RE: من شدیدا افسوس می خورم
4 سال با دست پيش كشيدي و با پا پس زدي!! حالا به نظر شما اين انتظار زيادي نيست كه اين خانم به خاطر شما به خواستگارش جواب منفي ميداد؟!!؟
مگه علم غيب داشته كه بدونه شما برنامه آينده ات رو تغيير دادي و حـــــــــــــــــالا قصد داري به طور جدي بهش فكر كني!!؟
شما 4 سال وقت داشتي كه به اين خانم يه اشاره يا نشانه اي نشون بدي كه به آينده رابطه با شما اميدوار باشه جناب اميـــــــــــــدوار!!
حالا كه اين خانم بعد از اين مدت بدون هيچ نتيجه خاصي ميخواد اين رابطه رو تموم كنه به خودت اومدي!؟اندكي دير شده برادر....
الان بايد به ايشون حق انتخاب بدي تا بتونه ازادانه انتخاب كنه شايد هم شما رو به اون دوست اجتماعي اش ترجيح داد!!
خيلي خوبه كه خودتون هم حق رو به ايشون ميدي....
RE: من شدیدا افسوس می خورم
با سلام
خوش آمدید به تالار همدردی
نام کاربری امیدوار که انتخاب کردید، خیلی عالی هست. انشاء الله همیشه در زندگی امیدوار باشید.
اینکه تغییر نظر خودت را با او در میان گذاشتید خوبست. البته اگر زودتر در جریانش می گذاشتید بهتر هم بود.
دقت کنید او حدود یکسال اجازه داده است به شما که تکلیف رابطه در دستان شما باشد. و شما هم بالا و پایین کرده اید. و حتی تاکید کردید قصد ازدواج ندارید و در انتها هم یکطرفه به بررسی دست زده اید.
حالا شما هم مدتی به او فرصت دهید که حق انتخاب و تصمیم گیری داشته باشد. از آنجا که او در جریان علاقه شما هست. حتما با لحاظ کردن این علاقه تصمیم خودش را می گیرد.
اگر شما را انتخاب کرد معلوم است آزادانه و با فکر این کار را کرده است و اگر هم رد کرد همینطور ...
نیاز به فشار یا روشهای موازی دیگر نیست.
به انتخابش احترام بگذارید. و صبور و امیدوار باقی بمانید.:72:
مطمئن باشید اگر شرایط شما و معیارهای شما برای او بهتر باشد با توجه به سابقه آشنایی طولانی تر و علاقمندی شما، حتما او شما را انتخاب می کند. مگر اینکه شرایط و معیارهای شما کاملا منطبق نباشد (از نظر او)
RE: من شدیدا افسوس می خورم
gh.sana: خیر من 4 سال این کار رو نکردم. ما تا یک سال پیش همکار هم بودیم و هیچ گونه تماس یا حرفی خارج از محیط کار و غیر از مسائل کاری با هم نداشتیم. از یک سال پیش هم رابطه من با ایشون عملا از طرف ایشون شروع شد. یعنی تماس هایی که خوب من هم اون ها رو بی جواب نگذاشتم.
اولین باری که ما با هم بیرون رفتیم اواخر آبان ماه پارسال بود که باز هم باید تاکید کنم پیشنهاد از طرف ایشون بود و توجیه شون هم این بود که تو محل کار نمی تونم راحت باهات حرف بزنم. از کل دفعاتی که ما با هم بیرون رفتیم شاید 2 یا 3 بار بود که من پیشنهاد می دادم و برای ایشون روشن کرده بودم که ترجیح می دم اگه قراره با هم بریم بیرون بهتره ایشون پیشنهاد بده (به هر حال به نوعی شاید در برابر خانواده ایشون حس مسئولیت می کردم و این که من پیشنهاد بدم رو درست نمی دونستم).
ایشون علم غیب نداشت ولی من در جریان تمام جزییات زندگیم قرارش می دادم و با کمی استدلال بسیار ابتدایی، واضح بود که روند زندگی من به کل تغییر کرده.
شما هم اگه رفتار این خانم رو در برابر من می دیدی به من حق می دادی که بی نهایت تعجب کنم کسی که تا 10 روز پیش تا این حد با من راحت و مهربون بود و رابطه کاملا صمیمانه داشت چه طور با یه ای میل ساده می خواد همه چیز رو به هم بزنه. فکر می کنم شما خانم هستید، اگر این طوره آیا حاضرید در رابطه ای که هیچ امیدی به آینده اش ندارید همین طور جلو برید؟ (رو به بالا!). پس اگر این کار رو می کنید یعنی ناامید نیستید و رابطه از حدی که با یه ای میل همه چیز تمام شه مدت ها بود که گذشته بود.
ضمنا باز هم اعتراف می کنم که شدیدا از این که این قدر دل دل کردم پشیمون و ناراحت هستم. سه هفته اس که عملا جریان زندگی من کاملا به هم ریخته، به حد کافی رنجور و پشیمون هستم، لازم نیست با فونت بولد و علامت تعجب های مکرر حالت تهاجمی به خودتون بگیرید دوست عزیز.
مدیر همدردی:بی نهایت ممنون. بزرگوارید. من روز جمعه این تالار رو پیدا کردم و بسیار بسیار خدا رو شکر می کنم بابت این نعمتی که به من داد. باز هم متشکرم.
RE: من شدیدا افسوس می خورم
سلام و خوش اومدین
اولا:خیلی خوش شانسین که مدیر همدردی جوابتونو دادن:310:اونم به این زودی:104:
دوما:از دست دوست خوبمون غزالهgh.sana ناراحت نشین چون:
ایشون اکثرا (مخصوصا اخیرا) با این فونت و همینطوری مینویسن.تقریبا همه جا و نه فقط برای شما
در ضمن منم هنوز کاملا به لحن بچه ها عادت نکردم شما که جای خود داری
چه ربطی داشت؟
بعضی از دوستان طرز بیانشون طوریه که شاید بنظر بیاد تند باشه(که گاهی هم هست)اما منم به این نتیجه رسیدم زود قضاوت نکنم مخصوصا از پشت نوشته
سوما:بنظر منم منتظر باشین ایشون خودشون تصمیم بگیرن.اگه نشد چه بهتر که از همین الان راهتون جدا بشه تا اینکه در اینده و بعد از اضافه شدن به تعداد قربانیان:311:
ایشون دو سال از شما بزرگترن.این خودش کمی ریسکیه
موفق باشین و ما رو بیخبر نذارین:72:
RE: من شدیدا افسوس می خورم
سلام دوستان !:72:
ضمن اينكه براي آقاي اميدوار آرزوي خوشبختي و موفقيت ميكنم و هم كمي تا قسمتي حق رو به غزاله خانم ميدم و هم تا حدود زيادي با جناب مدير موافقم :300:چون اگر اين خانم اينجا پست ميزدن هم بقيه اعضا جوابشو همين كاري كه الان كرده ميدادن!اميدوار باشيد ولي مثل همين خانم هر لحظه به خودتون احتمال تغيير اين زندگي رو بديد!به هر حال همونطوري كه خودتون گفتيد از اول پاي علاقه مندي از طرف شما نبوده پس ضرر عاطفي نكرديد!به اون خانم هم فرت بديد ولي انتظار نداشته باشيد!
راستي چه سكوت سردي اينروزا اينجا حكمفرماست!:163:
موفق باشيد!:310:
RE: من شدیدا افسوس می خورم
lvlahtab: نمی دونستم! مدیر همدردی لطف دارن. راستش این که دو سال از من بزرگتره یکی از دغدغه های عمده من بود همیشه. ولی ببینید، من وقتی با دید واقع بینانه تر به مسئله نگاه می کنم می بینم این بزرگ تر بودن هیچ اثری تو رابطه ما نداشت. ایشون کاملا منو قبول داشت و از نظر روحی هم به مراتب از من شاداب تر و پر شورتر بود. به علاوه وقتی یه مورد خوب و شایسته پیدا می شه نباید اختلاف سن در این حد تعیین کننده باشه. البته من متاسفانه الانه که به این مسئله این طور نگاه می کنم. چشم هر خبری شد اطلاع می دم، ممنون.
niloofar 25: ممنون از لطفتون، کارش درست هست و نیست. چرا یک ماه حتی یه اشاره هم نکرد که کس دیگه بهش پیشنهاد داده؟ با وجودی که من بارها می دیدم تو فکره و کلافه اس و ازش می پرسیدم چی شده و جواب این بود که هیچی. دوم، با من به شکل حذفی برخورد می کنه، شرط عقل اینه که وقتی دو تا پیشنهاد دارین روی هر دو فکر کنین نه این که یکی رو سعی کنین بالکل بذارین کنار. تو یه مدت کوتاه یک ماهه که نمی شه به چنان شناختی از نفر دوم رسید که نفر اول رو کنار گذاشت. حالا شاید بگین به شدت دلخوره، آیا این دلخوری در حدیه که یه عمر حاضر بشه با یکی دیگه زندگی کنه؟ ضمن این که در آخرین ملاقاتمون گفت چند روزه فکر می کنم ای کاش می شد زمان رو یک ماه عقب برد. این حرف سه هفته پیشه، پس یعنی حداقل تا اون موقع منو ترجیح می داد. چهار روز بعد به من گفت اون طرف هم پسر خوبیه و من بهش علاقه مند شدم! که بحث این رو پیش کشیدم که اگه واقعا نمی خوای جواب رد 100% به من بدی من ترجیح می دم امیدوار بمونم، که قبول کرد. اوایل علاقه ای نبود ولی بعدها تا حدی عادت و وابستگی به وجود اومد که الان هم بسیار آزار دهنده اس. باز هم ممنون.
RE: من شدیدا افسوس می خورم
می دونین، من موندم که اگر امیدوار بمونم، خوب هر موقع که بفهمم کار از کار گذشته، دوباره دچار یک شوک بزرگ روحی می شم. از طرفی هم هرچه سعی می کنم نمی تونم همه چیزو تموم شده بدونم و از فکرش بیام بیرون. موقعیت بسیار مشکلیه...
RE: من شدیدا افسوس می خورم
خب شما نباید 100% امیدوار باشین تا شوک بزرگ خدایی نکرده بهتون وارد نشه
در ضمن هر چه زودتر ایشون جواب بده براتون بهتره
اما نباید ایشونو مستقیما تحت فشار بذارین
سعی کنین زود جواب بدن
RE: من شدیدا افسوس می خورم
شما پیشهادتون اینه که چه قدر منتظر بمونم؟ مثلا چند ماه زمان معقولیه برای این که این شخص بتونه یه مقایسه درست بکنه بین دو نفر؟ و در ضمن، من الان حس می کنم ایشون کمی حالت نا متعادل داره از نظر احساسی و خودش هم تا حدی شوکه هست. شاید اگه یه مقداری زمان بگذره، با دید بازتر و راحت تری مسئله رو بررسی کنه. در نتیجه فکر می کنم الان زیاد نباید نه روی جواب مثبت یا منفی که در ذهنش شاید داشته باشه حساب کرد.
از این گذشته، بد نیست یه ماجرا رو هم تعریف کنم که هفته پیش اتفاق افتاد: هفته پیش رفته بودم محل کارم که ایشون هم اون جا کار می کنه (من به شکل پروژه ای اون جا کار می کنم)، در حد دو دقیقه صحبت مسائل غیر کاری شد که من ازشون بابت رفتارهای احساسیم بعد از ماجرا عذر خواستم. اون هم گفت به نظر می رسه همه چیز روشنه (شاید یعنی تصمیمم رو گرفتم، شاید یعنی فعلا این راهیه که باید تا تهش رفت، نظر شما چیه؟)، بهش گفتم درست ولی من خیلی پشیمونم از بابت دل دل کردنم، و اضافه کردم که اصلا احساس نا امیدی نمی کنم، ایشون گفت معمولا احساس آدم درست از آب در میاد، گفتم کاش این طور باشه. در طول روز هم پیدا بود که مقداری ناراحت و تو فکره. نمی دونم چرا اینا رو نوشتم، شاید برای این که دارم به هر نوع نشونه ای که بهم امید بده چنگ می اندازم! نظر شما در مورد تفسیر این حرفا چیه؟