دانشگاه، آغاز صعود یا سقوط
سلام و درود بر همگی دوستان
گهگاهی در این اندیشه هستم چرا بعضی ها با ورود به دانشگاه و صعود در مدارج علمی، خصوصا در مقاطع بالاتر و بیشتر کسانی که با ریاضیات و علوم فنی دست و پنجه نرم میکنند افکار و عقایشان دچار دگرگونی میشود.
گروهی خدا را از راه طریقت می جویند و معتقدند هر جور که خواهم به قولی با او عشق بازی میکنم.
جرگه ای شریعت را به تمسخر می گیرند و با افکار به اصطلاح روشن فکرانه آن را مظهر تمدن سنگی و شاید متعلق به بیسواد ها میدانند نه من که فوق دارم یا دکترا یا ...
دسته ای به گروهها و فرقه هایی عجیب و غریب می پیوندند.آنقدر اسامیشان زیاد است که مجال گفتن نیست، اما به قطع همه آنها ریشه در تفکرات فری ماسونری دارد!
دیگری به اصطلاح همرنگ جماعت شده و خودش هم نمیداند چه تفکری دارد. گیج و بی هدف است.
براستی ارزش و ظرفیت وجودی ما، یک فوق لیسانس یا دکتراست؟ مدرکی که میلیون ها نفر بهترش را دارند!
چرا کسی که حداکثر ، حداکثر 30 جلد کتاب و شاید چند صد مقاله در زمینه تحصیلی خویش بیشتر از دیگری خوانده، به دیگران از بالا مینگرد؟ چرا در دیدگاه وی همه چیز رنگ و بوی مادی و دنیوی و پولی میگیرد؟
به نظر محترم و عزیز شما ، دانشگاه مایه صعود ماست یا هبوط؟
RE: دانشگاه، آغاز صعود یا سقوط
مایه صعود
من شخصا خودم رو عرض میکنم ، دانشگاه باعث شد روحم جلا داده بشه ، با افرادی آشنا شدم که باعث تغییر عظیم در زندگیم شدن . شاید اگه دنبال کار میرفتم و وارد دانشگاه نمیشدم هرگز این مسایلی رو که باهاش آشنا شدم ( غیر علمی و علمی ) در زندگیم نمیدیدم
RE: دانشگاه، آغاز صعود یا سقوط
سلام آقای مرتضی
من نظریه شمارو قبول ندارم که بخوام براش توضیحی بدم. به نظر من اصلا اینجوری که می گید نیست.
چه بین استاهای خودم و چه خودم و دوستام که الان در وضعیت خوبی از لحاظ تحصیل و مقاطع بالا در یک رشته فنی هستیم همچین چیزی ندیدم. تقریبا همه کاملاً مقید، معتقد و معقول هستند و با پیشرفت تحصیلی از لحاظ شخصیتی و اعتقادی هم قوی تر شدن.
RE: دانشگاه، آغاز صعود یا سقوط
سلام و تشکر به خاطر جواباتون
اگه دقت کنید نوشتم بعضی ها و همه را خطاب نکردم.
حالا اگه توی یه دانشگاه بهتر و بالاتر باشه که اوضاعش وحشتناک تر میشه. اگه دقت کنید تو همین تالار هم تعدادشون کم نیست.
نمی دانم. یا من تمرکز زیادتری روی این مسئله داشته ام، که باعث شده همه را به یک چشم ببینم. یا واقعا همین جوره.
میبینید که هیچ کسی انگار حاضر نیست جواب بده! یا ترس و واهمه از روبرو شدن با واقعیتی که ازش فرار میکنند یا به ریش من خندیدن که برو بابا حوصله داری. این حرفا مال عهد بوقه و توی نوعی هم مال همون دوران!
RE: دانشگاه، آغاز صعود یا سقوط
نقل قول:
نوشته اصلی توسط morteza-m
میبینید که هیچ کسی انگار حاضر نیست جواب بده! یا ترس و واهمه از روبرو شدن با واقعیتی که ازش فرار میکنند یا به ریش من خندیدن که برو بابا حوصله داری. این حرفا مال عهد بوقه و توی نوعی هم مال همون دوران!
سلام آقاای مرتضی
اصلاً این جوری نیست، اگه یه کم دقت داشته باشین شاهد تحولات عجیب و غریبی که در پس پرده در این تالار رخ داده خواهید شد، نمی دونم بین اعضاء چه اتفاقی افتاده، من که این دو سه روزه داشتم تعجب می کردم که چرا سایت این جوری شده،
ما که هستیم و هم چنان ادامه می دهیم!
در مورد موضوعی هم که شما بحث کردین، خیلی سخته که نظر بدیم و در واقع یه سیل عظیمی از جمعیت رو با تائید حرف شما زیر سوال می بریم.
اما در مورد این که گفتین توی یه دانشگاهی که بهتر باشه اوضاع وحشتناکتره رو قبول ندارم!!!
RE: دانشگاه، آغاز صعود یا سقوط
سلام و درود
همنوع شریف، آقا/خانم IVI195
گر منظور شما خلوتی است، شاید دالش اتمام تابستان و مسافرت برای بازدمیدن روحیه ای تازه در وجود دوستان باشد.
چرا سخت است نظر دهید؟ مگر تعداد این افراد کم است؟ یا به چشم نمی آیند؟ مگر تا به حال مشتی از خروارشان را در اطراف خویش مشاهده نفرموده اید؟
مگر ندیدید افرادی را که کل هیبت وجودشان را یک مدرک آبدوغ خیاری فوق لیسانس یا دکترا پر کرده است؟ که گر
آن مدرک را نیز ازشان بگیری، چیزی برای عرضه نخواهند داشت. صدایشان گوش فلک و هفت آسمان را پر کرده است که تو گویی فی ما بین هر آنچه هست و نیست ایشان منحصر به فرد است و مانند خدا انگاره احدیت دارد!
کل شریعت را تفسیر و تعبیر به رای خویشتن نموده و از آن همانند دفاع مجاهدی اصیل، به مدافعه بر خواسته و مثلا به خود می بالد که دیگر نماز نمیخوانم! مرا با نماز میانه ای نیست، چون یا معبود را دگر قبول ندارم یا او را همانند خویش یافته و افکار بلند مرتبه من، اجازه ورود او را به حریم امنم نمیدهد. یا حداکثر به طریقه خود با وی عشق بازی میکنم.
یا مثلا با درآمدی که در فکرش بسی بزرگ و والا است ، اما در ملک خدا که هیچ، در ملک تاجری به نام بقال سر کوچه هم از بوق پست تر و پایین تر است، خویشتن را فردی بی همتا میابد!
خودش را گم میکند، اوج هدفش اخذ مدرکی در مرحله بالاتر است و اخذ مدرک همانا و به پوچی و بی هدفی رسیدن همانا. چون هدفش کوچک است. غایتی ندارد. اندیشه ای ندارد.
اندیشه و ادعایش، روشن فکری است. همه جا ادعای روشن فکری دارد و همانند پرنده ای به نام طوطی، حرف بزرگان افکارش را تکرار میکند و هر چند در محافل بی سوادی مورد تحسین و تشویق است، اما توان دیدن بالاتری را ندارد و هر وقت با بالاتری روبرو گشت، شخصیتش خرد و له میشود!
میگوید روشن فکرم، اما نمیگوید و نمی داند معنای روشن فکری چیست. معنای آزاد اندیشی چیست.آنرا خلاصه در پیروی افکار دیگرانی میداند که همسو با عقایدش هستند. می بالد که افکارم صححیح است و بر من دانشجوی عالم خرده ای نیست. گویی با همه چیز و کس جز هم قطارانش سر عناد دارد.
مفتخر است که دیگر پیرو نیست! اما،
شگفتا که از همه بیشتر و عاشقانه تر پیرو افکار دیگران است!
جز این است؟
RE: دانشگاه، آغاز صعود یا سقوط
من حرفتون رو قبول ندارم،
شما با چند نفر برخورد کردین که به این شکل بودن؟
با دیدن چند نفر با این طرز فکر، نمی تونین بقیه رو هم با این دید نگاه کنین؟ من همه ی افرادی که دارم باشون زندگی می کنم، همه مدرک فوق و دکترا دارن، اصلاً به این صورت نیستند!!
شاید حرف از ادامه تحصیل خارج از ایران رو بزنن، اما اعتقاداتشون خیلی خیلی قویه! محاله توی یه روز، یه ساعت خاصی رو برا مطالعه در زمینه ی دین و اعتقاد و این مسائل نذارن!
RE: دانشگاه، آغاز صعود یا سقوط
منم با IVI195 موافقم.
واقعاً چند نفرو دیدین که اینجوری نتیجه گیری می کنید؟؟؟؟؟
RE: دانشگاه، آغاز صعود یا سقوط
سلام و درود
به شخصه زیاد برخورد کردم، اما همونطور که دو بار هم اشاره کردم، خطابم همه نیست، گفته ام بعضی ها!
آیا آفتی نیست که بعضی ها خواسته و نا خواسته ، آگاه و نا آگاه، دچارش میشوند؟
راه زدودن این آفت چیست؟
RE: دانشگاه، آغاز صعود یا سقوط
شاید یکی از دلایل این گونه نتیجه گیری شما اینه که ورود به دانشگاه در 18 سالگی و خروج اصولا 22-23 و اگر طرف ادامه هم بدهد بیشتر از 25 سالگی دانشگاه رو ترک می کنه و این سن، سنینی است که انسان شروع به خودسازی به صورت جدی و در نهایت به ثبوت رسیدن داره.
بنابراین جدا از اینکه فرد وارد دانشگاه بشه یا نشه، مسلما در این سنین تغییراتی خواهد کرد.
و از طرفی محیط دانشگاه هم محیطی مناسب برای دیدار و بحث با افراد و گروه های مختلفه. بنابراین امکان بیشتری برای رویارویی با عقاید مختلف رو فراهم می کنه که این هم موضوعی قابل ستایشه.
اما اینکه شما تغییرات در عقاید رو بد می دونید، مال اینه که دین خودتون رو بهترین و کاملترین می دونید.
من به شخصه از این اتفاقات خرسندم. چرا که حتی فرضا اشتباه هم اگر باشه، با عقل و منطق بهش رسیده و این قابل ستایشه.