هر جمع که باشه قلبش درد میگیره و دیگه اعتماد سابقو به شما نداره
برای بدست آوردن اعتمادش زمانی زیادی باید تلاش کنی با یک ببخشید و دسته گل یا هدیه گرانقیمت درست نمیشه هر زمان که از او دور باشی به شما شک میکنه و هر زمان که تلفنت زنگ بزنه و جوابشو ندی یا اینکه گوشیتو سایلنت کنی تمام مدت حتی اگر چیزی به شما هم نگه قلبش در وجودش میلرزه و درد میگیره
خیلی باید تلاش کنی البته اگر دیگه نمیخوای بعدها با کس تازه ای شروع کنی
نگه عصبانی و خشک و خشن - اینها رو تو در وجودش به وجود آوردی امیدوارم خدا تو را ببخشد که با زنت این انسان ظریف اینکار رو کردی و مطمئن باشد خدا حاکم خوبی است .

واقعا همینجور هست که می فرمایید. بهترین راه حل واسه خروج از این بحران چیه؟
آیا دوباره می تونم همسرم رو در کنار خودم داسته باشم؟
من و ایشون واسه زندگی مشترکمون خیلی تلاش کردیم. حقیقتا از محالاته که مرتکب اشتباه دوباره بشم. فقط کافیه دلش رو بدست بیارم و راهی برای نزدیک شدن بهش پیدا کنم. آیا الان برم اهواز یا کمی صبر کنم تا آرومتر شه؟
آیا زمان کار و سخت تر می کنه یا راحت تر؟ فکر می کنم احتیاج به یک واسطه دارم. کسی که من و اون رو خوب بشناسه. اما همچین کسی نیست.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

از همه کسایی که این مطلب رو می خونن می خوام که کمکم کنن. نظریات شما خیلی می تونه به من و مشکلم کمک کنه. خواهش می کنم نظر بدین.