در زندگی فهمیده ام که ...
نقل قولهای از افراد متفاوت از کتاب " در زندگی فهمیده ام که ... "
Ø در زندگی فهمیدم که یک زلزله 7 ریشتری تمام مشکلات دیگر زندگی آدم را کم اهمیت می کند. 28 ساله
Ø فهمیده ام که باز کردن پاکت شیر از طرفی که نوشته " از این قسمت باز کنید" سخت تر از طرف دیگر است . 54 ساله
Ø فهمیده ام که هیچ وقت نباید وقتی دستت تو جیبته روی یخ راه بری . 12 ساله
Ø فهمیده ام که نباید بگذاری حتی یک روز هم بگذرد بدون آنکه به زنت بگویی " دوستت دارم" . 61 سال
Ø فهمیده ام که اگر عاشق انجام کاری باشم ، آن را به نحو احسن انجام می دهم . 48 ساله
Ø فهمیده ام که وقتی گرسنه ام نباید به سوپر مارکت بروم . 38 ساله
Ø فهمیده ام که می شود دو نفر دقیقا به یک چیز نگاه کنند ولی دو چیز کاملا متفاوت ببینند. 20 ساله
Ø فهمیده ام که وقتی مامانم میگه " حالا باشه تا بعد " این یعنی " نه" . 7 ساله
Ø فهمیده ام که من نمی تونم سراغ گردگیری میزی که آلبوم عکس ها روی آن است بروم و مشغول تماشای عکس ها نشوم. 42 ساله
Ø فهمیده ام که بیش تر چیزهای که باعث نگرانی من می شوند هرگز اتفاق نمی افتند . 64 ساله
Ø فهمیده ام که وقتی مامان و بابا سر هم دیگه داد می زنند ، من می ترسم . 5 ساله
Ø فهمیده ام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به سوی داشتن یک " زندگی خوب" حرکت می کنند که از کنار آن رد می شوند . 72 ساله
Ø فهمیده ام که وقتی من خیلی عجله داشته باشم ، نفر جلوی من اصلا عجله ندارد . 29 ساله
Ø فهمیده ام که بیش ترین زمانی که به مرخصی احتیاج دارم زمانی است که از تعطیلات برگشته ام . 38 ساله
Ø فهمیده ام که مدیریت یعنی: ایجاد یک مشکل - رفع همان مشکل و اعلام رفع مشکل به همه. 34 ساله
Øفهمیده ام که اگر دنبال چیزی بروی بدست نمی آوری ، باید آزادش بگذاری تا به سراغت بیاید - 29 ساله
*فهمیده ام که در زندگی باید برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم ولی نتیجه را به خواست خدا بسپارم و شکایت نکنم. 29 ساله
* فهمیده ام که عاشق نبودن گناه است,31 ساله
*فهميده ام كه مرد خوب در ايران بسيار نادر است 41 ساله
*فهميده ام که بیشتر برای دیگران زندگي کرده ام تا برای خودم! 41ساله
راستی شما چی از زندگی فهمیده اید ؟
RE: در زندگی فهمیده ام که ...
فهميدم كه هيچ وقت براي فهميدن چيزهاي جديد دير نيست ...
RE: در زندگی فهمیده ام که ...
فهمیدم که عشق و دوست داشتن یاد دادنی نیست بلکه فرا گرفتنی است
RE: در زندگی فهمیده ام که ...
- -فهمیدم !قبل از تربیت فرزندم باید خود را تربیت کنم وقتی شروع به این کار کردم متوجه سختی و فشار اون شدم آن گاه کار تربیت فرزندم آسان تر شد.
- فهمیدم! اگر برنامه ریزی نداشته باشی برایت برنامه می ریزند .
- فهمیدم! چیزهایی که امروز برایم مهم است به این دلیل است که ازمن دورند وقتی آن ها را به دست می آورم و کنار خود دارم دیگر کم اهمیت می شوند .
- فهمیدم! کار و تلاش و فعالیت مفید و سازنده , جولانگاه تفکر زائد را تنگ و محدود می کند.
- فهمیدم! هرگاه از داشتن چیزی مغرور و شاد و مسرور شدم جای خالی آن به همان اندازه اندوهگینم کرد .
- فهمیدم! کسانی که مهرورزی می کنند بدون اینکه مهر طلبی کنند دامانشان پراز مهر می شود و آنانی که مهرطلبی می کنند پیاله اشان همیشه خالی ست .
- فهمیدم! فهمیدن عمق روح یک انسان کار ساده ای نیست .
- فهمیدم! حتی آدم های نرمال و بسیار خوب اگر گاهی تحت فشار قرار بگیرندرفتارهایی ازشون سر میزند که تورا خیلی متعجب خواهد کرد پس باید از پیش آماده باشم تا خیلی حیران نمانم .
- فهمیدم! بعضی حرف ها را فقط باید به خدا گفت .
- فهمیدم! فهمیدن, رنج تورا زیاد می کند مادامی که آن ها رابه عمل نرسانی .
فهمیدم ! بعضی زخمها هستند که هیچ گاه نمی شود آن ها را درمان کرد فقط باید مراقب بود روی آن نمک پاشیده نشود.
RE: در زندگی فهمیده ام که ...
فهمیده ام که نتیجه هر کاری را لزومی ندارد همان لحظه تمام شدن آن کار ببینیم بلکه بعضی مواقع صبر واجب است
فهمیده ام که باید با قدرت برخورد کنم تا زیر پا له نشوم
RE: در زندگی فهمیده ام که ...
فهمیده ام ، می شود خدا را دید :
وقتی که می دانی با او « نمی شود » ، معنا ندارد
وقتی می بینی ، هیچ وقت از یادت غافل نیست
وقتی در آستانه خطا در دلت زمزمه می کند تو بزرگوار تر از آنی که چنین کنی .
وقتی ، با او هیچ وقت تنهایی را حس نمی کنی
وقتی ، ترا غرق لذت مناجات با خودش می کند آنگونه که گویی در آن لحظات فقط نزد توست .
وقتی با توکل به او در هیچ بن بستی نمانده ای و دستت را گرفته و راه را بهت نشان داده .
وقتی ، شنیده ای از او که دوستت دارم قدر خودت را بدان
وقتی ، می بینی بسیاری وقتا بی واسطه بهت یاد داده که چگونه تدبیر کنی . اگر چه به لحظه ای بوده باشد .
فهمیدم ، شکر گزاری ، راضی بودن ، فقط به او امید بستن ، و فقط خشنودی او را جستن .... زندگی را چنان غرق آرامش و لذت می کند که در وصف ناید .
فهمیده ام که او همه آنچه فهم کرده ام را به من فهمانده است ، روزی در موضع نظر آموخته و روزی دیگر در بوته عمل فهمانده است و حقا که بسیار شیرین است .
و این فهماندن از نظر تا عمل ، به من آموخت که هیچ ادعایی نیست که امتحانی بر آن مترتب نباشد .
اما براستی امتحان برای چی ؟ مچمان را بگیرد ؟ اذیت کند ؟ سخت گیری کرده باشد ؟ ....... روزی در تاپیکی خواهم گفت به من فهمانده که امتحان برای چیست . آخ که اگه بدانید چقدر قشنگه !!!!!! :310:
آه ه ه ه خدایا ، چه لطفیه که فهمیده ام چقدر دوست داشتنی هستی
RE: در زندگی فهمیده ام که ...
فهمیده ام کودک معصوم و شریف و نازنینی با من و درون من زندگی می کند که من نسبت به آرامش و احساس امنیت او مسئول هستم .
فهمیده ام باید ابتدا خود را دوست داشته باشم و به خودم احترام بگذارم تا در مرحله ی بعد بتوانم دیگران را دوست داشته باشم و احترامشان را حفظ کنم حتی اگر حفظ احترام دیگران و دوست داشتن آنها به قیمت ایجاد فاصله ی چند فرسنگی باشد .
فهمیده ام در زندگی داوری کافری است .
فهمیده ام در زندگی برای رسیدن به یقین باید از مرحله ی شک گذشت .
فهمیده ام ازدواج یک امر ساده طبیعی است .
فهمیده ام راه درازی برای دانستن و بزرگ شدن در پیش دارم .
فهمیده ام فرصتهای زیادی برای زندگی کردن دارم .
فهمیده ام ترس برادر مرگ است و انسان ترسو زندگی نمی کند و هر دقیقه و هر ثانیه در حال مردن است .
فهمیده ام گاهی باید مسیر خود را 180 درجه تغییر بدهم حتی اگر به ظاهر عقب نشینی مرا از هدف دور کند و یا ....
فهمیده ام در زندگی مسافری بیش نیستم
فهمیده ام انسانهایی که در مسیر زندگی نقش موثر منفی دارند و ....بزرگترین و برجسته ترین معلمین ما هستند و ......
فهمیده ام برچسب وقضاوت دیگران از ارزش های واقعی و درست انسان کم نمی کند .
فهمیده ام من همیشه نمی توانم دستم را برای یاری رساندن به سوی دیگران دراز کنم چرا که گاهی کمک کردن به دیگران به معنای سقوط به قعر دره است .
فهمیده ام به جهت حفظ شان و کرامت و آرامش خود باید شان و کرامت انسانها را در نظر بگیرم و بخشنده باشم .
فهمیده ام در زندگی گاه باید صلح کرد و گاه جنگ و .....شرایط صلح را به هر قیمتی را نباید پذیرفت .
RE: در زندگی فهمیده ام که ...
فهمیده ام آنجا که نقش موثر سازنده ام از بین می رود باید چمدانم را ببندم و در مسیری دیگر نقش سازنده ی خود را بیابم .
فهمیده ام برای برنده بودن باید باختهای زیادی را تجربه کرد .
فهمیده ام رعایت قوانین انسانی و اخلاقی برای بعضی از آدمها میسر نیست .
فهمیده ام برای اینکه بتوانم دیگران را درک کنم باید ابتدا لایه های درونی احساسی - فکری - عملی خود را درک کنم .
فهمیده ام
نیش عقرب نه از ره کین است
اقتضای طبیعتش این است
RE: در زندگی فهمیده ام که ...
در زندگی فهمیدم که اول باید خودمو دوست داسته باشم بعد دیگران
فهمیدم که بیش از حد توانم انرژی صرف نکنم حتی برای آن که دوستش دارم
فهمیدم که نباید همه ی احساساتم رو خرج کنم و باید مقداری از اون رو پس انداز کنم