+اين عذاب وجدان داره نابودم مي كنه
سلام . ببخشيد كه يه مقدار طولانيه.
چند سال پيش با يه فردي از يه شهر ديگه آشنا شده بودم جنسيتم اصلا مهم نبود اون تا 1 ماه نمي دونست كه من دخترم. به نظر آدم احساساتي و دل پاكي ميومد. من از درون احساساتيم
ولي رو نمي كنم ولي با اون از جنبه ي احساسيم برخورد مي كردم .
من از اول ازين رابطه فراري بودم هربارم خواستم تموم كنم با التماس و ... نميذاشت.خيلي زود وابسته شده بود . تو زندگيش تو بچگي خيلي مشكل داشت اخلاقا هم مثبت و تبعا با كسيم تا
اون موقع نبود. آدماي احساساتيم كه مي دونين! من كه از راه رسيدم انگار فرشته نجات رسيده . خوب ما رفتارمون خيلي تو حد و مرز و عادي بود يعني از نظر من وابستگي بي معني بود ولي اون يه جور ديگه پيش مي رفت .
تا اينكه اومد تهران و با كلي خواهش و تمنا حاضر شدم از دور همديگرو ببينيم و تمام ! يعني بيرون بودم اونم به اونجا نزديك بود و ديدمش. حالا خودش به كنار قيافش خوب بود ولي من نپسنديدم . تفاوت خانوادگيم كه زمين تا آسمون. از نظر اخلاقي و سالم بودن ولي هنوز كه هنوزه ام باورم نميشه پسر اينجوري اصلا وجود داشته باشه .
هربار خواستم تموم كنم بحث به يه مشكلي مي كشيد كه مي خواستم كمكش كنم واسه همينم به تعويق مي انداختم ولي رابطه همچنان حد و مرز سابق رو داشت. دلم براش مي سوخت اون موقع اخلاقا اصلا دوروبرم دنبال اين مي گشتم يكي مشكل داشته باشه كمكش كنم ( چقدم ضربه خوردم بماند خدارو شكر بعدش خوب شدم. )
تا اينكه پيشنهاد ازدواج رو مطرح كرد!!!! همزمان با دانشگاه سركار ميرفت كه مثلا بتونه شرايط مورد نظر من رو تامين كنه و .... حالا كل اين اتفاقاتي كه بالا افتاد مثلا تو 4 ماه بود رابطه مام منقطع در حد درد و دل . يعني رابطه لاو نبود . بعد مطرح كردن اين موضوع من كشيدم عقب .
حالا اين وسطا يه بار داشت از مشكلاتش مي گفت منم خام ديدم 3پيچه گفتم مثلا تا 5 سال ديگه بايد اينجور بشي اونجور بشي احتمالشم زياده من قبلش با يكي ديگه ازدواج كنم برادر خوبي هستي ولي به صلاحه كه با هم نباشيم!!!!!!! اميد دادنم اينجوري بود تازه !
من راه ارتباطي رو قطع كردم دلايلمم منطقي براش توضيح دادم كه چرا نمي خوام . خودمم ميدونم شايد ديگه كسي مثل اين تا اين اندازه دوسم نداشته باشه و ... ( در اين زمينه افراطي بود پاشم هست )حقم داره 20 سالش بود با كسيم نبود احساساتيم كه هست منم واسه ترحم ....... الان 2 سال ميگذره ازون جريان .
از يه طرفي بچه بود كه اون حس رو داشت چون رابطمون عشق و عاشقي نبود من فقط درد و دل گوش مي كردم و بهش اميد ميدادم همين ( و تبعا مهربون بودم ). تا جايي كه ميدونم كارش به افسردگي و ... كشيده هنوزم كه هنوزه سر حرفاش هست و اين عذابم ميده مثلا مي خواد ثابت كنه خودشو .
خنده دارم هست كاراش ولي من دارم رواني ميشم.:316:
2ساله جواب نميدم از دوستم حالم رو مي پرسه. آخرين بار يه حرفايي بهش زدم كه يكي به خودم مي گفت له ميشدم از عصبانيت بود ولي .... عذاب وجدان دارم مي خوام ببينم راه حلي هست كه بشه ازين وضع نجاتش داد؟؟؟ چون خودم رو تو اميد دادن بهش مقصر ميدونم
زود باورم نيستم تا جايي كه ميدونم يه مدتم كلينيك روانشناسي ميرفت الانم قرص مصرف مي كنه. درسته احساساتي و بچست ولي منم بايد حواسم جمع مي بود عامل به بازي گرفتن احساسش نميشدم يه مدت اونقد مستاصل بودم و ازش بدم ميومد هرچي كه به يكي مي گفتم پشت سرشم نگاه نمي كرد بهش گفتم ولي كوتاه نميومد. نرمال نيست . با همه عاديه ولي تو اين مسائل ته تخيلات و عشقاي افسانه اي و .... آدمو ياد دختر بچه هاي 13 ساله و تخيلاتشون ميندازه .
عذاب وجدان اون حرفا هم هست . اينهمه چيز بهش گفتم هيچي نگفت تازه زنگ ميزنه به دوستم ميگه مراقبش باش !!! :325::325:
تا اون موقع فكر نمي كردم يه نفر بتونه يك صدم اين احساساتي باشه فرد ديگه اي بود مي گفتم ميگذره يادش ميره ولي 2 سال گذشته اين روز به روز بدتر ميشه منم حماقتم مثل پتك مي خوره تو سرم . انقد وضعش ترحم برانگيزه كه دوستم ( هموني كه واسه پرسيدن حالم بهش زنگ ميزنه ) منو ميبينه انگار قاتل ديده ميگه پاشو مي خوري .اگه اون حرفارو نميزدم ككمم نمي گزيد ولي الان عذاب وجدان داره نابودم مي كنه هدفم كمك بهش بود چمي دونستم تو اين همه آدم يكي مثل اين پيدا ميشه خداي احساسات !:302:
نمي خوام پاشو بخورم چون نيت بدي نداشتم .
راه مستقيمم نمي خوام باشه يكي غير از خودم ازين عالم بيارتش بيرون نامزد يكي از دوستام هست ولي نمي دونم چيكار كنم ؟
شما جاي من بودين چيكار مي كردين ؟ خيلي مقصرم ؟
ببخشيد كه خيلي خسته كننده و طولاني بود ولي حتي اگه يه راه حل كوچيكم دارين خوشحال ميشم بگين
ممنون:72:
RE: اين عذاب وجدان داره نابودم مي كنه
سلام،
اگر هدفتون صرفاً کمک بوده و شما هم به احساساتش بال و پر ندادین، یعنی ابراز علاقه متقابل و .... نداشتین،
نباید عذاب وجدان داشته باشین،
چون این مشکله شما نیست، مشکله فرد مقابل هست که جنبه و ظرفیت این رابطه رو نداشته،
شما مسول وضعیت حاضر ایشان نیستین، خود ایشون هستن یا اطرافیانشون یا ...اما شما نیستین!:324:
ادامه این رابطه هم صرفاً از روی دلسوزی اشتباه هست! چون همونطور که اشاره کردین شما علاقهای به ایشون ندارین و صرفاً از روی ترحم به این رابطه ادامه دادین،
رابطه از روی ترحم هم به هیچ جا نمیرسه...ازدواج از روی ترحم که دیگه...:163:
شما با هر گونه عکس عمل دیگه فقط ممکنه باعث این ذهنیت در این فرد بشین که شما هم به ایشون علاقه دارین و در این صورت وضعیت بسیار بد تر خواهد شد،
بنابرین،
به نظر من، شما هیچ کاری نباید بکنین، به جز همون کاری که تا الان کردین، سکوت و عدم پاسخگویی...
زندگیتون رو بکنین و ازش لذت ببرین!
ما مسول تو خیابون موندهها نیستیم!!!
