مشكل حمايت هاي افراطي من و بي مسئوليتي شوهرم

حدود 6 سال است كه به عقد شوهرم در اومدم وقتي باهاش ازدواج كردم نه تنها هيچي تو بساط نداشت بلكه مقروض هم بود اما با توجه به تحقيقاتي كه به عمل اومد چون پسر ارام و لوتي نبودو جواب بله را دادم شغلش كار در تاكسي تلفني بود كه اونم شغل محسوب نميشد دو سالي نامزد مونديم يه سال بعد عقدمان خدا را شكر من تو يه شركتي كار پيدا كردم همه در امدم را تقديم شوهرم ميكردم تا قرضاشو پرداخت كنه تا وقتي خونمون ميريم حداقل از صفر شروع كنيم چون دلم بهش ميسوخت درامدش اندك بود و اونم خرج ماشينش ميشد وقتي هم خواستيم عروسي كنيم و خونه بيايم پول پيش خونه را هم من دادم تقريبا ميشه گفت تو عرض اين 5 سال همه هزينه هاي خونه به عهده من بود شوهرم زياد دل و دماغي به كار نميداد به قول پدرم با ماشينش خودشو سر گرم ميكرد به خدا حتي هزينه عمل سزارين موقع تولدم فرزندم را نيز خودم به دوش كشيدم از اين وضع خسته شده بودم تا اينكه .....
خسته ميشين بقيه ش بمونه واسه بعد

تحمل اين وضع برام سخت بود و گاهي تو خلوت خودم گريه ميكردم وقتي از سر كار با تمامي خستگي خونه مي اومدم و ميديدم پاي تلويزيون نشسته ديونه ميشدمو باهاش دعوا ميكردم وقتي هم اعتراض ميكردم ميگفت حالا دم ظهري كي ميخواد به تاكسي تلفني زنگ بزنه كه جايي بره اگه برم هم بي فايده است تا عصر يا ميخوابيد و يا تلويزيون ميديد عصري يه سر ميزد دو تا سرويس همين ميرفتو دوباره برميگشت بايد يه فكري ميكردم در نتيجه از يكي از دوستام سه ميليوني قرض كردم و ازش خواهش كردم بياد تو شهري كه من كار ميكنم(اخه شهر محل كار من با محل سكونتمان يه ساعتي فاصله داره) يه مغازه كوچيك بگيره و شروع به كار كنه بالاخره قبول كرد و اين كارم كرد ولي اونم بي فايده است چون جنس مغازه كمه در نتيجه درامدشم كمه اما دلم از اين خوشه كه حداقل ميبينم فعاليت ميكنه هر چند هراز گاهي بهم اعتراض ميكنه باعث باني اين كار تو بودي والا تو همون اژانس من راحت بودم به هر حال بگذريم مشكل من اينجاست كه نميدونم چون هزينه هاي خونه با منه شوهرم اين رفتار را داره يا ذاتا اينجوريه يا چي كه اصلا هيچ موقع به هيچي نظر نميده مثلا به نظرت اين لباس خوبه بخرم ببين بهم مياد من چه بدونم تو ميپوشي تو بايد خوشت بياد عزيزم واسه دخترمون تولد بگيريم خوب اگه دلت ميخواد بگير امروز حوصله ندارم شام درس نكنم ميشه عيب نداره هر جور راحتي اصلا در مورد هيچي نظر نميده يا مخالفت نميكنه تا جايي كه من از اين وضع خسته شدم من دوست دارم شوهر ادم گاهي مخالفت كنه تا وجودش را به عنوان مرد بالاي سرم احساس كنم اما دريغ از مخالفت تنها مخالفتش رفتن به خونه بستگانه البته اونم مخالف رفتم من نيست ميگه فقط به من نگو مثلا بريم خونه داداشم يا خواهرم من سالي شايد يه بار اونم تو عيد با شوهرم برم خونه خواهر برادرم
البته همه اخلاقش خوبه هيچ وقت باهام دعوا نميكنه يعني اگه دعوايي هم سر بگيره از طرف منه كه اونم به خاطر بي توجهي هاي اون به زندگيمونه كه نمو ازار ميده
خلاصه هميشه خسته ام خسته روحي چون همش كار ميكنم جون ميكنم اما هنوز هيچي نداريم حتي يه سقف كوچيك واز طرف ديگه بي توجهي هاش منو ازار ميده نمي دونم چيكار كنم يه اخلاقي هم داره كه منو بيشتر از همه چيز رنج ميده تا جايي كه گاهي از تلاشهاي خودم هم زده ميشم و ميگم بعد اين تنها براي خودم زندگي خواهم كرد نه براي زندگيمون اما باز نمي تونم بي توجه زندگيمون باشم و دوباره بر ميگردم
دوستان عزيز و بويژه اقاي مدير شما بگيد بگيد چيكار كنم

سلام
اما من تازه واردم نمي دونم تاپيك را از كجا عوض كنم ميشه راهنمايي كنيد
ممنون

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پاييز خزان2

تقريبا ميشه گفت تو عرض اين 5 سال همه هزينه هاي خونه به عهده من بود شوهرم زياد دل و دماغي به كار نميداد

---

سلام
اينكه تعريف كردي كاملا طبيعي هست. يعني اگر شوهرت تن به كار مي داد بايد تعجب مي كردي؟:305:
چه كسي بدش مي آيد جلو تلويزيون بشينه و تخمه بشكنه و خرجش هم توسط كس ديگري تامين بشه.:227::227::227:
همه راحتي را دوست دارند، حالا ممكنه شوهر شما يه كمي (فقط يه كمي) ،‌بيشتر دوست داشته باشه.:310:

قصاري هست كه:

حمايت افراطي،‌درماندگي مي آموزد

يعني شما با حمايت و احساس مسئوليت زيادي، او را بي دست و پاتر كردي.
در واقع شما از روز نخست او را اينگونه شكل دادي، يا روش او را تشديد كرديد.
شما خانم خانه هستيد. مسئول مخارج نيستيد.
وقتي كه كارهاي شوهرت را عهده دار شديد، در واقع مسئوليت همسرت را به دوش كشيدي، ديگر او نيازي براي انجام اين كار نداره.
به بهانه اي از سركارت مرخصي بدون حقوق بگير، براي مدتي و به شوهرت القاء كن كه فعلا دسترسي به كار و پول در آوردن را از دست دادي.
شما نبايد بساط كار براي شوهرت درست كني.
همچنين نياز نيست كه عصبانيت كني،‌دعوا راه بيندازي،‌جروبحث كني و براي كار به او دستور دهي.
شما فقط هر روز نيازمنديهاي روزانه را در ليست مي نويسي و با يك جمله «لطفا عزيزم براي امروز اينها را نياز داريم» مي دهي دستش.
اگر شب نان نداشتيد، گوشت نداشتيد، يا برقتون به خاطر عدم پرداخت قطع شد، فقط تحمل كن. (در واقع ماه روزه براي شما تشديد ميشه)، اگر بتواني او را عملا با نتيجه بي مسئوليتهايش مواجه كني و اصلا هم به رويش نياري و نگويي اين از بي مسئوليتي خودت هست. كم كم متوجه مي شود كه دنياي بي مسئوليتي كودكي اش سپري شده است.

شما مسئوليت هاي يك خانم خانه را داشته باش. يه كمي هم شما جلوي تلويزيون دراز بكش و تخمه بشكن. البته به عنوان خانم خانه كاملا به خودت برس و كاملا او را تحويل بگير و ارتباط صميمي ،‌عاطفي كلامي و ... را با او داشته باش.
و غرغر هم نكن و دعوا هم نكن. حتي اگر براي مدتي گرسنگي كشيدي تحمل كن.
اگر غذا درست كردي، ولي خورشت شما سيب زميني، يا گوشت يا ... نداشت بدون همانها درست كن.
اگر برنج نداشتيد،‌خورشت بدون گوشت و ... را بياور سر سفره. اگر نان نبود، همان نان خشك ها را سرسفره بياور. اما طعنه نزن،‌ با تحقير و كنايه صحبت نكن. در نقش يك زن مطيع و بساز و با مسئوليت اندك فعاليت كن و به او احترام بگذار.
خلاصه بگويم: بايد نقش يك زن سنتي و ساده و بساز را براي مدتي بازي كني. تا شوهرت تكيه گاهت شود. الان خودت مثل برج ميلاد شاخص و قوي هستي. هرگز شوهرت در كنار تو نمي تواند نقش برجسته و قوي داشته باشد.


