عدم رعایت حریم خصوصی

با سلام

بدون مقدمه ميرم سراغ مشكل بوجود اومده :
بردارم 4 ساله كه ازدواج كرده و با ما توي يه خونه زندگي ميكنند ( خونمون بزرگه و توي حياط خونمون دوتا ساختمون بنا شده )
برادرم 28 سالشه( اكثرا سر كاره ) و همسرش 22 سالشه و من هم 24 سالمه ( مجردم )

الان حدود يك ساليه كه همسر برادرم رفتارش نسبت به من خيلي تغيير كرده و خيلي بيش از اون چيزي كه فكر كنيد به من نزديك ميشه .
- من زياد اهميت نميدادم ولي چند مورد پيش اومد كه واقعا ديگه دارم ميترسم .:
يه بار كه رفته بودم حموم و كسي خونه نبود ، ازم خواست بياد توي حموم تا مثلا پشتم و بماله !!
يه بار ديگه رفته بوديم مسافرت ، وقتي همه رفتند بيرون براي خريد اون نرفت و توي هتل موند و ازم خواست تا باهاش برقصم ( خيلي خيلي بد لباس پوشيده بود )
و چندين و چند مورده خيلي بدتر كه واقعا روم نميشه حتي بنويسم

من آدم پستي نيستم و تا حالا چند بار ازش خواستم كه رفتارش و در مورد من عوض كنه ولي بعد از يه مدت دوباره شروع ميكنه...
اون زن بدي نيست ولي نميدونم چرا اينكار ها رو ميكنه .( ميترسم يه موقع نتونم خودمو ... ميدونيد كه چي ميخوام بگم ! )

تورو خدا بهم بگين چكار كنم

با سلام
بهشون موكدا و با صراحت اعلام كنيد در صورت تكرار با برادرتون در ميان خواهيد گذاشت.
و اگر تكرار كرد همين كار را بكنيد.

من نميخوام زندگي اونا از هم بپاشه ، اينو هم مطمئنم اگه با مادرم يا برادرم در ميون بزارم چيزي جز طلاق راضيشون نميكنه.. از طرفي به جز اين خصوصيت بدش كلا ، زن تحصيل كرده و خوبيه و ( حداقل ظاهرا ) زندگي خوبي با برادرم دارن ، اين تنها مورده بديه كه در مورد اون باهاش روبه رو شدم. و به جز اين تقريبا ميتونم بگم يه زن نمونست .
من هرجوري تونستم بهش گفتم ولي نميدونم چجوري ديگه ازش بخوام كه بيخيال من بشه .
فعلا تا اونجا كه امكان داره سعي ميكنم خودم و از اون دور كنم و موقعي كه كسي خونه نيست من هم ميرم بيرون . ولي نميدونم تا كي ميتونم اينجوري ادامه بدم.!

سلام
از توجهاتتون ممنونم.
من امروز صبح تونستم باهاش درسته و حسابي صحبت كنم .
ولي جوابش موهاي تنم و سيخ كرد (!!!!!!!!!!!!!)
وقتي ازش پرسيدم چرا ميخواد با من رابطه باشه و اصلا چرا اگه مشكلي وجود داره با برادرم درميون نميزاره ، جوابي داد كه شوكه شدم :

"
گفت من و كيوان ( برادرم ) باهم تفاهمي نداريم ،اون خيلي آدم سرد و بيخياليه و افكارش مورد پذيرش من نيست . خيلي وقته كه بهش علاقه اي ندارم . شايد فكر ميكني من يه زن فاسدم ، ولي من هرگز بهش خيانت نكردم . اما درمورد تو من نميتونم خودم و كنترل كنم ، چون بهت شديدا علاقه دارم . توي اين مدت هم براي اينكه بتونم بهت نزديك باشم با كيوان موندم.
و يه سري صحبت هاي ديگه توي همين زمينه !
"
حتي گفت اگه قبول كنم ، از بردارم طلاق ميگيره و ...

تورور خدا كمك كنيد ! ....... نميدونم چكار كنم !
واقعا نميدونم شايد من هم .... نه نميدونم

سلام
پست قبلی مرا با دقت بخوان ،‌پاسخ هنوز هم همان است.
یك اتمام حجت قطعی با او، و در صورت تكرار در میان گذاشتن با خانواده و برادرت.
در ضمن شما مسئولیتی در مورد سازش یا طلاق یا مسائل دیگر برادرتون و همسرش ندارید.
اما اگر قاطعیت به خرج ندهید، صرفا شما مسئول از هم پاشیدگی زندگی برادرتون (با توجه به توضیحات اخیرتون)، هستید.
حالا شما در مرحله انتخاب هستید.
البته تسلیم شدن شما قبل از اینكه زندگی برادرتون را تخریب كند، زندگی خود شما را تخریب می كند. لطفا دقت كن. همیشه ما انسانها در مرحله انتخاب كاری بغرنج و سخت را پیش رو داریم ،‌و چنین انتخابی به مراتب مهمتر و حیاتی تر هست.
ما دوستانت در تالار همدردی همه منتظر تصمیمات قاطع و گزارش آن هستیم.
لطفا ما را در شادی انتخاب صحیح خود سهیم كن

سلام و ممنون از كمك همه

احساس خيلي بدي دارم و البته يه احساس سردرگمي

- زن برادرم از برادرم تقاضاي طلاق كرده !!

من سردرگم هستم .... حس عجيبي دارم.... خدا به اونا و به من كمك كنه

سلام Escapee
با توصیه های قبلی كه بهت داشتم چه كردی؟
بهتر است اگر كسی را دوست داری ،‌كم كم با خانواده مطرح كنی، و این شائبه را به شدت پخش كنی كه تو برای ازدواج كسی را داری.
البته اگر توصیه های قبلی را انجام ندادی، ممكن است خودت هم به شدت در این رابطه ها مشكل دار شده باشی. توصیه اكید دارم به یك مشاور خانواده حضورا و سریعا مراجعه كنی