و مطمئن باشین خداوند هم منطقی تر از این حرفهاست که پاشو بخورین یا...!!!برا همین به ما عقل داده!:160:
شاد باشین:72:
کامران
RE: اين عذاب وجدان داره نابودم مي كنه
من فکر میکنم شما هم مقصر هستین ،اما خیلی کمتر از اون ،اینجور رفتار ها تو همون هفته اول اشنایی مشخص می شه ،شما بعد این که متوجه این شخصیت ایشون شدین ،دلیلی نداشت که رابطه رو ادامه بدین، این کمک کردن نبود ،ضربه زدن به ایشون بود ،البته اینو هم بگم ،شما نبودین ،بالاخره این اقا یه جای دیگه با این قضیه به مشکل بر میخورد(واسه همین گفتم بیشتر از شما خود اون اقا مقصره)
اگر اون موقع بهش کمک نمی کردین، الان عذاب وجدان نداشتین
الان هم اصلا نمی خواد کاری بکنین ،بهترین کاری که می تونین بکنین اینه که به قول کامران سکوت کنین ،تا بیشتر از این عذاب نکشه:72:
RE: اين عذاب وجدان داره نابودم مي كنه
سلام
وقتی رابطه ای رو با این آقا شروع کردید باید متوجه رفتار ایشون میشدید شما قصدتون کمک بوده کسی که می خواد به طرف مقابلش کمک کنه باید اول روحیات اون رو بدونه تا بدونه با چه شخصیتی روبه روست این رابطه از نظر شما یه معنا داشته و از نظر ایشون یه معنای دیگه بخاطر همین هم بهتون وابسته شده
همونطور که شما باورتون نمی شه یه پسر تا این حد احساساتی باشه اونم باورش نمی شده که یه دختر فقط به قصد کمک با ایشون رابطه برقرار میکنه
شما دوسال پیش با ایشون تموم کردید بزارید زمان همه چیز رو حل کنه به دوستتون هم بگید نه خبری از ما به ایشون بده نه خبری از ایشون به شما
اینطوری یه مدتی شاید بهم بریزه ولی کم کم عادت میکنه
شما هم سعی کنید وارد این مدل رابطه ها نشید چون جز ضربه برای دو طرف چیز دیگه ای به دنبال نداره
RE: اين عذاب وجدان داره نابودم مي كنه
سلام
دوست عزیز شما تو این رابطه خودتون رو نادیده گرفتید و محور ارتباط ایشون بوده ، همین هم باعث شده که تمایلی به ادامه ارتباط نداشته باشید .
ببینید دقیقا اتمام این رابطه عین کمک به این آقا بوده . اگر شما ادامه میدادید و ایشون بیشتر وابسته میشد بدتر بود پس تصمیم درستی گرفتید .
این که ایشون بعد از دو سال هنوز هم درگیر شما هست یکی به علت سن پایین و نواسان احساساتش هست و یکی هم اگر اینطور که شما گفتید به خاطر قطع ارتباط شما کارش به کلینیک و قرص کشیده پس به احتمال زیاد ایشون کمبود ها و خلاء هایی از جانب خانواده چه در حال چه در کودکی داشتند . چنین فردی به هیچ وجه نباید وارد یک رابطه احساسی چه بسا در حد یک درد و دل بشه . ایشون عاشق شما نیست و این علاقه نیست بلکه یک وابستگیه . که قطع ارتباط و گذشت زمان به اون کمک می کنه .
به حرفهای اطرفیان توجه نکنید (پاشو می خوری) شما اگر فقط در همون حدی که گفتید ارتباط داشتید و مانع ورود به فاز احساسی شدید عذاب وجدانتون بی معنیه . تازه اگر هم احساسی در کار بوده ایشون خودش هم مقصره که وارد رابطه شده .
ببینید با ارتباط دوباره و یا وارد کردن یک واسطه هیچ کمکی نمی تونید به ایشون بکنید . نظر من اینه که حتی دوستتون هم نباید جواب ایشون رو بده . اون پسر باید از شما بی خبر باشه ، دلیل اینکه نتونسته بعد از دو سال فراموش کنه همینه که عملا غیر مستقیم در ارتباط بوده و همین باعث شده که هر وقت یاد شما بیافته به دوستتون زنگ بزنه و با این کار نقش شما رو تو ذهنش یک بار دیگه پر رنگ تر کنه .
شما در واقع ارتباط رو کامل قطع نکردید . کمکتون همینه که به طور کامل این ارتباط رو تموم کنید .
الکی هم عذاب وجدان نداشته باش .