قرض نگير، دنبال كار برايش نگرد و ....
هم اكنون شما هستيد كه با احساس مسئوليت افراطي و حمايت افراطي و حساس بودن به موقعيت زندگي،‌ مسئوليت او را به عهده گرفته اي و او را از مواجه شدن با نتيجه اعمالش دور داشته اي.



==============
پاورقي:
نام تاپيك شما تغيير يافت به : « مشكل حمايت هاي افراطي من و بي مسئوليتي شوهرم »

احيانا شما بزرگتر از همسرتون نيستين؟يه مورد اين جوري توي تالار بود كه خانم خودش رو مادر همسرش ميدونست!!

توصيه هاي مدير رو مو به مو انجام بده...بشين به زندگي و بچه ات برس!!به قول خودمون زن باش

اقاي مدير واقعا جملاتتان دلنشين و پر محتوا و راهنماي هاتون ارزنده بود بود اما من هرگز نمي تونم مرخصي بدون حقوق بگيرم چون تقريبا ميشه گفت اكثر كارهاي مهم و اساسي شركت به عهده منه اگه مرخصي بگيرم اونا مجبورن كسي ديگه را جايگزينم كنند و اين هم يعني از دست دادن كارم و همانطور كه خودتونم ميدونيد پيدا كردن كار تو اين زمونه كار سختيه اونم تو شركتي مثل ما كه هم بيمه ام كرده و هم ساعت كاريه من كمه
اما ميتونم يه كاري بكنم پله ها را يكي يكي ميرم تا هم اون شك نكنه كه چرا يهو بهش پول نميدم هم اينكه گناه داره يه دفعه نمي خوام زير پاش را خالي كنم
ميخوام بعد اين فقط كرايه خونمون را بدم و بقيه هزينه ها را بسپارم به خودش چطوره؟

در ضمن اقاي مدير نگفتين با اون اخلاقش چيكار كنم كه اونم عقيدش را بگه تا منم احساس كنم كسي را با لا سرم دارم منم وجود مرد تو خونه را احساس كنم و...
gh.sana عزيز نه من 5 سال ازش كوچيكترم ممنون از راهنمايي شما و همه دوستاني كه سري به تاپيك من زدن

مدير عزيز و محترم مشكل ديگه كه با همسرم دارم و گفتم گاهي منو از زندگي دلسرد ميكنه را هم اينجا مطرح كنم يا يه تاپيك جداگانه براش باز كنم
ممنون از همتون

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پاييز خزان2

ميخوام بعد اين فقط كرايه خونمون را بدم و بقيه هزينه ها را بسپارم به خودش چطوره؟

---

خوبه، مي تواني متناسب با اقداماتي كه اون مي كنه تو هم كمك كني(مثلا از طريق همين پرداخت كرايه خانه)

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پاييز خزان2

در ضمن اقاي مدير نگفتين با اون اخلاقش چيكار كنم كه اونم عقيدش را بگه تا منم احساس كنم كسي را با لا سرم دارم منم وجود مرد تو خونه را احساس كنم و...

---

بايد نقش همسر شنونده و هم حس را داشته باشي و بيشتر گوش باشي تا زبان
در پست قبلي ام گفته بودم زن سنتي.
زن سنتي فرمان نمي دهد، مديريت نمي كند، پذيراست، راهبري نمي كند، راه نشان نمي دهد، مخارج نمي پردازد، كمك مي گيرد،‌تقاضاي نظر مي كند، گاهي هم اشتباه مي كند. در خواست راهنمايي مي كند.
به هر حال شما نقش فاعلي در زندگي داري، مدتي نقش گيرندگي و مفعولي داشته باش. بگذار او زمينه ابتكار عمل داشته باشد.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پاييز خزان2

مشكل ديگه كه با همسرم دارم و گفتم گاهي منو از زندگي دلسرد ميكنه را هم اينجا مطرح كنم يا يه تاپيك جداگانه براش باز كنم
ممنون از همتون

---

همين جا مي تواني عنوان كني،‌ فقط دقت كن با مسئله قبلي تداخل پيدا نكنه. به اين مفهوم كه اگر مسئله جديدي را مطرح كرديد،‌دوباره مسئله بي مسئوليتي همسرت را كه قبلا بحثش را كرديم ميان مسئله جديدت باز نكني.

سلام اقاي مدير و بقيه دوستان
اقاي مدير ممنون از راهنماي هاتون چشم سعي ميكنم راهنمايهاتون را آويزه گوشم كنم و مو به مو اجرا كنم اميدوارم مرد منم روزي مرد واقعي باشه
در ضمن يادم رفته بود از اينكه اجازه دسترسي ارسال مطالب در دو انجمن را به ما كاربران ايجاد كردين تشكر كنم واقعا سپاسگزارم

و اما مشكل ديگم
مشكل ديگم اينه كه همسرم با اينكه چشم چران نيست با اينكه مرد سر به زيريه با اينكه ميدونم منو دوس داره اما خيلي فيلم سوپر نگاه ميكنه به نظر من گاهي اوقات لازمه اما نه ديگه تا اون حدتقريبا ميشه گفت هر روز يا يك در ميان ميبينه ساعت دو نصف شب بيدار ميشم ميبينم هنوز جلوي ماهواره است و فيلم سكس
اقاي مدير من از صبح تا ظهر تو شركتم بعد ظهرم به كارهاي خونه ميرسم خوب دلم ميخواد شبا (البته بي حرمتي به شما و بقيه اعضا نشه ) بغل شوهرم بخوابم و خستگي ام رفع شه اغوش همسرم ارامشگاهه منه ولي متاسفانه اغلب شبا ميگه شما بخوابيد شما چيكار به من داريد و ميره باز جلوي تلويزيون ميشينه يا فيلمهاي خارجي ميبينه كه من هيچ علا قهاي بهشون ندارم يا فيلم سكس
چند بار اعتراض كردم ميگه شما حق زندگي را ازم ميگيرين از صبح تا شب مغازه ام حالا هم كه ميخوام فيلم ببينم و به ارامش برسم اونم شما نميزارين پس دلخوشي من تو زندگي چي باشه يه كم فكر ميكنم ميبينم اونم راس ميگه خوب چيزاي مورد علاقه اونم ايناس ديگه
اما يه چيز كه منو دلسرد به زندگي ميكنه اينه كه ميگم اين كه اينقدر فيلم سكس ميبينه پس اگه يه روزي من سلامتيمو از دست بدم حتما ازدواج ميكنه و همه زحمتهاي منو و همه جونيم كه پاي زندگيش ميريزم به هدر ميره و يكي ديگه جايگزينم ميشه و وقتي به اون جور چيزا فكر ميكنم ديونه ميشم يا ميگم نكنه يه روز پولدار بشه و بره كشور خارج و....
نمي دونم چيكار كنم
من عاشق همسرم هستم و هرگز دوست ندارم مال يكي ديگه شه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

اقاي مدير چرا اينجوري شده من پاييز خزان 2 هستم اما تاپيك من رفته تو ليست پاييز خزان در ضمن هر چي من مينويسم به نام پاييز خزان مي افته اين امكان نداره كه پسوردهاي ما هم يكي باشه
حالا چيكار كنيم

من خروج زدم دوباره وارد شدم اما فكر ككنم باز تاپيك من تو پاييز خزان باشه ببخشيد ما تازه وتاردا شما را تو دردسر ميندازيم