با سلام
5 ماه از نامزدی ما میگذره ولی من احساسی نسبت به خانومم ندارم ؟ حالا توی این عدم علاقه شاید هم من و هم رفتار های اون موثر بوده باشه
به نظر شما بهترین راه حل چیه ؟
جدایی یا ادامه ؟
نمایش نسخه قابل چاپ
با سلام
5 ماه از نامزدی ما میگذره ولی من احساسی نسبت به خانومم ندارم ؟ حالا توی این عدم علاقه شاید هم من و هم رفتار های اون موثر بوده باشه
به نظر شما بهترین راه حل چیه ؟
جدایی یا ادامه ؟
سلام m-masoudi:72:
سوال::
1>>در ابتدا هر دو با علاقه وارد این رابطه شدید؟
2>>چند سال دارید(هردو)؟
3>دوست داری همسرت چه رفتاری نشان دهد تا توجه تو را به خود جلب کند؟
4>منظورت از اینکه هیچ احساس ندارم...احساس جنسی است یا احساس عاطفی؟
با تشکر
1>>در ابتدا هر دو با علاقه وارد این رابطه شدید؟
رابطه ما با عشق آغاز نشد ولی خب یک سری کشش هایی به همدیگه داشتیم یعنی اون اوایل احساسات شدید که نه ولی علاقع بود بین ما.
2>>چند سال دارید(هردو)؟
هر دوی ما 23 سال داریم
3>دوست داری همسرت چه رفتاری نشان دهد تا توجه تو را به خود جلب کند؟
احساس میکنم که همسرم جز عوام هست و در بحث های آی تی اینترنت و مسائل خاص و موسیقی شرکت نمیکند بر عکس من که سعی کردم همیشه جزو خواص باشم و از عام بودن دوری کنم او به عام بودن علاقه نشان میدهد و خواص اهمیت زیادی برایش ندارد احساس میکنم بیشتر در ظاهر سیر میکند تا در معنا . فکر میکنم او بیش از حد درگیر روزمرگی است
با اینکه از ویژگی های بد بعضی دوستانش با من حرف میزند ولی باز هم ارتباطش را با آنها حفظ میکند از غیبت کردن هم بدش نمی آید
اوایل ارتباط ما به شدت مرا کنترل میکرد (گوشی تلفن روابط دوستانه طرز برخورد در جمع و...) و من هم که فرد آزادی بوده ام و در عین حال همیشه سعی در سلامت زندگی داشته ام این قضیه برایم گران تمام میشد (و فکر میکنم قسمتی از احساسات من در این جربان عدم اعتماد همسرم از بین رفت) البته بعد از چند درگیری و برخورد شدید من این کنترل ها کمتر شد تا جایی که قطع شد ولی احساسات من برنگشت
مدتی بود احساس میکردم توقع دارد که غلام حلقه بگوش و آژانس و خدمتگذار خانواده اش باشم (این احساس من بود و شاید واقعیت نداشت ) ولی باز هم تاثیرات مخربی بر روان من داشت.
در کل دلم میخواهد جزو خواص باشد و در رفتارش نشان بدهد مثل شوهرش یک مترقی و روشن فکر و تحصیلکرده است از کارهای به اصطلاح خاله زنک فاصله بگیرد (شاید انتظاری غیر منطقی باشد)
به این نکته هم دقت کنید که او ویژگی های خوب بسیار زیادی دارد نظیر ( خانه داری - آشپزی - مهربانی - درک بالا از وضعیت مالی - سازگار - منعطف - کینه ای نیست و ...)
4>منظورت از اینکه هیچ احساس ندارم...احساس جنسی است یا احساس عاطفی؟
منظور من احساس عاطفی است
سلام
نظر من اینه که شما روحیاتتون با هم سازگار نیست . بنظر من اگر بهش دلبستگی داری و فکر میکنی ممکنه این رابطه خوب بشه و سرانجام خوشی داشته باشه . دوران نامزدی رو طول بده ( حداقل 3 ماه دیگه ) و تا مطمئن نشدی تصمیم نگیر ( چه برای ادامه و چه برای جدایی ) . فراموش نکن الان در دوران شناخت هستی .