RE: اين عذاب وجدان داره نابودم مي كنه
شما بهتره اگر کمکی از دستتون بر میاد همینجا نظرتون رو بدید. دادن شماره تلفن و آی دی با قوانین این تالار هم آهنگ نیست .
RE: اين عذاب وجدان داره نابودم مي كنه
ممنون :72:
حتما با دوستم هماهنگ مي كنم كه ديگه جواب نده .
البته اون فكر مي كنه كه من نميدونم خبرمو از دوستم مي گيره و تا سر حد مرگ ازش متنفرم (كه احتمالا هستم )
از همون اول انقد تابلو نبود . خوب اون موقع سنم كم بود ديد الانم نداشتم نيتمم واقعا كمك بهش بود . يه سري خصوصياتي داشت كه خيلي كمه مي خواستم كمكش كنم نا اميد نباشه فقط همين تو رابطمونم نمي شد لفظ دوست دختر دوست پسر رو به كار برد من اون رو يه دوست هم نمي دونستم فقط فكر مي كردم شايد بتونم كمكش كنم كه تو خيلي از موارد جواب داد يه مسائل بدترم اضافه شد
عذاب وجدانم صرفا به خاطر اينه كه احمق بودم و من كمكش كردم و اون حرفيم كه يه بار بهش زدم وگرنه هيچ اهميتي برام نداره . به خاطر بچگي حس مي كنم شايد رفتارم جوري بوده كه حس كرده احساسش 2 طرفست . رابطه اي كه دقيقا مثل اين بود كه تو نت كسي خودش رو فرد نا اميدي معرفي كنه و آدم احساس كنه كه ارزش كمك داره و بهش اميد بده همين .خيلي تو برخوردام حد و مرز تعيين مي كنم براي اون فرد هم همينطور ولي احساس مي كنم به خاطر بچگي حواسم به خيلي چيزا نبوده و اين باعث ناراحتيمه
کد:
دوست عزیز شما تو این رابطه خودتون رو نادیده گرفتید و محور ارتباط ایشون بوده ، همین هم باعث شده که تمایلی به ادامه ارتباط نداشته باشید .
باران عزيز من به قصد اينكه با يه پسر ارتباط داشته باشم كمكش نكردم تا 3 هفته اول هيچكدوم جنسيت طرف مقابل رو هم نمي دونستيم هم اون هم من جز مخالفاي 2 آتيشه روابط قبل از ازدواج . من هنوزم همين طورم . به اون به ديد يه آدم نگاه مي كردم و بس جداي از جنسيت. كه به دليل سن كم احمقانه ترين فكري بود كه كردم .
رك بگم الان فقط برام اينكه من مقصر بودم يا نه مهمه نه اون فرد . مشكل خودشه خودشم بايد حلش كنه ولي ته دلم اين حس كه من مقصر بودم و با بچگيم باعث شدم احساس يه نفر بازيچه بشه اذيتم مي كنه بقيه مسائل اهميتي نداره
اينم كه ميگم يه جوري بشه كمكش كرد در اصل شايد به خاطر خودم باشه نه اون فرد.
ممنون از همفكريتون:72:
RE: اين عذاب وجدان داره نابودم مي كنه
[quote=mahtab66]
[color=#4B0082][b]ممنون :72:
حتما با دوستم هماهنگ مي كنم كه ديگه جواب نده .
