واقعا درمونده شدم ، نمی دونم چیکار کنم ، میشه منو راهنمائی کنید
دوستان همدردی سلام
می دونم که همتون راهنمائیهای خوبی می کنید میشه به من هم کمک کنید.
قضیه از این قراره که:
من عضو یه تالار بودم و هر از گاهی پستهائی رو به بعضی از مراجعین می دادم و از راهنمائیهای اونها هم بهره می بردم.
چند وقت قبل دو سه تا دعوتنامه اومد که ما یه باغ داریم و چنین و چنانه ، رود داره ، باغ داره ، گل و پروانه داره ، و..... .
من به حرفشون اعتماد کردم و رفتم اون باغ ، یه چند ساعتی که گذشت یه موجود عجیب دیدم ، گفتم شاید خیالاتی شدم ، داشتم استراحت می کردم حس کردم یه سوسک رو صورتم داره راه میره ، و..... خوب که چشامو باز کردم دیدم تو اون باغ پر از جک وجونوره ....
حالا میشه منو راهنمائی کنید چطوری میشه از اون باغ بیام بیرون؟
RE: واقعا درمونده شدم ، نمی دونم چیکار کنم ، میشه منو راهنمائی کنید
مطمئنی فقط یه سوسک بود؟ من بیشتر دیدم ها...:311::311::311:
RE: واقعا درمونده شدم ، نمی دونم چیکار کنم ، میشه منو راهنمائی کنید
آقا کم آوردی چرا داری می پیچونی ها
خوب اعتراف کن که کم آوردی
آره میدونم واقعا درمونده شدی کم آوردی حق داری بابا فکرشم نمی کردی یه عده بتونن روتو کم کنن .
باغ ما جک و جونور نداشت از وقتی شما اومدی با خودت اومدن .
بوی دماغ سوخته می آید ای زاغ محترم .
:311::311::311:
RE: واقعا درمونده شدم ، نمی دونم چیکار کنم ، میشه منو راهنمائی کنید
میتونستین شوخی محترمانه تری بکنین
دوستان اجازه ندین شوخی به چنین جاهایی بکشه
RE: واقعا درمونده شدم ، نمی دونم چیکار کنم ، میشه منو راهنمائی کنید
دوستان عزیزهمدردی و مهتاب عزیز
هدف من از شوخیهائی که در تالار می بینید و سربه سر گذاشتن های موردی ، فقط و فقط نشوندن گل خنده رو لبای کسانی هست که شاید در موقع تایپ مشکل خودشون قطرات بارون از چشماشون سرازیره .
برخی از اونها که مشکلشون خیلی جدی نباشه با خوندن این کل کل ها روحیه میگیرن و بر مشکلشون فائق میشن.
اما راستش خود من چند روز قبل از برخی از مراجعین که مشکل حاد داشتند و "درمونده" شده بودند خجالت زده شدم که وقتم رو می تونستم با اونها سهیم بشم و کنارشون باشم اما در باغ و ... اونها دراوج مشکل و ما در حال خنده !
بهر حال دیدم ظاهرا به شما برخورده ، میشد به این نوشته تون هیچ پاسخی نداد اما گفتم بهتره به عرضتون برسونم :
من قصد بی ادبی نه به شما و نه به هیچ فرد حاضر درتالار رو ندارم و سوء تفاهم بوجود آمده حاصل از عدم شناحت کافی از من بوده والا دوستان قدیمی تر که با روحیات من آشنا هستند این احساس شما بهشون دست نداده (مگر اینکه اعلام کنند )
در بطن شوخی گاهی آزرده خاطری هم پیش میاد و کاملا به ظرفیت طرفین وابسته است.
در پایان بازم اگه باعث آزرده شدن شحص دیگری هم شدم معذرت میخوام ، قصدم این نبوده.
امیدوارم دلتون شاد شاد و گل خنده هماره بر لبا تون باشه:72::72::72: .
RE: واقعا درمونده شدم ، نمی دونم چیکار کنم ، میشه منو راهنمائی کنید
آقای BABY من کاملا با شما همدردم !
