شوهر یا خانواده، کدومش؟؟؟؟

دوستان سلام
من 2 ماه است که ازدواج کردم و 9 ماه عقد بودم تو این 9 ماه شوهرم از خانوادم بی مهری و بی احترامی زیاد دید حتی برای خرید جهاز خانوادم حتی یک ریالی هم بهم کمک نکردن و توقع عروسی هم داشتن ولی بااین حال شوهرم تو خرید جهاز کمکم کرد و پولی که برای عروسی گذاشته بود داد واسه من جهاز خرید و دیگه عروسی نگرفت و حالا خانوادم با کمال پررویی میگن چرا عروسی نگرفتی آخه آدم تا چه حد پررو باشه!!!!
حالا میونه شوهرم و خانوادم شکراب شده و من بیچاره هم این میون مجبورم گهگاهی بهش دروغ بگم تا نفهمه که پیش خانواده پدریم هستم ولی دو بارش رو فهمید و نزدیک بود بینمون بهم بخوره. خودش میگه تو خانواده خوبی نداری زیاد باهبشون رفت و امد نکن و بچسب به زندگیت. من خودم زیاد دل خوشی از خانوادم ندارم ولی میشه قید پدر و مادرم و بزنم؟ به نظرتون چیکار کنم؟

سلام و درود خداوند مهربان بر شما!

این که معلومه، جواب دادن نداره، همسرت.
ولی باهاش بصحبت که من باید گهگاهی بهشون سر بزنم و حداقل از احوالشون جویا بشم. بالاخره احترام به پدر و مادر شوخی بر دار نیست.
اصلا و ابدا دروغ نگو، دروغ روغ میاره، اون وقت میوفتی تو چرخه خالی بندی، حالا نگو کی بگو!! ( نمیدونم ضرب المثله درست یا نه ،یه همچین چیزی) که شکاک میشه و اطمینانش کم میشه و اون وقت با هر بار بیرون رفتنت کلی مشکل ایجاد میشه.
بهش بگو، حالا با هر ترفند و شیوه که بلدی، اگه معتقده با آموزه های دینی، اگه معتقد نیست با حس انسان دوستی و اینکه در آینده خودشم پدر میشه. خلاصه یه جوری براش بروشن.

این چیزی که من فهمیدم سختی زیادی برای بدست آوردن شما کشیده، به همین دلیل نمیخواد شما رو هم راحت از دست بده و چون فکر میکنه مسبب مشکلات ازدواجتون خونوادتون هستند، اینجوری هم داره اعتراض میکنه و هم داره فکر میکنه نکنه شما با رفت و آمد زیاد با اونها تحت تاثیر قرار بگیرید و شبیه اونا بشید.



بدرود.:72::72::72:

سلام

سعی کن با همسرت صحبت کنی و بهش اطمینان بدی که گه گاه رفت و آمد با پدر و مادر و سرزدن به این معنی نیست که از زندگتون و از ایشون دور بشین واینکه هیچ کس نمیتونه جایگاه همسر رو داشته باشه و این سرزدن فقط از سر احترام هست و نمیشه به کل قطع ارتباط کرد اما این ارتباط به زندگی مشترکتون هیچ ضربه ای نخواهد زد .

همسرتون لازمه از این جهت مطمئن بشه اما این صحبت کردن نیاز به زمان و موقعیتی خاص داره . شما تازه ازدواج کردین و تنش های زیادی داشتین بگذارید مدتی بگذره جو آروم بشه و تنش ها کم باشه و در این مدت فقط روی زندگی مشترکتون سرمایه گذاری کنید و طبق خواست همسرتون عمل کنید بعد از چند ماه که اوضاع آروم تر شد تنش ها کمرنگ تر شد در شرایطی مناسب با لحنی مناسب باهمسرتون صحبت کنید و این اطمینان رو بهش بدید .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط baran.68

همسرتون لازمه از این جهت مطمئن بشه اما این صحبت کردن نیاز به زمان و موقعیتی خاص داره . شما تازه ازدواج کردین و تنش های زیادی داشتین بگذارید مدتی بگذره جو آروم بشه و تنش ها کم باشه و در این مدت فقط روی زندگی مشترکتون سرمایه گذاری کنید و طبق خواست همسرتون عمل کنید بعد از چند ماه که اوضاع آروم تر شد تنش ها کمرنگ تر شد در شرایطی مناسب با لحنی مناسب باهمسرتون صحبت کنید و این اطمینان رو بهش بدید .

---

:104::104::104::104::104:

ممنونم دوستان خوبم

شاید بد نباشه که با خانوادتون هم صحبت کنید و بگین که از همسرتون توقع بیشتری از اونچه که انجام داده ندارید و نمی خواین که آنها هم با حرفهاشون زندگی شماها رو تلخ کنند.:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط همون شادزی

دوستان سلام
من 2 ماه است که ازدواج کردم و 9 ماه عقد بودم تو این 9 ماه شوهرم از خانوادم بی مهری و بی احترامی زیاد دید حتی برای خرید جهاز خانوادم حتی یک ریالی هم بهم کمک نکردن و توقع عروسی هم داشتن ولی بااین حال شوهرم تو خرید جهاز کمکم کرد و پولی که برای عروسی گذاشته بود داد واسه من جهاز خرید و دیگه عروسی نگرفت و حالا خانوادم با کمال پررویی میگن چرا عروسی نگرفتی آخه آدم تا چه حد پررو باشه!!!!
حالا میونه شوهرم و خانوادم شکراب شده و من بیچاره هم این میون مجبورم گهگاهی بهش دروغ بگم تا نفهمه که پیش خانواده پدریم هستم ولی دو بارش رو فهمید و نزدیک بود بینمون بهم بخوره. خودش میگه تو خانواده خوبی نداری زیاد باهبشون رفت و امد نکن و بچسب به زندگیت. من خودم زیاد دل خوشی از خانوادم ندارم ولی میشه قید پدر و مادرم و بزنم؟ به نظرتون چیکار کنم؟

---

شادزی عزیز
خانواده ت از بیان این موضوع - که چرا عروسی نگرفتی - چه هدفی رو دنبال میکنن ؟؟ کاریه که گذشته و تموم شده.
دارن بهونه میگیرن ؟ مخالف ازدواجتون بودن ؟ از دامادشون خوششون نمیاد ؟ یا ....؟
شما باید سعی کنی ضمن اینکه طرف هیچکدومشونو نمی گیری هر دو طرف رو داشته باشی. به این کدورت نباید دامن بزنی وسعیت باید این باشه که به مرور بین هر دورو به سمت صلح و آشتی پیش ببری. پس هر دو رو داشته باش هر کی جای خودش.
اینو بدون که تو مسئول اشتباهات پدرو مادرت و یا اعمال و رفتار همسرت نیستی.

ممنونم دوستای خوبم
دیروز با شوهرم کامل حرف زدم و گفتم من تو زندگی آرامش میخوام و دوست ندارم به خاطر نفهمی کسی بیای سر من نق نق کنی و این آرامش به هم بزنی .پدر و مادر من هر چی هستن به من کوچکترین ربطی نداره حالا اگه دوست داری این زندگی بکن جهنم هم واسه من و هم واسه خودت. خوشبختانه رفته بود رو حرفام فک کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که من درست میگم و دیگه حرفی در مورد کسی نمیزنه ولی رفت و آمدم با خانوادم خیلی کم شده و زیاد پیششون نمیرم.اینجوری بهتره ولی احترامشون هم دارم. دوری و دوستی