راستی شما قبل از نامزدی معیار های خودتو میدونستی ؟ این خانوم چند درصد با معیارهات مطابقت داشت ؟
سلام m-masoudi.
درکت می کنم در واقع نوع و مسیر علاقه مندی های شما متفاوت است و از آنجایی که مردان در زمینه های خاص مانند:فعالیت های مجازی و.. شوق و پشتکار بسیاری دارند از این رو برایشان هم مهم است همسرشان در این گونه مسائل آگاه بوده و شاید پرسش همسر در مورد چگونگی فعالیت مرد در این زمینه ها و شرکت خودش در این فعالیت بهترین هدیه برای مردش باشد.
ولی وقتی در این گونه ملاک های فرعی تناسب حاصل نشود ما باید به طبقه بندی ملاک ها بپردازیم. یعنی به ملاک های اصلی و فرعی همسر نمره دهیم و در آخر جمع بندی کنیم.
مثال:: شما گفتید همسرتان خصوصیات خوب بسیاری هم دارد::
1>سازگار..........> 10امتیاز
2>مهربان......>10
3>خانه دار....>10
4>درک بالا از وضعیت مالی....>30
5>بلوغ فکری(کینه ای نیست)....>20.......
خب همسر شما در ملاک ها بالا (مثبت) نمره خوبی را کسب کرده
ملاک منفی و بد(از نظر شما)
عدم توجه به علایق های من و عدم شرکت در فعالیت های خاص.......> 50
در معیارهای منفی نیز همسر شما 50 امتیاز منفی می آورد(البته نمره این معیارمنفی را خودم بالا حساب کردم..بستگی به خود شما دارد چقدر حساب کنید) اما در معیارهای مثبت 80 امتیاز
حال تصمیم با شماست. که با توجه به معیارهای مثبت و منفی همسرآینده خود تصمیم گیری کنید
لازم به ذکر است اگر معیار منفی(عدم شرکت در فعالیت های خاص) برای شما از اهمیت بسیار بالایی نسبت به تمام معیارهای مثبت برخوردار باشد..در این صورت عدم تناسب و هماهنگی بین همسرتان و شما بسیار زیاد خواهد بود.
ولی باید توجه کنید معیاری که برای شما اصلی است جزء آن معیارهایی است که در ازدواج جزء معیارهای متوسط و فرعی حساب می شود. بنابراین لازم است توجه بسیاری به معیارهای اصلی مانند:
""صداقت و پاکدامنی""///""تناسب فرهنگی""""هماهنگی اقتصادی""""درک و تفاهم متقابل"" و غیره شود.
در ضمن شما باید با روی باز این تفاوت ها را به همسر خود گوشزد نمایید و حرف دل خود را بزنید و بگویید دوست دارم شما هم مثل من در این فعالیت ها شرکت کنید...حتی خودت نیز می توانی به همسرت در توجه کردن به این فعالیت ها کمک کنی.
و در آخر اینکه معیار منفی که شما اشاره کردید می تواند رفته رفته به معیار مثبت تبدیل شود.
اما اگر هیچ گونه احساس عاطفی نسبت به همسرت نداری.... نامزدی بهترین موقعیت برای تغییر و یا جدایی است.
موفق باشی.
با سلام و تشکر از توجه شما
ببینید مهمترین معیاری که من برای انتخاب همسر داشتم خصوصیات کسی بود که بتونه در رسیدن به آرامش در زندگی به من کمک کنه علی الخصوص بعد ازین که در زندگی چند بحران اساسی رو پشت سر گذاشتم . همسرم هم این شرایط رو واقعا داشت اون یک کدبانوی فوق العاده اس که میشه در زندگی راحت بهش تکیه کرد و بخشی از دلمشغولی ها رو به اون منتقل کرد
ولی احساس میکنم اون چیزی که بیشتر از همه داره ما رو به سمت بی میلی سوق میده در درجه ی اول بدبینی های سابق همسرم و در درجه دوم آذری بودن و عدم همزبانی و در نتیجه عدم صمیمیت بین من و خانواده همسرم (در صورتی که آنها در فارسی حرف زدن دریغ نمیکنند) و در درجه سوم ظاهر بینی و جزئی از عوام جامعه بودن همسرم است
ولی تنها دلیلی که سبب شده است تا این لحظه من برای جدایی اقدامی نکنم اصرار بسیار زیاد او برای ادامه است و اینکه در این مدت واقعا بعضی از خصیصه های بد خود را تغییر داده است حال نمیدانم انگیزه او برای ادامه دادن فرار از رسوایی طلاق( منظور بنده وجهه بد طلاق در فرهتگ ایرانی است) است یا واقعا مرا دوست دارد که خودم شخصا به سمت نظریه دوم مایلم چون هماهنگی و اعمال تغییرات همانطور که میدانیم بسیار مشکل است و علاوه بر اینکه به فداکاری و دلسوزی زیاد نیاز دارد با داشتن انگیزه بسیار قوی نیز ملازمه دارد که این انگیزه فقط نمیتواند منحصرا در نوع پیش پا افتاده آن ( دوری از مصائب جدایی) باشد
مسئله امتیازدهی نیز فکر بسیار مناسبی است ولی در حال حاضر به خاطر درگیری ها ومشکلاتی که داشته ایم متاسفانه ذهن من آمادگیش ندارد و دادن امتیاز های مثبت هم به بی طرفی و واقع بینی و دید منطقی به شرایط نیازدارد
حال توصیه شما چیست ؟
سلام m-masoudi.
با توجه به توضیحاتی که دادید من فکر می کنم شما از عدم تناسب فرهنگی رنج می برید درست هست؟؟
چون مسائلی که شما مطرح کردید در ابعاد فرهنگی قابل بررسی است.
خوب در اینکه ما دچار اختلاف فرهنگی هستیم شکی نیست ولی چیزی که مهم است این است که بین ما علاقه هست ( حال که دقیق به موضوع نگاه کردم) جال آیا به نظر شما اگر ما همت کنیم میتوانیم آرامش را با وجود اختلاف فرهنگی در زندگیمان داشته باشیم ؟
در اين مورد من چند تا نظر شخصي دارم كه لازم دونستم بگم:
1. شما نمي توني همسرت رو عوض كني (يا به قول خودت از عامي بودن، اونو به يه فرد خاص تبديل كني)، همينطور كه نمي توني خودت رو عامي كني و سعي كني كه خاص فكر نكني.
2. اگه قصد ادامه ي زندگي رو داري، بايد بدوني كه مشكلاتي خواهي داشت (دقيقا به خاطر همين عدم درك متقابل). تاجايي كه احساس مي كني به اون هدفت كه رسيدن به آرامشه، نرسيدي.
3. فراموش نكن كه اصولا سيستم عامل زن و مرد با هم فرق مي كنه. تو از نگاه كردن به ويترين ابزار فروشي يا لوازم كامپيوتر لذت مي بري و اون از تماشا كردن ويترين طلا و لباسهاي آويزون! توصيه مي كنم آگاهي خودت رو در باره ي "خانمها" بالا ببري تا راحتتر با اين "تناقض" ها كنار بيايي.
سلامی دیگر
m-masoudi گرامی اختلاف فرهنگی ابعاد بسیاری دارد که اتفاقا عدم تناسب در این ابعاد زندگی را از آرامش اولیه دور می سازد...
علایق و نوع علاقه مندی ها هم تا حدودی از فرهنگ افراد سرچشمه می گیره.
من چند بعد از اختلاف فرهنگی را اشاره می کنم شما با مطالعه می توانی نتیجه لازم را بگیری.
1- دین و مذهب؛
2- آداب و رسوم ؛ تشابه در مراسم مختلف
3- لباس پوشیدن و آراستن ظاهر؛
4- سنت ها؛
5- اعتقادات و باورها.
..................................
مورد یک(دین و مذهب)> عقاید دینی افراد در ازدواج نقش مهمی را ایفا می کنند به طوری که اگر دو فرد با عقاید دینی و مذهبی متفاوت با یکدیگر ازدواج کنند بعد از اتمام سال های اولیه ازدواج در بسیاری از زمینه اختلاف نظر پیدا خواهند کرد از جمله::
>>اختلاف در انجام مراسم دینی
>>اختلاف در تربیت فرزندان
>>اختلاف در انتخاب مکان های گردشی(مسافرت)::یکی مکان های مذهبی را ترجیح می دهد و دیگری..........
>>نوع لباس پوشیدن::: بر فرض زن دوست دارد محجبه باشد ولی مرد تابع مد سال دوست دارد همسرش پوشش آزاد داشته تا با او هماهنگی کند
.............................
مورد دوم(آداب و رسوم)(خانوادگی) شامل::
>>دست دادن زنان و مردان فامیل با یکدیگر>> در خانواده ای این امر رایج و در خانواده دیگر بسیار ناپسند است
>>رفت و آمد کم بین خانواده ها>> در خانواده ای رفت و آمد بسیار مهم بوده و جز وظایف بشمار می رود در خانواده دیگر مایه دردسر
مثال:: در خانواده هایی که اجازه نمی دهند فرزند در حضور آنان آزاد عمل کنند اگر ببینند داماد یا عروس خانواده در حضور آنان پایش را دارز کرده یا قدری بیش از حد شوخ طبعی کرده است.. بسیار ناراحت شده و او را مورد نصیحت قرار می دهند.
.............................
مورد سوم(لباس پوشیدن)>> ازدواج خانمی که از نظر حجاب پوشیده بوده و تابع اصول و بسیار به مسائل دینی و مذهبی اهمیت می دهد با مردی که در مورد حجاب برداشت بدی دارد و آن را باعث محدودیت................. بسیار آسیب زا است
........................
مورد چهارم(سنت)> در هر خانواده سنتی حاکم است حال چه غلط چه درست...
مثلا در خانواده ای که در آن مرد تصمیم گیرنده است و حرف اول و آخر را مردمی زند... و در خانواده ها به دختران کمتر توجه شده و تحصیل و پیشرفت دختران را مایه ننگ می دانند و معتقد هستند زن تنها باید خانه دار باشد...یا متعقد هستند ازدواج مجدد(در حضور زن اول) حق مردان است ..دیرآمدن و عدم توجه مرد به خانه اهمیتی ندارد..و اداره امور مالی و دخل و خرج تنها بر عهده مرد است.... در این صورت پسر این خانواده هرگز نمی تواند با خانواده ای زندگی کند که به حقوق زنان بسیار اهمیت می دهند و در آن خانواده حق مرد شاید هم بیشتر از زن باشد.
....................................
مورد پنچم(باورها)> برای دختری که تنها توجهش به نوع لباس...و نوع چینش خانه و لوزام آن است و اصولا در فعالیت هایی که جنبه آموزش دارند شرکت نمی کند تحمل یک شوهری که به مطالعه و کارهای گروهی اهمیت بسازیی قائل است برایش بسیار دشوار است.
و تنها شاید اوایل زندگی بدلیل جذابیت های موجود در جنس مخالف بتواند با همسر خویش رابطه خوبی برقرار سازد
.............................
بنابراین به نظر می رسد شما در بعد پنجم یعنی اعتقادات و باورها با یکدیگر تفاوت بسیاری دارید و این مورد آسیب زا است مگر اینکه هر دو بتوانید معیارهای خود را تغییر داده و متناسب با یکدیگر سازید
ازدواج در صورت برطرف نشدن این مشکلات هرگز توصیه نمی شود.
موفق باشی.:72: