RE: با احساسات منفی چه کنم
سلام
توصیه اول اینکه هیچگاه رابطه خودت و همسرت را با رابطه همسرت با خانواده اش مقایسه نکن و بدان که تو برای او جایگاه همسر را داری و با بقیه فرق داری همانطور که خود همسرت هم گفته و رابطه او با خوانواده اش صرف عواطف خواهر و برادری است که هر یک از ما با خانواده خود داریم ولی تو شریک زندگی او هستی در همه چیز جایگاهی که هیچ کس جز شما در زندگی او ندارد و نمی تواند داشته باشد . بنابراین زیادی نگران هستی .
در مورد اینکه وقتی همسرت می پرسه ناراحتی و تو سکوت میکنی بهتره اینکار رو نکنی و حرف بزنی شاید اینکار سوء تفاهمات رو برطرف کنه اما اگر میبینی باز هم دچار بدبینی هستی باید بیشتر خودت به خودت کمک کنی .
حرف هات رو بگو اما سعی نکن کار همیشه ات بشه ابراز ناراحتی کردن چرا که همسرت خسته میشه از مدام ناراحت بودن تو و دیگه براش بی اهمییت میشه از هر 4 باری که ناراحت میشی سعی کن یک بار ناراحتیت رو بازگو کنی و بیشتر روی خودت کار کنی .
RE: با احساسات منفی چه کنم
با سلام
مشكل اصلي شما در اعتماد به نفس و انتظارات اشتباهتون از زندگي هست.
شما چون اعتماد به نفس نداريد،دست به مقايسه مي زنيد و چون اعتماد به نفس نداريد در اين مقايسه نمره ضعيف را به خودتون مي دهيد،حتي اگر شوهرتان اقرار كند كه هيچ كس جاي شما را نمي گيرد. باز هم نمي پذيريد.
از طرفي انتظارات اشتباه نسبت به زندگي داريد.
تصور مي كنيد اگر كسي ازدواج كند، همسرش بايد جاي همه چيز را برايش بگيرد و ارتباطات متمركز بر درون خانواده شود.
در حاليكه چه دختر و چه پسر پس از ازدواج تعاملات خود را با خانواده هاي اصلي خود دارند كه اكثرا تابع همان عادتهاي پيش از ازدواج هست. البته اگر شما خويشتندار باشيد، و مقايسه نكنيد و ناراحت نباشيد، كم كم بافت جديد شكل مي گيرد و ارتباطات وي با خانواده اصلي اش به تعادل مي رسد.
سفارش مي كنم مشاوره حضوري با يك روانشناس باليني جهت افزايش اعتماد به نفس داشته باشيد، همچنين در مورد اصلاح انتظارات اشتباهتون از خانواده و همچنين تمرين مهارتهاي اجتماعي و ارتباطي جلسه اي هم با يك مشاوره خانواده به صورت حضوري داشته باشيد.
RE: با احساسات منفی چه کنم
با سلام
از توجه شما بسیار ممنونم.
baran.68 عزیز حق با شماست.سکوت من در مقابل پرسش های همسرم باعث ایجاد سوالهایی در ذهن او می شود و این اصلا به صلاح روابط ما نیست.
مدیر محترم واقعیت نیز این است که من بیش از حد به موضوع حساس شده ام و این مساله به صلاح روابط ما نیست.من دائما در حال مقایسه هستم دقیقا همان کاری که خواهرشوهرم می کند.یک مثال می زنم شاید برایتان بچه گانه باشد اما برای روشن شدن موضوع خوب است.
وقتی که من و خواهرشوهرم در بیرون از خانه هستیم همسرم برای مطلع شدن از اینکه ما کجا هستیم و سوالاتی از این قبیل به گوشی همراه خواهرشوهرم زنگ می زند.من اوایل مشکلی نداشتم اما بعد از 6 ماه از ازدواجمان وقتی ما با هم بیرون از خانه بودیم همسرم با من تماس گرفت .با همین یک بار زنگ زدن خواهرشوهرم رک به من گفت که چرا به تو زنگ زده به من زنگ نزده و به محض رسیدن به خانه با این لحن"داداشی چرا به من زنگ نزدی حتما دیگه نمی خوای با من حرف بزنی"باعث شد که دیگه هیچ وقت وقتی ما با هم می ریم بیرون همسرم به گوشی من زنگ نزنه.و خیلی کارای مشابه...
من هیچ وقت از همسرم نخواستم که با من تماس بگیره چون فکر می کنم خیلی بچه گانه است.خیلی از این جور مسائل کوچک مطرح است که من از تلمبار شدن آنها روی هم می ترسم.
نوع روابط همسرم با خواهرش قبل از ازدواج بر همین منوال بوده است.همسرم مثل یک بچه با او رفتار میکند و به او خیلی محبت می کند البته نسبت به من هم بی توجه نیست اما گاهی احساس می کنم به او بیشتر از من توجه می کند.
مورد دیگری که وجود دارد این است که من با خودم این مساله را حل می کنم اما موقتی است.در اوایل ازدواجمان
اصلا چنین احساساتی نداشتم اما به مرور زمان با شدت گرفتن این احساسات در من شروع به خواندن کتابهای روانشناسی کردم.تاثیرپذیری من از آن کتابها خیلی خوب است وکمک خوبی به من در رسیدن به آرامش می کند.اما با این وجود گاه من در مقابل احساسات منفی ام شکست می خورم و با یک حس بد روزم را خراب میکنم. دوباره با یک حس بد و با از دست دادن کلی وقت و باز با ایجاد سوالات مختلف در ذهن همسرم که اکثرا نیز بی پاسخ باقی میماند از نو شروع میکنم و سعی در حل موضوع می کنم. ثبات احساسی ندارم و در اوج دوست داشتن همسرم گاه احساس می کنم که به خواهرش بیشتر از من توجه می کند.
لطفا مرا راهنمایی کنید.:72:
RE: با احساسات منفی چه کنم
به نظر من با ازدواج خواهر شوهر شما خيلي از اين مسائل حل ميشه و البته نوع مسائل هم تغيير ميكنه و اين وابستگي به روش ديگه اي خودشو نشون ميده اما از اين حالت مقايسه اي و ... خارج ميشه...سعي كن يه شوهر خوب براش پيدا كني كه مشكل خودت هم حل بشه...http://www.postsmile.com/img/emotions/109.gif
دقت كن كه با ازدواج خواهرشوهرت جنس مسائل و مشكلات عوض ميشه نه اينكه به كلي و براي هميشه تموم بشه...
RE: با احساسات منفی چه کنم
سلام عزیزم
مشکل ما آدمها میدونی چیه؟ هیچ وقت خودمون رو جای طرف مقبلمون نمیذاریم و به همین دلیل هیچ وقت نمیتونیم شرایط طرف مقابل رو درک کنیم همین باعث مشکلات فراوانی میشه.
اگر شما خودت رو جای شوهرت میذاشتی هیچ وقت این حرفها رو نمیزدی . 10 سال پیش مادرت رو از دست دادی و کسی که تر و خشکت میکرده و نذاشته جای خالی مادر و احساس کنی خواهرت بوده و به جای اینکه به فکر زندگی خودش باشه و بره شوهر کنه در کنارت بوده و برات مادری کرده. به نظر شما آیا این از انسانیت به دور نیست که بعد از اینکه شما ازدواج کردین تمام توجهشون بره واسه همسرتون و خواهر فراموش بشه. شما عزیزم تقصیری نداری چون سنی نداری و تجربه ات خیلی کم هست و حس حسادت بهت اجازه نمیده منطقی فکر کنی . اگر خواهر شوهرت رو مثل خواهر خودت بدونی این مشکلات پیش نمیاد. لطفا به شوهرت حق بده و بدون که هم خواهرش و هم شما هر کدومتون یک جایگاهی براش دارین و نمیتونه یکیتون را جایگزین یکی دیگه کنه. به جای این افکار بچه گانه و پوچ که فقط زندگیت به خطر میندازه به فکر این باش که چطوری با شوهرت رفتار کنی تا قلبا هر دو احساس خوشبختی کنید. یاعلی
RE: با احساسات منفی چه کنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Javidan
.اما با این وجود گاه من در مقابل احساسات منفی ام شکست می خورم و با یک حس بد روزم را خراب میکنم. دوباره با یک حس بد و با از دست دادن کلی وقت و باز با ایجاد سوالات مختلف در ذهن همسرم که اکثرا نیز بی پاسخ باقی میماند از نو شروع میکنم و سعی در حل موضوع می کنم. لطفا مرا راهنمایی کنید.:72:
جاویدان عزیز
چه خوب به مشکلت پی بردی. بنظر من با یافتن مشکل، 50 در صد راه حل رو یافتی.
حالا که می دونی روزت با این احساسات و افکار منفی خراب میشه ، پس :
اجازه ورود این افکار منفی رو به ذهنت نده ، به محض اینکه متوجه میشی ذهنت رو به سمت دیگه ببر و به چیزای دیگه فکرکن. خاطرات خوب گذشته رو برا خودت یادآوری کن.
خلاصه ذهنت رو با مسائل دیگه - کمک به حل مشکل سایرین و....- ومثبت پر کن تا جائی برا این افکار مزاحم وجود نداشته باشه. ورودی ذهنت رو کنترل کن.
RE: با احساسات منفی چه کنم
با سلام خدمت همه ی عزیزان
gh.sana و شادزی و BABYعزیز ازتون خیلی ممنونم. منم با شما موافقم.توکل به خدا هر چی که صلاحه.
شادزی عزیز من اونقدرها هم بی انصاف نیستم.شاید باورتون نشه یه موردی پیش اومد که خواهر شوهرم با من درد دل کرد و حرفهایی زد که وقتی به شوهرم گفتم خیلی تعجب کرد وبه من گفت که تو تنها کسی هستی که اون این حرفها رو به تو گفته.من نمی خوام اون از دستم ناراحت بشه چون اون موقع خدا هم خوشش نمیاد.مورد دیگه ای که مطرحه اینه که من چه طور می تونم در عین صمیمیت با خواهرشوهرم اجازه دخالت در هر موردی رو بهش ندم.بنا به شرایط زندگی من بایستی با خواهرشوهرم صمیمی باشم .اون خیلی حساسه و زود ناراحت می شه و به من می گه وتا حالا 2 بار هم با اینکه تو حرفام منظوری نداشتم ازش معذرت خواهی کردم وبوسیدمش تا مشکلی پیش نیاد. .رفتار رسمی با اون اوضاع رو خیلی خراب می کنه.چه طور باهاش برخورد کنم که حریم های احترام بینمون برای همیشه باقی بمونه.گاهی از حرفاش ناراحت می شم اما اصلا به روی خودم نمیارم و خیلی کم به شوهرم می گم.البته ناگفته نمونه که شوهرم همیشه حقو به من می ده ولی خودش هیچی به خواهرش نمی گه.
ممنون که کمکم می کنید.
RE: با احساسات منفی چه کنم
شما با خواهر شوهرتون طبیعی رفتار کنید
وقتی از او ناراحت می شوید خیلی دوستانه با بیانی مهربانانه احساس خود را بیان کنید حتی اگر از این کار ناراحت شود .
وقتی از کاری از او خوشحال می شوید صمیمانه احساستون رو بروز دهید .
حریمی برای روابطتون خیلی ظریف در عمل در نظر بگیرید .
کمک کنید ایشون اعتماد به نفس و قوت روحی پیدا کند در برابر ناملایمات نه این که با ملاحظه های بی جا همچنان روحیه او در ضعف بماند .
طبیعی رفتار کنید تا هم خود راحت باشید و آرام هم وی با روند بالا و پایین زندگی آشنا بشه .
یک پیشنهاد :
کتابهای مناسب در زمینه مهارتهای ارتباطی را تهیه کرده و با خواهر شوهرتون سیر مطالعاتی تدارک ببینید .
موفق باشید .
RE: با احساسات منفی چه کنم
رابطه مرد با همسر و مرد و خانواده اش لز زمین تا آسمان فرق داره همسر شما عاشق شما و دوستدار خانواده اش نباید نگران باشی چون خواهرش مانند مادر براش بوده و احترام او سر جایش است همیشه خودت را جای همسرت بگذار و بگو اگر جای او بودم چکار می کردم وقتی چنین کاری کردی دیگر افکار منفی سراغت نمی آید و از آن افکار با همسرت در میان بگذار که درمیان گذاشتن باعث لز بین رفتن سو تفاهمات میشه