یه روز که تو باغ بودم و با دوستان بگو بخند داشتیم یه نگاهی به ارسالهای جدید انداختم و دیدم تاپیکها و ارسالهایی که هست که نیاز به راهنمایی دارن و ما خوشی خوشی تو باغ داریم کل کل میکنیم و دوستانمون رو به حال خودشون رها کردیم در حالیکه میتونستیم حداقل باهاشون همدردی کنیم همین:302:
خیلی از خودم دلخور و ناراحت شدم خصوصا اینکه این دوستان تازه وارد که مشکلی یا سوالی دارند نمیتونند بیان باغ این بیشتر منو ناراحت کرد ........
باغ خوبه اما اگه دربست نریم اونجا و موندگار بشیم بلکه هر از گاهی برای تنوع و تمدد اعصاب! سری بزنیم بهتره
RE: واقعا درمونده شدم ، نمی دونم چیکار کنم ، میشه منو راهنمائی کنید
آقای بی بی
من فقط از اون قسمت حرفتون ناراحت شدم که ما رو سوسک و جک و جونور خطاب کردین!
بنظرم نشاندهنده کم ظرفیتی نیست.هر کسی بود ناراحت میشد
اتفاقا من خودم اهل شوخی هستم.اما در شوخی هم باید یه سری مسائل رعایت بشه
در ضمن درمورد مطلبی که درمورد سایر مراجعین گفتین دقیقا متوجه نشدم رابطه شو به این موضوع
اما باید بگم
من وقتی میام تو باغ و تاپیکای سرگرمی اصلا و ابدا خنده ام نمیگیره.با اینکه سعی میکنم ارسالهای شادی داشته باشم.اما هرچی فکر میکنم به بعضی مطالب که دوستان میگن مردیم از خنده و...اینا اصلا خنده م نمیگیره:325:
فقط یه بار خندیدم به مطلبی تو تالار اونم جوک بی دل بود در این تاپیک:
شوخی با روانشناسی
ارسال#12 جوک دوم:311::311::311:
اما تا دلتون بخواد گریه کردم واسه مشکلات دیگران و مخصوصا زندگی فائزه:f_z:302:
برادر خوبم
رو گفته قبلی م تاکید میکنم که من از حرفتون ناراحت شدم نه از خودتون و البته اونم درصورتی که خدایی نکرده منظورتون از جک و جونور ما باشیم.:163:
RE: واقعا درمونده شدم ، نمی دونم چیکار کنم ، میشه منو راهنمائی کنید
مهتاب عزیزم طوری نشده...منظور بی بی اون جونور هایی بود که بچه ها و من اوردیم توی باغ....اون پیشوله...پاندا ها و ...:311:
بیخیال بابا به خودت نگیر عزیزم:46:
RE: واقعا درمونده شدم ، نمی دونم چیکار کنم ، میشه منو راهنمائی کنید
مهتاب جان منظور آقای BABY از جک و جونور ما نبودیم بلکه اون حیواناتی بود که خود دوستان آوردن تو باغ مثل همون حیوانی که خود آقای بی بی آوردن و من نمیدونم اسمش چی بود،حیواناتی که یکی از دوستان به خاطر غزاله چون حیوانات رو دوست داره آورد و الاغ شادی که نمیدونم اومد یا و قورباغه های صبا و ...بود.
منظورشون از مشکل مراجع هم همین سوالاتیه که دوستان تو انجمنهای مربوط به خانواده و زن و شوهر میپرسند و خیلی مهمتر از باغ و تفریح هستند بود که توجه کنیم.
حالا دیگه بخند عزیزم:43:
RE: واقعا درمونده شدم ، نمی دونم چیکار کنم ، میشه منو راهنمائی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
داشتم استراحت می کردم حس کردم یه سوسک رو صورتم داره راه میره ، و..... خوب که چشامو باز کردم دیدم تو اون باغ پر از جک وجونوره ....
حالا میشه منو راهنمائی کنید چطوری میشه از اون باغ بیام بیرون؟
با سلام
فن شفاف سازي در ارتباطات به اين شكله:
لطفا واضح تر بگوئيد منظورتون از جك و جونورها در باغ چيه؟ آيا همان جك و جونورهاست كه اعضاء با خودشون به باغ آوردند؟:305:
يا منظور خاصي داريد؟:163: