+چرا نمی تونم فراموشش کنم؟!!!
سال اول دانشگاه بود که عاشق شدم!
سال آخر بود که جواب رد ازش شنیدم!
دلایل زیادی برای این جواب رد وجود داشت، بی پولی و اینکه اون کمی مادی فکر میکرد
با گذشت سه سال هنوز نتونستم فراموشش کنم، نتونستم وارد یه رابطه جدید بشم علی رغم اینکه پیشنهاد هم زیاد بوده، همیشه بهش فکر میکنم و میدونم ک امیدی برای وصال نیست
پیش مشاور هم رفتم، تاثیر زیادی نداشت
به نظرتون چی کارکنم؟
RE: چرا نمی تونم فراموشش کنم؟!!!
سلام عزیزم
شما خانم هستی یا آقا ببخش من متوجه نشدم :227::227:
چرا ما باید قبل از اینکه راجب هم شناخت پیدا کنیم واز نظر طرف مقابل راجع به خودمان مطمئن شویم به این وابستگی دامن بزنیم چرا می خواید وارد رابطه جدید بشید تا واقعیت ها را نپذیرفتید دست نگه دارید:72::72::72:
RE: چرا نمی تونم فراموشش کنم؟!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
با سلام و عرض ادب
شما دقيقا بايد اين مشكل را از همانجايي ضربه فني كني، كه تو را ضربه فني كرده است. و اين در سايه كسب آگاهي و مهارت و به كار گيري آنهاست.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط big
پیش مشاور هم رفتم، تاثیر زیادی نداشت
مشاور كه هيچ، حتي خدا هم به كسي كه خودش براي تغيير قدم بر ندارد و سختي و رنج آن را براي خود هموار نكند، كمكي نمي كند.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط big
با گذشت سه سال هنوز نتونستم فراموشش کنم، نتونستم وارد یه رابطه جدید بشم
به خاطر فقدان مهارت وابسته يا معتاد شده ايد. همان بي مهارتي كه هنوز عليرغم جراحت اين شكست عاطفي در صدد هستي در رابطه جديد هم وارد شوي و نمي تواني.
راه علاج هم كسب مهارت ها و تكنيك هاي مواجهه با اين مسئله هست. كه عبارتند از:
يكم: بستر زدايي
دوم : تمركز زدايي
سوم: تصعيد يا حداقل جبران
چهارم : قطع آبياري ذهني و خيالي
پنجم: درگير شدن با شبكه اجتماعي نگهدارنده
ششم: تكنيك توقف فكر
اين مهارتها را هم مي تواني با مراجعه به مشاوره حضوري ياد بگيري و تمرين كني. هم مي تواني همين جا جستجو كني.
سعي مي كنم در ادامه مختصرا روي اين محورها پست بزنم.
فراموش نكن. كه يادگيري كافي نيست. بايد اين تكنيك ها به كار گرفته شود.
مثل سوزني هست كه پزشك تجويز مي كنه. از دكتر و تزريقات كه نمي ترسي؟؟؟!!! :305:
RE: +چرا نمي تونم فراموشش كنم
خيلي ممنون از راهنمايي هاتون
من كلاً آدم اجتماعي هستم و با همه جور آدم (دختر و پسر)در ارتباطم، توي درس و كار هم موفق هستم و از لحاظ كاري و اجتماعي وضعيت بهتري را براي خودم تو اينده مي بينم، اين تنها جايي هستش كه من كم آوردم و احساس شكست كردم، در كل هميشه همه سعيمو كردم كه بهترين باشم و در اكثر موارد هم بودم
من يه ويژگي نميدونم خوب يا بد دارم اونم اينه كه خيلي سمجم!!! هميشه هر چيزي كه خواستم با پشتكار با سماجت و گاهي وقتها با اصرار بيش از حد بدست آوردم و اين منو ارضا ميكنه وقتي يه تصميمي ميگيرم و بهش ميرسم، من هيچ هدفي را دست نايافتني نميدونم و هيچ وقت خودمو محدود نكردم كه مثلاً اين كار نشدنيه
ولي تو اين قضيه ي عشق و عاشقي نميشه مثل بقيه ي موارد عمل كرد، بعضي جاها نتيجه معكوس ميده،
با توضيحاتي كه دادم فكر كنم دوستاي عزيزم بهتر متوجه بشن كه من چرا نتونستم از عهده اين شكست بر بيام، من هيچوقت نميتونم بپذيرم كه شكست خوردم و همش تو اين فكرم كه يه جوري تو اين قضيه پيروز بشم
دوباره ممنونم
RE: +چرا نمي تونم فراموشش كنم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط big
من يه ويژگي نميدونم خوب يا بد دارم اونم اينه كه خيلي سمجم!!! هميشه هر چيزي كه خواستم با پشتكار با سماجت و گاهي وقتها با اصرار بيش از حد بدست آوردم و اين منو ارضا ميكنه وقتي يه تصميمي ميگيرم و بهش ميرسم، من هيچ هدفي را دست نايافتني نميدونم و هيچ وقت خودمو محدود نكردم كه مثلاً اين كار نشدنيه
من هيچوقت نميتونم بپذيرم كه شكست خوردم و همش تو اين فكرم كه يه جوري تو اين قضيه پيروز بشم
سلام دوست گرامی:
به تالار همدردی خوش آمدید.
به قسمت هایی که از پستتون گزینش کردم یک بار نگاه کنید....
دوست گرامی موفقیت خوبه ولی سمج بودن هرگز....
من علاقه شما و ...را کتمان نمی کنم..حتی قصد ندارم به شما بگم که فراموشش کنید ...
چون خودم هم دوران دوری از همسرم و لذت دوست داشتن رو تجربه کردم....ولی کجا اون زمانی که تنها دوستش داشتم و از دستش دادم( دوران شناخت برای ازدواج) و کجا اون زمانی که بازگشت و منطقم پذیرفتش و بعد مجال بروز مجدد عشق دادم..(بعد ازدواج)
و با این که اهل شکست نبودم ولی در این مقوله هرگز اصرار نکردم..
دوست گرامی تصور اینکه هیچ وقت نمی خواهید شکست بخورید..یا هیچکس بهتر از او نیست و...نشان از عدم منطقی بودن در رسیدن به هدف داره..ازدواج مسئله یک عمر زندگیست نه چون کودکی که شکلات را می خواهد و هرچه می گوییم دندانت خراب می شود نمی شنود و تنها به گرفتن شکلات و لذت لحظه ای اون اکتفا می کنه...
من مطمئنم شما این گونه نیستید ..پس هیچ وقت دنبال این نباشید که یه جوریدر مقوله ازدواج به نتیجه برسید..
این فکر آفت مشکلات بعدی شماست...
در ازدواج از تاکید و فشار بر موضوع به نظر من باید پرهیز کرد چون چشم انسان را بر واقعیات می بندد..و انسان فقط به حصول نتیجه به هر قیمتی فکر می کنه و از طرف مقابل برای خودش یک فرشته کاذب می سازه که وقتی بهش برسه همه بالهاش می ریزه و اگر نرسه خودشو شکست خورده فرض می کنه...
چون فقط به رسیدن فکر کرده نه چگونگی رسیدن و چرایی رسیدن...
پس خواهش می کنم از این قیود حتمی که به کار می بری پرهیز کن و در ذهنت اونو کمرنگ تر کن....
در رابطه با موضوع شما به نظر من بهترین کار تمرکز زدایی هست و البته من متوجه نشدم شما آیا رسما اقدام کردید؟دقیقا پاسخ خانم چه بود؟چطور هنوز ارتباط گاهی دارید؟آیا در این 3 سال شرایط شما بهتر نشده؟
چقدر از ایشون شناخت دارید؟چقدر با معیارهاتون هماهنگه؟
کمی اگر واضح تر موضوع رو با تفصیل و حفظ حریم البته بیان کنی ..بهتر میشه نظر داد..من تنها بسنده کردم به نگرش حاکم بر نوشته هاتون....
خوشحال میشم کمی موضوع و شرایط رو بازتر کنید...
موفق باشید..
سارا:72:
RE: +چرا نمي تونم فراموشش كنم
سلام
نظر م بهترین راهکاری که می تونی خودت رو از این وضعیت در بیاری ، اقدام رسمی از طرف خانوادته .
اگه شناخت لازم و اولیه رو ازش داری و خودت هم شرایط نسبی ات مهیا ست و قصدت هم ازدواجه ، به خانوادت بگو تا اقدام کنن .
شاید بگی آخه نظرش منفی بوده .
خوب ، درسته که طبق فرمایش خانم دکتر (سارا بانو ) سماجت جزو صفات بده ، ولی برای رسیدن به هدف باید حداقل کمی اصرار با روشهای مختلف ( به هنجار و در دسترس ) رو انجام داده باشی . ( نه اینکه فقط از یک راه ، آن هم مستقیما به خودش مراجعه بکنی و جواب نامساعد بگیری و این کارو تکرار بکنی و در جا بزنی . )
منظورم هم از "روشهای مختلف " اینه که از طریق مادرت یا خواهرت یا ........ اقدام " جدی " و " رسمی " بکن .
مطمئن باش نتیجه می گیری .
RE: +چرا نمي تونم فراموشش كنم
ممنون از راهنماییاتون، من کار تمرکز زدایی را جند وقتی هست شروع کردم و الن هم زیاد به این قضیه فکر نمی کنم ولی وقتی به آینده فکر میکنم میبینم کمتر کسی را با این شرایط برای خورم پیدا خواهم کرد، چون این خانم اکثر معیار های منو داره، البته من خیلی با این خانم آشنا نشدم در همین حد که خوانوادشو تقریباً شناختم در مورد خصوصیات اخلاقیش هم تا حدودی میدونم، ولی در کل معیارهای اصلی منو داره
الان هم یه رابطه دوستانه در حد خیلی کم داریم، چند روز پیش به دلایل کاری همدیگرو دیدیم و فقط در مورد کار با هم صحبت کردیم، به نظرم الان نظرش در مورد من تغییر کرده
به LARG.62 :
از شما هم به خاطر راهنمایی خوبتون ممنونم
قبلاً هم به این قضیه فکر کردم گفتم شاید اگه رسماً اقدام کنم باعث بشه بهم بیشتر اعتماد کنه ولی یه بار ازش پرسیدم که مایله جنین کاری بکنم که جواب داد نه
اگه سوال دیگه ای هم هست بفرمایید تا قضیه روشن تر بشه
باز هم ممنون
RE: +چرا نمي تونم فراموشش كنم
سلام دوست عزیز..صحبت های شما و دوستان رو شنیدم..از این که شما برای اهدافتون اینقدر همت میکنید خیلی خوشحالم..اما از یه چیز ناراحتم تو حرفاتون..آدمای موفق هرگز به شکست فکر نمیکنن.بلکه شکست رو به عنوان تجربه ای برای پلکان موفقیتهاشون میبینن..شما بهتره طرز فکرتون رو نسبت به موضوع عشق عوض کنید اینجوری بهتر میتونید با این موضوع کنار بیایید..نگید شکست..این رو تجربه بگو..باهاش کنار بیا نذار ضربه فنی بشی..به خدا توکل کن چون فقط اونه که بهترین ها رو بهت میده..:323: