RE: ترديد در اعتماد و علاقه
خواهشا يكي يك نظري حرفي بزنه !
RE: ترديد در اعتماد و علاقه
بابا داريد كم لطفي ميكنيدها -اين دوست من منتظره
آقا پسرهاي محترم شما حداقل بگيد يك پسر چه انگيزه اي ميتونه از اين كارش داشته باشه؟آيا آدم قابل اعتمادي هست؟آيا واقعا منظوري از اين پيشنهادش داشته؟
RE: ترديد در اعتماد و علاقه
سلام، نمی دونم حرف من چه قدر کمک کنه ولی حداقلش اینه که این تاپیکو بالای لیست نگه می داره. جواب سوالتون راستش با داشتن این اطلاعات محدودی که دادید به نظرم خیلی مشکله. مثلا نمی دونیم این ساقی و علی از نظر اعتقادی هر کدوم چه تیپی هستن، این که تو اون خونه اتفاق خاصی نیفتاده درست، ولی خوب چه اتفاقی افتاده پس؟ به چی می گن اتفاق خاص و به چی نمی گن؟ کاملا به تیپ اعتقادی و شخصیتی آدما بستگی داره.
به طور کلی به نظرم علی کار رو تموم شده می بینه به نوعی و به خاطر همین هم حس مالکیت داره نسبت به ساقی. من به این فکر می کنم که آیا اون خونه دیدن به همون خونه دیدن ختم شده یا این که در کنارش اتفاقی هم افتاده که از حد یه خونه دیدن گذشته بوده؟ اگه واقعا ساقی از کار علی ناراحته، چرا خیلی روشن و صریح اینو بهش نمی گه و ازش دلیل نمی خواد؟ حدس زدن کار درستی نیست. دیگه این که وقتی علی حرفشو در مورد کار کردن عوض کرده، شاید نشون می ده که نمی خواد این موقعیت رو از دست بده و سعی می کنه از خواسته هاش کوتاه بیاد، خوب اگر واقعا این طوره و علی جدیه، بهتر نیست خانواده ها در جریان باشن و شکل رسمی به این قضیه داده بشه؟ خانواده ها اصلا در جریان هستن؟
ضمنا علی و ساقی از نظر روابط اجتماعی انگار نقطه مقابل هم هستن، علی از همین الان داره گیر می ده و این می تونه در آینده هم خیلی مشکل ساز بشه. این دو نفر کلا دو ماهه هم رو می شناسن؟ خوب فکر می کنم شناختی که از هم دارن خیلی محدوده هنوز و علاقه پیدا کردن و احساسی عمل کردن تو این مرحله، خیلی خطرناک می تونه باشه، چون همه چیز می ره زیر یه فیلتر خیلی خوش بینانه و احساسی و خیلی از مشکلات و اختلافای شخصیتی اصلا به چشم هم ممکنه نیاد...
RE: ترديد در اعتماد و علاقه
ممنون از راهنمايي گرمت
راستش تو اون خونه اتفاقي نيفتاده فقط علي ميخواسته خودشو به ساقي نزديك كنه و...كه ساقي مشكلش با اين موضوعه
وساقي دختر كاملا با اعتقادي هست و نماز ميخونه و علي به ساقي گفته نماز ميخونه ولي ساقي تا حالا نديده
از نظر روابط اجتماعي تضاد دارن واز نظر فرهنگي و رفتاري ساقي تقريبا بالاتره -
خانواده ها از اين رابطه اطلاع دارن البته فقط مادرها
علي تا حالا با هيچ دختري رابطه نداشته و حتي با هيچ پسري صميمي نبوده.الان ساقي ميخواد صبر كنه و به قول شما 2 ماه فرصت كميه واسه شناخت براي يك عمر زندگي
ساقي فقط به خاطر سادگي علي هست كه اونو دوست داره
RE: ترديد در اعتماد و علاقه
انگار هر دوی شما به علی بدبین شدید که درست هم هست و حق دارید. به خصوص که از اون به عنوان یه آدم ساده و آروم شناخت داشتید و همین حساسیت مسئله رو زیاد می کنه. راستش من چیز خاصی به ذهنم نمی رسه که بهتون بگم، جز این که به نظر می رسه بین ظاهر و رفتار این آدم فاصله هست و دیگه این که احساسات و وابستگی عاطفی پیدا کردن به کسی که آدم درست نمی شناسه، یعنی وارد شدن به یه مسیری که تهش فقط در یه حالت سود هست و در تمام حالت های دیگه ضرره.
RE: ترديد در اعتماد و علاقه
به نظر من هم 2 ماه خيلي زمان کميه
ساقي حق داره شک کنه
بعد يه چيزي رو درست نفهميدم اين دو تا با هم قبل اين 2 ماه رابطه شون چه جوري بوده؟
ولي يه چيزي رو مطمئن هستم هيچ آدمي رو نميشه عوض کرداگر غيرتي تند رو باشه هيچ کاريش نميشه کرد به خصوص که ساقي دختر اجتماعي هستش
اين رابطه بايد با احتياط خيلي بيشتري دنبال شه:305:
RE: ترديد در اعتماد و علاقه
ممنون دوست خوبم كه راهنمايي كردي
اين دوست من به اين آقا گفته مهلت ميخوام ازت
كه رفتارهاشو بيشر چك كنه
موضوع اينه كه تا قبلش شايد خوب بود دوستم هم با وضع دانشجويي و بيكار بودن موقت علي كنار مي اومد و لي با اين حركت علي به قول معروف دلش چركي شده و اعتمادشو از دست داده
قبلا با اين آقا 2 تا همكلاسي معمولي بودن
RE: ترديد در اعتماد و علاقه
به نظر من چیزی که مسلمه اینه که علی آقا اصلا رشد کافی رو واسه ازدواج نداره و از طرفی هم خیلی بی مهارت هست... دوستتون حق داره که ازش دل چرکین شه ...دل چرکین که نه در واقع فهمیده طرف خیلی دست و پا چلفتی و بچه است واین واسه خانوما چندان خوشایند نیست...نمیخوام بگم علی فرد مناسبی نیست ولی مسلمه که فعلا نباید برن توی فاز ازدوج....
RE: ترديد در اعتماد و علاقه
سلام به همه دوستان خوبم
اومدم بنويسم كه اين دوست من رابطشو با اين آقا كاملا تموم كرد
چون واقعا از بعد اين اتفاق نتونست اعتماد قبليو مثل گذشته بهش داشته باشه
منم چون دوست خيلي خوبي هست برام خيلي خوشحال شدم از اين كارش
خوشحالم كه دختري چشماشو باز كرده به روي واقعيت و خودشو گول نزده
:72::72:
ترجيه مي دهم سوار دو چرخه ام باشم و به خدا فكر كنم تا اينكه در كليسا باشم و به دوچرخه ام فكر كنم
(چارلي چاپلين)