آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
سلام دوستان
اونقدر داغونم که سریع می رم سراغ اصل مطلب ، دختری هستم 23 ساله 5 ساله پیش به اصرار خانواده به عقد پسری در آمدم که هیچ علاقه ای بهش نداشتم خانواده ام از ترس اینکه مبادا بخوام با دوست پسرم برم خارج از کشور واسم آستین بالا زدن تا موندگارم کنند !! دختر شاد و سر زنده ای بودم که هیچی تو زندگیم کم نداشتم 17 سالم بود که عاشق دوست پسرم شدم که قصد ازدواج باهام داشت و خانواده ها کاملا در جریان بودن تا اینکه خانواده من ..... آینده ام تباه شد ، تا به اون روز هیچ چیزی رو از پدر و مادرم مخفی نکردم از همه ارتباطم خبر داشتن اما تا دیدند به نفعشون نیست منو تو 18 سالگی نشوندن پای سفره عقد و اونقدر تو کلم خوندند که این پسر واسه تو بهترینه خانوادش اینجورین خودش اینجوریه باید باهاش ازدواج کنی ما به همه گفتیم و آبرومون در خطره که من به ناچار بله گفتم و فردای اون روز یک اسم رفت تو شناسنامه ام و شد کابوس شبانه ام !!! راستی اینم بگم که تا به اون روز با وجود سن کم اما به خاطر ظاهر زیبا و خانواده اصیل و آبرودارم !!! خواستگار خیلی داشتم که به همه بدون نظر من جواب رد داده می شد چون به قول بابام هر کسی که لیاقت ما رو نداره !!! بعضی وقتا فکر می کنم دارم تقاص حرفای بابام رو می دم !!! فقط همین قدر بگم که این اولین خواستگاری بود که پا به خونه ما گذاشت و .... !!!
این 5 سال بدترین سال های زندگیم بود به خاطر درسم تونستم از زیر اینکه مجلس عروسی بگیرم و برم خونه خودم خلاصی پیدا کنم و این چند سال پیش پدر و ماردم باشم اما دیگه درسم داره تموم میشه و فشارها زیاد شده !!! ماردم الان بهم می گه باید 5 سال پیش طلاق می گرفتی در صورتی که من تو این سالها به دست و پاشون افتادم که من نمیتونم اینجوری زندگی کنم و اونا به خاطر آبروشون همیشه منون نادیده گرفتم .... من کسی بودم که به خانواده ام عشق میورزیدم اما الان هیچ حسی بهشون ندارم ...تو این 5 سال هر چیزی که تو وجودم شکل گرفته بود از بین رفت اعتقاداتم و از دست دادم حس می کنم خدا منو دوست نداره بعضی وقتها با خودم می گم چه خطایی انجام دادم که اینجور دارم تقاص پس می دم !!! یکی بهم گفت داری امتحان میشی اما ....!!! از نامزدم هیچی ننوشتم چون مشکلم در حال حاضر اون نیست اونم می دونه که احساس داشتن تو زندگی چقدر مهمه خیلی تلاش کردم و کردیم که این زندگی حفظ بشه اما نتیجه نداد از حس که بگذریم اختلافاتمون تو خیلی چیزا هست که بعضی ها شون خودش یک مشکله حالا هم توافقی می خوایم بریم جدا بشیم اما الان مشکلم خانواده است که هیچ جوری نمی خوان نجاتم بدند فقط می گن باید بسوزی و بسازی اگه طلاق بگیری تو خونه ما جایی نداری ترجیحا بمیری بهتر از اینکه آبروی ما ببره پیش فامیل ! به نظر شما من تاوان چی و دارم پس می دم ؟؟؟ تاوان یک عشق دوران نوجوانی ؟؟؟؟ تاوان بی سوادی پدر و مادرم ؟؟؟ تاوان اشتباهات گذشتم ؟؟ مگه یک دختر 17 ساله چه اشتباهی می تونه کرده باشه که اینجوری تقاص پس بده با تباه شدن آینده اش ؟؟؟؟؟؟؟ یک دختر 23 ساله افسرده و بدون انگیزه که خانوادش بهش پشت کردند بهتون پناه آورده لطفا راهنماییم کنید !!! کاش همه اینها خواب بود کاشششششششش ...
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
پردیس جان به نظر من خانواده ات برای این میگن ازت حمایت نمی کنن که تو رو از تصمیمت منصرف کنن.<strike> اما مطمئناً بعد از جدایی شما از نامزدتون حتما حمایتتون می کنن. شما تحصیلکرده هستین و می تونین با کمی صبر موقعیت خوبی در جامعه کسب کنین و نیازی به حامی نداشته باشین . اگر کاری رو که یقین داری درسته را انجام بدی (هرچند سخت و دردناک باشه) احساس خوبی خواهی داشت......
</strike>
:46::43::46: (ویرایش توسط مدیر همدردی: چنین پاسخی همه جانبه نگر نبوده و ممکن است به مراجع آسیب برساند)
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
ممنونم بابت راهنماییت عزیز ... با اینکه اعتماد به نفس بالایی دارم اما از آینده ام خیلی می ترسم شاید بتونم به زودی به جایی برسم که نیاز به حامی نداشته باشم اما نداشتن خانواده خیلی درده از دست دادن اونا بدون هیچ دلیل منطقی و درستی خیلی سخته ... بازم ممنون وقتی یکی جواب منو می ده احساس می کنم خیلی هم تنها نیستم ...
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
ميشه واضح تر بگي كه الان از چي گريزون هستي؟چي آزارت ميده؟اينكه با اجبار ازدواج كردي؟اينكه بهش علاقه نداري يا موارد ديگه؟؟
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
سلام
این مورد موقعی رخ میده که پای یک پسر دیگه اومده تو زندگی شما
درسته ؟؟؟
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gh.sana
ميشه واضح تر بگي كه الان از چي گريزون هستي؟چي آزارت ميده؟اينكه با اجبار ازدواج كردي؟اينكه بهش علاقه نداري يا موارد ديگه؟؟
اینکه نمی دونم بعد از اینکه طلاق گرفتم انتظار چه چیز بدتری و باید بکشم ؟؟؟؟
یکم هم به حرف neo موضوع ربط داره کسی الان تو زندگیم نه می تونم بگم 100% هست نه می تونم بگم نیست !!! راستش من چون این ازدواج و نمی خواستم نذاشتم هیچ کسی از این موضوع اطلاع پیدا کنه حتی همکلاسیای دانشگاه و دوستام و ..... برا همین مسلما پیشنهاد ازدواج و دوستی داشتم از دور و اطرافیانم اما به خاطر وضعم تا همچین چیزی پیش اومده سریع ارتباطم و قطع کردم ... با این وضعیتی که الان توش هستم روز به روز دارم افسرده تر می شم از درون البته چون بیرون همیشه با تمام مشکلاتی که داشتم سعی کردم ظاهرم و حفظ کنم ! 5 سال از عمرم نفهمیدم چجوری رفت فکر و خیال نمی ذاره به هدفهایی که تو زندگیم داشتم برسم ... من و نامزدم حرمت بینمون از بین رفته خیلی راحت می تونیم با اتفاقات و روابطی که بیرون واسمون پیش بیاد کنار بیایم راحت واسه هم تعریف می کنیم مثلا اگه امروز تو دانشگاه یکی به من یا اون پیشنهاد بده راحت واسه هم می گیم و اصلا هم واسمون مهم نیست !!!! این به نظر شما نرماله ؟؟؟؟ همین قدر بگم که همه چیز زندگیم بهم ریختست و تکلیف زندگیم مشخصه اما نمی تونم قدمی واسه دوباره ساختنش بردارم !!!! از یک طرف از آینده ام می ترسم و از یک طرف نمی دونم با مخالفت خانواده ام چیکار کنم ؟؟ مامانم میگه تو اگه اینکارو کنی من سکته می کنم !!!!
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
پردیس،شوهرته نه نامزدت.
شوهرت از نظر اخلاقی یا روانی مشکل داره؟چرا نتونستی تو این چند سال بهش علاقه پیدا کنی؟چند سالشه؟
فامیل دور یا نزدیکه یا غریبه ست؟
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
یعنی اگه اسم یکی رفت تو شناسنامه ات دیگه باید اسمش و گذاشت شوهر ؟؟؟!!! همین ؟؟؟؟
30 سالشه و پسر دوست پدرمه که قبلا چند بار اومده بود و جواب رد گرفته بود تا اینکه اینبار ....
چون همونطور که گفتن فقط خانواده هامون عقایدشون شبیه همه من و ایشون هیچ تفاهمی تو هیچ مسئله ای نداریم !!! و وقتی احساس هم نباشه که دیگه هیچچچچچچچچچچچچچچ ! ولی در کل از نظر بقیه پسر خیلی خوبیه
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
تو فرصت داري و ميتوني زندگيتو از نو بسازي آدم هميشه بايد خوش بين باشه در كنارش واقع بين تو اول بايد با خودت كنار بياي زندگيو اون طوري كه هست ببيني اول هدفتو واسه خودت مشخص كن بعد طلب راهنمايي كن ببين دوس داري زندگيه الان تو با شوهرت نجات بدي يا نه دوس داري زندگي و تنها شروع كني تا راحتتر راهنماييت كنن البته بايد در هر صورت تمام جوانب و عواقب رو در نر بگيري بعد تصميم گيري كني
RE: آینده ام در حال تباهی است ! کاش فرصت انتخاب داشتم !!
گزینه اول اینه که برای بهبود زندگی فعلیتون تلاش کنید، شما یک راست رفتید سر طلاق.
چقدر برای بهبود زندگیتون تلاش کردین؟ این عدم احساس شما از این نیست که پسر دیگه ای رو دوست داشتید. از اینه که شما از همون روز اول همش با خودتون گفتین که چون کس دیگه ای رو دوست داشتید نمی تونید با این آقا کنار بیاید. و همین تلقینتون باعث شده که تلاشی برای زندگیتون نکنید تا ذهنیاتتون در عمل هم پیاده بشه.
همین که می گید خانواده ها به هم میان یعنی اینکه شما هم تشابهات زیادی با هم دارید. دست از لجبازی با خودتون بردارید. شما هیچ تلاشی برای زندگیتون نکردید انتظار هم دارید رابطه خوبی داشته باشید؟
یه خورده به نیازهای خودتون اهمیت بدین، نیازهاتونو با اون آقا در میون بزارید و ازش بخواید، اگه رابطتون بهتر نشد بعدش به اندازه کافی وقت دارید به طلاق فکر کنید.