برای ازدواجم مجبورم 14 نفر را راضی کنم

سلام دختر 27 ساله ای هستم مثل هر دختر دم بختی خواستگار داشتم خانواده ام برای انتخاب حق را به خودم می دهند اما به مرحله اجرا که می رسد مخالفتهای خود را چنان بروز می دهند که منجر به لغو تصمیم خودم می شود تا کنون 2 مورد از کسانی که خودم مایل بودم به طرز غیر عادلانه ای مانع شدند در حالیکه عقیده دارند خودم باید تصمیم بگیریم متاسفانه به دلیل اینکه آخرین فرزند خانواده هستم هر کدام اجازه دخالت به زندگیم را به خودشان می دهند و مجبورم 14 نفر را با کاری می خواهم انجام بدهم راضی کنم آنها:به نام اینکه صلاح من را می خواهند مانع از تصمیم گیری های من می شوند . نمی دانم چه رفتاری داشته باشم از طرفی به خانواده ام علاقه مندم و نمی خواهم کدورتی بوجود بیاید اما من حق انتخاب دارم و باید با کسی که دوست دارم ازدواج کنم چرا خانواده ای که برای ازدواج خواهر برادر های بزرگترم به همه مسائل توجه داشتن و تحمیلی در کار نبود و به احساس و عواطف احترام می گذاشتند حالا که به من رسیده همه چیز یادشان رفته؟ لطفا کمکم کنید تا با این مشکل کنار بیایم

ميشه يه توضيحي راجع به اون 14 نفر بدين؟ يعني اونهاچه نسبتي با شما دارن؟

سلام
اون 14 نفر اعضای خانواده ام هستند

يعني شما 12 تا خواهر وبرادر دارين؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام یاران
سال نو مبارک
به نظر می رسد شما فردی احساسی باشید و احتمالا در تصمیم گیری های خود سنجیده و منطقی عمل نمی کنید.
چون خودتان اذعان کرده اید که خانواده ات نسبت به دیگر خواهر و برادرانت اینگونه نبوده اند.
همچنین گفته اید آنها به احساسات و عواطف شما احترام نمی گذارند. در حالیکه در ازدواج، باید به تصمیمات منطقی شما بیشتر احترام بگذارند.

اما به هرحال:
اگر شما روی تصمیم خود پافشاری کنید، و دلایل منطقی و مستدل آن را با رعایت ادب و احترام توضیح دهید و همچنین آنها را دعوت کنید به جلسات مشاور و از نظرات یک متخصص برای تغییر نظرات آنها استفاده کنید، می توانید به نتیجه مطلوب دست یابید.

سلام
منظورم پدر مادر برادر خواهر داماد و عروس است

سلام با تشکر از آقای سنگ تراشان سال نو مبارک
باید عرض کنم کار از این حرفها گذشته . استفاده از مشاوره این روزها بیشتر مورد توجه جوانان است تا افراد بزرگتر
خصوصا افرادی در تمام زندگی خود رای بودن نمی شود به این راحتی قانع کرد. فکر میکنم ایراد از خودم است چراکه اگر از اول در تصمیم گیری راسخ بودم و اعتماد به نفس داشتم الان سردرگم نبودم و اجازه دخالتهای بی مورد به دیگران نمی دادم
متاسفانه من نمی دانم چطور از این به بعد مستقل تصمیم بگیرم

سلام دوست عزیز
راستش من کاملا و بیشتر از اونچه فکر کنی درکت میکنم
چون عین این احوالاتتو دارم
با این وخامت که من کسی را خودم انتخاب کردم و قرار عقد هم گذاشتیم اما همه جز مادرم که رئیس خانه هست آن پسر و خانواده اش را تائید میکنند.اما چه کنم که مادرم تنها به اندازه 28 نفر کار داره هر روز بهانه ای می اورد و همین بهانه ها کار را به جایی رسوند که عقدم انجام نشد!و من داغون شدم
منم مثل شما از اول ساکت بودم و همه به خودشون این حقو میدن که برایم تصممیم بگیرن و اجرا کنن.اما 2 برادرم هم خوب میفهمن و هم هر کاری انجام دهند حتی اشتباه اشکالی ندارد
منم آخرین فرزندم و فقط 2 برادر بزرگتر از خودم دارم
امیدوارم نجات پیدا کنی
تنها کاری که میتونم بکنم واست دعا میکنم
تو هم واسم دعا کن

سلام
دوستان مثل اینکه یه کمی نوع مسئله عوض شد
لذا خواهش می کنم مطالب مربوط به نحوه تصمیم گیری و اعتماد به نفس و ... را در انجمن مربوط به اعتماد نفس مطالعه کنید یا سئوال جدیدی در یک موضوع جدید در انجمن روانشناسی عمومی و مشکلات فردی ایجاد کنید.

دوست عزیز کاملا درکت می کنم
خدمت مشاور عزیزم هم عرض کنم مسئله اصلا به اعتماد به نفس ما در انتخاب ربطی نداره در نهایت پس از کلی پا فشاری این آبروی ماست که چون در معرض خطر قرار می گیره باید از خواسته مان صرفنظر کنیم وگرنه کوس رسوایی مان همه جا می افته وهمون
آدمهای دلسوز اولین کسانی هستند که بهت می گن :چه خبره اینقدر حولی ،اینقدر بی شوهری کشیدی که نمی تونی صبر کنی، چه شانسی اوردیم که تا حالا آبرومون را نبردی و...