البته اون فكر مي كنه كه من نميدونم خبرمو از دوستم مي گيره و تا سر حد مرگ ازش متنفرم (كه احتمالا هستم )
از همون اول انقد تابلو نبود . خوب اون موقع سنم كم بود ديد الانم نداشتم نيتمم واقعا كمك بهش بود . يه سري خصوصياتي داشت كه خيلي كمه مي خواستم كمكش كنم نا اميد نباشه فقط همين تو رابطمونم نمي شد لفظ دوست دختر دوست پسر رو به كار برد من اون رو يه دوست هم نمي دونستم فقط فكر مي كردم شايد بتونم كمكش كنم كه تو خيلي از موارد جواب داد يه مسائل بدترم اضافه شد
عذاب وجدانم صرفا به خاطر اينه كه احمق بودم و من كمكش كردم و اون حرفيم كه يه بار بهش زدم وگرنه هيچ اهميتي برام نداره . به خاطر بچگي حس مي كنم شايد رفتارم جوري بوده كه حس كرده احساسش 2 طرفست . رابطه اي كه دقيقا مثل اين بود كه تو نت كسي خودش رو فرد نا اميدي معرفي كنه و آدم احساس كنه كه ارزش كمك داره و بهش اميد بده همين .خيلي تو برخوردام حد و مرز تعيين مي كنم براي اون فرد هم همينطور ولي احساس مي كنم به خاطر بچگي حواسم به خيلي چيزا نبوده و اين باعث ناراحتيمه
[code]
-----------------------------------------------
سلام،
پاسخ شما، در نوشتههای خودتون هست...:303:
شما ۲ سال تمام پاسخی به این فرد ندادی، برای هر فردی، این کاملا روشنه که ۲ سال عدم پاسخگویی به معنای ابراز علاقه نیست!!!:311:
از طرف دیگر، حالا یه زمانی، این آقا، به قول خودتون گیر ۳ پیچ داده و شما خواستی به نویی از سرت بازش کنی،
بهش گفتی ۵ سال دیگر باید فلان جا باشی، اگر این آقا واقعا به حرفهای شما عمل کرده باشه، فکر نمیکنم به جز پیشرفت تو زندگیش چیزی دیده باشه...
بنابرین چیزی نباخته،
از این به بعد هم همونطور که هم من و هم باقی دوستان اشاره کردن، هیچ وظیفهای به عهده شما نیست،
من واقعا نمیفهمم عذاب وجدان برای چی؟:300:
نمیدونم، اصرار شما روی این مساله که گناهکارین برای چیه، در حالیکه پاسخهای بسیار صریحی از دوستان گرفتین!
کم کم دارم میرسم به اینکه، مشکله شما ریشه دار تر از این حرفهاست،
گویا با عذاب دادن بی دلیل خودتون لذت میبرین!؟
K
RE: اين عذاب وجدان داره نابودم مي كنه
دوست عزیز
اگر هم شما مقصر بوده ای و تصور می کنی باعث جذب این پسر شدی و به این دلیل احساس عذاب وجدان داری ، قابل درکه . تصور می کنم می خواهی بدانی چطور از این عذاب وجدان بیرون بیایی .
عزیزجان
راهش اینه :
برو درگاه خدا اقرار به اشتباهت بکن ، و به خودت و خدای خودت قول بده که تکرار نکنی و از خدا هم برای او آرامش و رفع وابستگی بخواه . حتی امکان خبر دار شدن از او را هم از خودت سلب کن ، به عبارتی :
کلاً از فکر و خبر گرفتن از او و خبر رسیدن از شما به او را کنار بگذار .
دریک کلام بر این موضوع فاتحه:311:
از شوخی گذشته راه شما همینه و خودت رو بیش از این اذیت نکن و به زندگیت برس و آرام باش
RE: اين عذاب وجدان داره نابودم مي كنه
عذاب وجدان نه به اون صورت كه عذاب بكشم ولي چند وقت يك بار كه سر و كلش پيدا ميشه اعصابم بهم ميريزه .مخصوصا الان كه انقد درگيري دارم واقعا رو اعصاب ماراتن ميره.
من اصلا ازش خبر نمي گيرم حتي برا اولين بار از يه نفر بدم اومد اونم اين آقا بود اينكه انقد خودش رو سبك مي كنه تنفر برانگيزه ولي دوستم ...... كه اونم درستش مي كنم راهنمايي خوبي بود مرسي
آسون گيرم كارمم مي كنم ولي اين تصور داشت برام ايجاد ميشد كه بايد خودمو مقصر بدونم ديگه مطمئن شدم كه مقصر نيستم حداقل نمي خواستم باشم نمي دونم يه جورايي برام مهم بود كه كسي رو به بازي نگرفته باشم اونم چون خودم توي اون رابطه بودم وگرنه به قول آقاي كامران:
نقل قول:
ما مسول تو خیابون موندهها نیستیم!!!
اون آقام با احساسات مسخرش خوش باشه مهم نيست.
ممنون از نظراتتون :72: