از همتون میخوام کمکم کنید اشتباه نکنم

سلام من 21 سالمه دانشجو هستم می خواستم کمکم کنید راهنماییم کنید. این جوری شروع میکنم من از اینترنت زیاد استفاده میکنم از سایتای مختلف و از وبلاگا چت هم همینطور و دوستای بسیار خوبی هم دارم. کتاب زیاد میخونم دوست دارم در هر ضمینه ای اطلاعات داشته باشم همیشه با کسی دوست میشم سعی میکنم از چیزایی که میدونه استفاده کنم و یک رابطه مفید باهاش داشته باشم هر انچه که بتونم به طرفم هم یاد بدم دریغ نمی کنم. موضوعی که ذهن منو مشغول کرده اینه که مدتیه با اقایی چت میکنم که خیلی با سواد و در رابطه با موضوعات مختلف با هم بحث میکنیم من همیشه از نظراتشون استفاده میکنم با هم کتاب میخونیم و بعد از اتمام کتاب راجعبش صحبت میکنیم.من دختر احساساتی نیستم و توی زندگی خانوادگیم (پدر و مادر) در حین اینکه با هاشون رابطه خیلی خوبی دارم ولی اصلا وابسته نیستم بیشتر جدی هستم و منطقی تا احساساتی.اینا رو گفتم تا برسم به اصل موضوع! مدتی پیش این اقا پیشنهاد دادن دوسیمونو تلفنی ادامه بدیم نظر شخصیم اینه که رابطه اگه سالم باشه و حد و مرزش از پیش تعین شده باشه مشکلی ایجاد نمیشه. هدفم از ایجاد رابطه ای راحتتراز چت همون تبادل اطلاعات و یادگیری مطالب جدیدتر و البته رابطه دوستانه با حفظ حد و مرز. و احساسم به این اقا دقیقا همون حسیه که به دوستای خودم دارم البته دوستشون دارم به عنوان یک هم صحبتی خوب و دانا ولی نه بیشتر چون از همین ابتدا میدونم رابطه ما حتی اگر من هم مایل باشم امکان نداره که فراتر بره برای همین احساستم رو وارد این رابطه نمیکنم و ایشون مثل یک دوست و هم صحبت و همکار یا یک هم دانشجو هستند.این رابطه برای من از ودید من دقیقا مثل رابطه دوستی با هم دخترای خودم البته از طریق چت دوستای خوب زیادی هم دارم(دختر)که رابطمون تلفنیه.قبلا هم گفتم که من اصلا دختر احساساتی نیستم بیشتر منطقی هستم از وابستگی بیزارم و ازادی مثل پرپرواز برای من و به نظر من وابستگی این پر رو میشکنه.با همه توصیفات می خوام کمکم کنید من هنوز به پیشنهاد ایشون جواب ندادم به کمک همه شمه نیاز دارم خواهش میکنم کمکم کنید اگه اشتباه میکنم بهم بگید ممنونم.

منم برای همین اینجا اومدم امید جان اگر دقت کرده باشید من هم گفتم که از همه کسانی که اینجا هستند کمک می خوام می خوام که راهنماییم کنند تا مرتکب اشتباه نشم و البته اینم بگم که اصلا قرار نیست من ایشونو ببینم یا رابطمون بیشتر بشه. و اینجا هم با کمال میل می خوام دوستان و مدیر سایت راهنماییم کنند که مرتکب اشتباه نشم. پس اینطوری نیست که برای لباس خریدن بیشتر اهمیت بدم!!!!!!اون اقا هم فکر نمیکنم قصد دیگه ای داشته باشن چون شهر دیگه ای زندگی میکنن اصلا امکان یجاد رابطه بیشتر وجود نداره.به هر حال من مسئلمو بیان کردم که شما دوستان کمکم کنید و الا اصلا اینجا نمی امدم و خود سرانه عمل میکردم.منتظر هستم.

سلام razedel
به تالار همدردی خوش آمدید.
از اینکه اینقدر خوب در مورد خودتون و کنترل احساستون توضیح دادید سپاسگزارم. و مطمئنا این امتیاز بزرگی برای شماست.
اما مسئله ارتباط، احساسات، و وابستگی بین دوجنس در جامعه ما و فرهنگ ما پیچیدگی خاصی پیدا کرده است.
به این مفهوم که رابطه یک فعالیت تعاملی هست. و این گمان که یک نفر کنترل کننده ، جهت دهنده و تنظیم کننده رابطه هست یک اشتباه اساسی هست.
شاید در ظاهر شما تصور کنید که کنترل این رابطه در دست شماست، اما ظرافتهای خاصی این رابطه را تحت کنترل می گیرند که گاهی در حوزه هوشیار و خودآگاه ما هم نیستند. یعنی ما توسط یک نیازهای اساسی ناشناخته در خودمان حرکت می کنیم یا دیگران حرکت می کنند که خودمان نیز آگاهی روشنی نسبت به آنها نداریم.
اگر شما سئوالات بخش مشاوره ازدواج ، رابطه دختر و پسر را مطالعه کنید، نمونه های زیادی را می بینید که اولین پستهایشان شبیه شما بوده است. یعنی اینکه قوی ، کنترل کننده احساسات و .... هستند، لیکن جایی رسیده است که خودشان را بی اختیار معرفی می کنند.
در واقع اینها کسانی هستند که خود را تا مرز بی اختیاری کشانده اند(با اختیار خود)
من نمی خواهم بگویم احساس بد است، و ارتباط و ... (این مقوله جدایی هست و بحث جدایی می طلبد)
می خواهم بگویم اگر شما قصد ازدواج ندارید و این مسئله منتفی است ، ضرورت ندارد این رابطه را تعمیق کرده یا گسترش دهید اگرچه صرف زمان هم به نوبه خود وابستگی ایجاد می کند. شاید برای آن آقا همین اکنون هم ایجاد شده باشد.:302:
کافیست شما طی یک ایمیل پایان رابطه را به خاطر شرایط خود به او اعلام کنید و سعی کنید پاسخی به درخواستهای ایشون ندهید، آنگاه به راحتی متوجه می شوید که چه میزان وابستگی برای ایشون پیش آمده است.:160:
به نظرم مقاله زیر اگر چه کاملا با شرایط شما تطابق نداره، اما میزانی از اطلاعات متفاوت در این بستر را در اختیارتان قرار می دهد:303:

ازدواج اینترنتی، خانم اینترنتی، شوهر اینترنتی

سلام از کسانی که جواب دادن ممنونم مخصوصا مدیریت سایت. اینکه شما فرمودین این اقا به من وابسته شدن می خواستم اینو بگم که با ایشون راجع به این مسئله خیلی بحث کردیم ایشون هم میگن چون ما از اول شرایط را میدانیم اینکه اصلا چرا می خوام با هم صحبت کنیم باعث میشه وابسته نشیم و احساست ووارد این ارتباط نشه در نتیجه فقط من به تنهایی کنترل کننده نیستم بلکه هر دو نفر خوهان این امر هستند در جواب دوستمون که گفتن رابطه این شکلی داشتم یا نه باید بگم ... چند ساله پیش با اقایی اشنا شدم که برای انتخاب رشته دانشگاه به من خیلی کمک کردن و نحوه درس خوندنم طی 2 سال.... با ایشون هم از طریق چت اشنا شدم.. ایشون هم برای کنکور درس می خوندن... سنشون از من بیشتر بودر د تجربشون هم همینطور......ر الان هم در خارج کشور مشغول ادامه تحصیل هستند. من با ایشون تلفنی صحبت می کردم و با کمک و راهنمایشون به ارزوم بعد از 3 سال رسیدم....اینارو گفتم تا دوستان و مدیریت سایت بهتر بتونن کمکم کنند اما این را هم بگم اگه از خودم و احساسم و اون اقا و صحبتشون میگم این طوری برداشت نشه که اصراری به ایجاد این رابطه دارم... نه اتفاقا می خوام راهنماییم کنید که بهترین کا را انجام بدم... فقط قصدم اینه از جواب دادن که راه برای راهنمایی بهتر باز بشه وشبه یا جایی برای سئوال باقی نمونه و مدیریت محترم سایت در این ضمینه بهتر بتونن منو راهنمایی کنند.

سلام
همانطور که در پست قبلی کاملا توضیح دادم ،موافق نیستم.
علیرغم توضیحاتی که می دهید من به عنوان یک شخص ثالث حتی وابستگی را در نوشتار شما به وضوح حس می کنم.
اگر واقعا نمی توانی این رابطه را قطع کنید، حداقل گسترش ندهید.

سلامی دوباره به همه دوستان..... بعد از ایجاد تایپیک و خوندن نظرات دوستان و آقای سنگتراشان تصمیم گرفتم که رابطمو با اون آقا کاملا قطع کنم...همین کارم کردم....بهانه ای آوردمو بهشون گفتم دیگه نمیتونم بیام...ایشون هم پذیرفتن...از آشناییمون اظهار خوشهالی کردن و بعدش هم خداحافظی و ارزوی شادی و خوشبختی برای هم.... کلا تموم شد....الان بعد از این یک ماه ایشون به من ایمیل زدن و خواستن که دوباره رابطمون شروع بشه....اما با هدف....ایمیل که زده گفته که من این یک ماه خیلی راجب اون چند ماه چت فکر کردم.....اون موقع هم میخواستم بهت بگم که اگه تو هم موافق باشی به رابطمون یک شکل درست بدیم با هدف معین...ولی ترسیدم که راجبم بد فکر کنی...البته بهت حق میدم...چون هیچ سندی برای اثبات راستی حرفم نداشتمو ندارم..... اگه موافق باشی یک بار همدیگرو از نزدیک ببینیم.....من میام شهرتون با خواهرم...تو هم با ابجی نا تنیت بیا(دوستی دارم که ازدواج کرده مثل آبجیمه).....گفته هدفش ازدواج....نمی خواد کسی که تو خیلی از زمینه ها باهاش احساس نزدیکی داره به راحتی از دست بده.....میخوام همه تلاشمو بکنم...من هنوز جوابی ندادم ....خیلی سئوال تو ذهنم اومد...اینکه چرا بیاد شهر ما...چرا عکسمو نخواسته ببینه....اگر میخواد ظاهرمو ببینه!!!...از کجا بدونم اون خانوم خواهرشه به راستی....بعدش گفته میخواد رسما با خونوادش اقدام کنه....ایشون شغلشون کارمند بانک....خودشون گفتن.....حتی گفته اگرخونوادتون اجازه ندن بیان شهر ما....من میام شهر شما ...مشکلی ندارم...گفته .با خونوادم صحبت کردم سپردن به خودم البته ازم خواستن که دقت کنم و اشتباه نکم تو انتخابم اما گفتن که با انتخاب من مشکلی ندارن......البته این مسئله رو اون موقع هم که چت میکردیم گفته بود به من....که چون مادرم منو خیلی خوب میشناسه وبهم اعتماد داره مبدونه با چه معیار هایی انتخاب میکنم....خودش بهم گفته خودت انتخاب کن...هرکی رو تو انتخاب کنی منم دوستش دارم.....میخواستم دوباره کمکم کنید....من چی کار کنم...ایمیل زده و گفته که منتظر جوابت هستم....به راهنماییتون یک بار دیگه نیاز دارم...مخصوصا آقای سنگتراشان.