+ارتباط این 2 تا داستان با هم منم؟
یه آقایی توی محل کارم من رو دید و پسندید و قرار شد با هم بیشتر آشنا بشیم، همچنین قرار شد چون پدر مادر ایشون شهرستان بودن من با اطلاع پدر و مادرم 4-5 جلسه بیرون از منزل با ایشون قرار ملاقات بذاریم و اگر خواستیم ادامه پیدا کنه به شکل رسمی و همراه با خانواده بیان منزل ما. اما به جلسه دوم نرسیده بودیم که ایشون ناگهانی و به سبک عجیبی ابراز محبت و عشق نمودند و متقابلا خواستند که من هم احساس صمیمت نموده و احساسم را به ایشون بیان کنم! من تشکر کردم و گفتم به وقتش و در صورت وجود حتما این کار را خواهم کرد اما الان زمانش نیست. همین طور گفتم که در مرحله فعلی این نحو از ابراز محبت را نمی پسندم و بهتر است ایشون روش دیگری را برای بیان احساسشون انتخاب کنند. راجع به این موضوع کمی بحث کردیم ولی به جایی نرسیدیم. دفعه بعدی که ایشون رو دیدم باز هم آن اتفاق، با کمی چاشنی خشونت، تکرار شد و چون بار دوم بود که علیرغم خواسته ام این حرکت را می دیدم شدیدا ابراز مخالفت کردم و بعد از یه بحث مفصل که باز هم به جایی نرسید من ناراحت و عصبانی ایشون رو ترک کردم و خواستم که دیگه تماس نگیرند. ایشون اعتراض کرد و گفت که دارم فرصت دوست داشتنم رو ازش می گیرم و خودم رو دور از دسترس نگه میدارم. گفتم آره همین طوره و بعدش دیگه به تماسهاش جواب ندادم!
نفر دوم از طریق اینترنت با من آشنا شد، قبل از اولین ملاقات حضوری ازم پرسید با کسی هستم یا نه گفتم نیستم من هم پرسیدم ایشون چطور که اونم گفت با کسی نیست. بعد از ملاقاتمون هم خواست بدونه باهاش تماس می گیرم یا نه. گفتم موردی نداره اما تا شناخت خیلی بیشتر تعهدی نمیدم که دوستی نزدیکی باهاشون داشته باشم. اینجوری شد که روزی یکی دوبار با هم صحبت تلفنی می کردیم و یک بار دیگه همو دیدیم و ایشون رفتارش خیلی دوستانه و محترمانه بود. ولی از هفته دوم به بعد پاسخگویی اش به تماسهای من، به خصوص عصرها و شبها کم شد که بهونه کار رو می آوردو بعد از چند بار تکرار من بهش اطلاع دادم چون بهم بر می خوره که جواب نمیده اینه که از این به بعد دیگه من تماس نمی گیرم و اگر خواست خودش با من تماس بگیره. اونم عذرخواهی کرد و ادامه ماجرا به همون شکل تا این که 2-3 روز بعدش خانمی با من تماس گرفت و ادعا کرد که زن ایشونه!!!! گفت اون آدم فریبکار و خائنی هست و به من گفت که میدونه دختر خوبی هستم و به همین خاطر به نفعمه که با ایشون کاری نداشته باشم و و از این صحبتها!!!جالب اینجاست که نتونست فامیلی ایشون رو بگه و بعد که دید ضایع شده اصلاح کرد که زنش نیست ولی زنش دوستشه و داره از طرف اون زنگ میزنه چون خودش حالش خوب نیست و نمیتونه صحبت کنه!! خلاصه من صبر کردم و فرداش که خود طرف تماس گرفت گفتم حتما در اسرع وقت باید ببینمش و باهاش صحبت کنم. پرسید میخوام رابطه ام رو باهاش قطع کنم؟!!!گفتم نه بابا کدوم رابطه؟ و قرار شد هم رو ببینیم! اما نیم ساعت مونده به ساعت قرار گفت کار واجبی براش پیش اومده و نمیتونه بیاد!!! و هنوز هم قرار دیگه ای نذاشته که ازش بپرسم قضیه چیه!!
الان من بی خیال هر دوتا قضیه شدم، اما هر دوتاشون هنوز با من تماس میگیرن. به نظرتون درسته که انتخاب کنم و یکی از این دو رابطه رو ادامه بدم؟کدومشون رو؟:162:
RE: ارتباط این 2 تا داستان با هم منم؟
چرا هنوز کسی به من جواب نداده؟!!
آخه یکی بگه من چی کار کنم؟ اشکال از منه یا از طرفای مقابل که این جور میشه؟واقعا همه پسرا انقدر افراط تفریطین؟
RE: ارتباط این 2 تا داستان با هم منم؟
سلام دوست عزیز
باید خدمتتون عرض کنم که اینجور ارتباطها آخر و عاقبت نداره ، بسیار خوب عمل کرده اید که اجازه نزدیک شدن به این اشخاص را نداده اید . این دقیقاً همان کاریست که باید می کردید ، و بهتره بگم ، خویشتن داری و محفوظ بودن در مقابل این گونه افراد اگر منجر به این شد که شما را ترک کنند ، پیامش این است که از اول قصد خیر برای این ارتباط نداشته اند و هدف چیز دیگری بوده .
چند گوشزد برای این که فریب نخورید .
ا - اینترنت فضای مطمئنی برای انتخاب نیست .
2 - جز به قصد ازدواج و با حفظ حریم و اطلاع خانواده و زیر نظر آنها با پسری وارد ارتباط نشوید ( که اگر یک گشت در این تالار بزنید با موارد فراوانی از عاقبت این نوع ارتباطها و دوستیهای بدون هدف ازدواج مطلع می شوید )
3 - به تفاوتهای دو جنس توجه کنید و بدانید که دختران اغلب با احساسات و عواطفشان در دام کششهای جنسی پسران می افتند . پس مواظب باشید .
RE: ارتباط این 2 تا داستان با هم منم؟
یاس سپید عزیزم ، شما از این بابت مشکلی ندارید و کار درست رو انجام دادید که به ابراز عشق و محبت ایشون جوب ندادید چون دختر و پسری که باهم هیچ نسبتی ندارند دلیل نداره و نباید به همدیگه ابراز عشق بکنند اونهم به سبک عجیب!
پسری که دختری رو برای ازدواج بخواد و انتخاب کنه از همون ابتدا مراقب رفتارش هست که تا وقت محرم شدن کار ناشایستی انجام نده و اتفاقاً از مقاومت دختر در مقابل این ابراز محبتها خوشحال میشه و بهش افتخار میکنه نه اینکه انتظار داشته باشه شما زمانی که هیچ نسبتی باهاش ندارید به اون محبت کنید.
پس نگران نباشید و خودتون رو سرزنش نکنید چون کارتون درست بوده.
RE: ارتباط این 2 تا داستان با هم منم؟
سلام
به نظر من برخورد شما در مورد اول کاملا عاقلانه وصحیح بوده...:104:.راستش با خوندن بقیه ماجرا کمی تعجب کردم که پیشنهاد آشنایی اینترنتی را پذیرفتید. نظرمن درمورد آقای دومی :اگه ایشون همسر داشته باشن واون خانومی که تماس گرفته همسرشون ویا دوست همسرشون بوده باشه که چه بهتر که از الان مشخص شد مزدوج هستن چون به احتمال زیاد شما نمیخواهید همسر دوم باشید....اگر هم همه ی این کارها نقشه ی خودآقاپسر بوده که به یه بهانه ای شما رو از سرخودش باز کنه ورابطه رو قطع کنه که باز هم چه بهتر ....چون مطمئنا شما می خواهید با کسی ازدواج کنید که عاشقانه شما رو دوست داشته باشه .....درنتیجه به نظر من قید هر دو نفر رو بزن ...چون اونا خودشون رو نشون دادن...
نه دوست عزیز ...همه ی آقایون اینطور نیستن ...بلکه آشنایی ها ی اینترنتی هستن معمولا این مشکلات رو دارن ....اجازه ندید این اتفاقات دیدگاه شما رو نسبت به ازدواج وآقایون تخریب کنه ...شما فقط دو نفر رو دیدید وتعمیم دادان درست نیست ...به نظر من در خواستگاری باید اول از همه دقت کنی که طرف از کجا شما رو شناخته و به سراغتون اومده .... دقت در این مورد میتونه اطلاعات خوبی بهت بده ...امیدوارم همیشه خوشبخت باشی :43:
RE: ارتباط این 2 تا داستان با هم منم؟
از همه دوستان عزیزم متشکرم که لطف کردید و جواب دادید...
راستش رو بخواید من همیشه سعی کردم کاری که منطقم بهم میگه رو انجام بدم و دادم. اما در مورد ازدواج اغلب از کسانی که باهاشون در ارتباط هستم می شنوم که بهم میگن آدم بی احساسی هستم در صورتیکه من واقعا درک نمی کنم که چطور میشه با کسی که زیاد باهاش آشنا نیستی ابراز محبت و عشق کنی اون هم از نوع زبانی و جسمی. توی این دو موردی هم که به فاصله کم توی این یک دو ماهه اخیر برام افتاد همین شد، اطمینان دارم که کارم درست بوده اما تعجب می کنم از اینکه به سرانجامی که باید نمی رسم-الان 28 سالمه و علیرغم موقعیت های بسیار زیادی که برام پیش اومده و کماکان میاد آدمی که مثل خودم فکر و عمل کنه پیدا نمی کنم.در حرف چرا اما در عمل همیشه متفاوت هستند. مورد اول شکم از این نظر بود که شاید دارم زیادی سخت گیری می کنم ...مورد دوم هم به این فکر می کردم که "شاید" خود اون شخص تقصیری در این مورد نداشته باشه و باید به نحوی اطمینان پیدا کنم اما نمی دونم چه جوری؟
باز هم از راهنماییهاتون ممنونم و منتظر پاسخهای بعدیتون هستم...
RE: ارتباط این 2 تا داستان با هم منم؟
سلام اينجوري كه معلومه خودتونم زياد به مورد اول فكر نمي كنيد و منم نظرم اينه كه عكس العملتون خوب بوده
اما در مورد شخص دوم
1- اينترنت جاي خوبي براي آشنايي نيست
2- اون خانوم اگه حس كارآگاه بازيم بهش دست داده باشه با اون آقا يه ارتباطي داشته و مطمئنا خواهرشم نبوده پس كساي ديگه هم هستن اگرچه اين مورد به تنهايي اين موضوع رو تائيد نمي كنه ولي اكثرا پسرايي كه تو نت با كسي آشنا ميشن و ادامه ميدن از بقيه هم نمي گذرن . شخصا معتقدم كسي كه ارزش آدم رو داشته باشه تو 2 جا نمي شه پيدا كرد يكي نت يكي خيابون
نظر من اينه كه تموم كردن به نفعتونه
RE: ارتباط این 2 تا داستان با هم منم؟
سلام به همه دوستای عزیزم، بالاخره من به اطمینان رسیدم که نفر دومی واقعا ازدواج کرده بوده و درس خوبی هم بهش دادم که دیگه این کار رو با دختر دیگه ای تکرار نکنه البته فکر می کنم آدمای این شکلی که این روزها کم هم نیستند علیرغم بی معنی بودن کارشون انگیزه بالایی دارند که بلند شن دنبال دخترای دیگه راه بیفتن و دل زناشون رو خون کنن!!نمی دونم مشکل شخصیتی خودشونه یا مشکل زندگی مشترکشون اما امیدوارم خدا همچین مردای مصیبتی رو نصیب هیچ دختر بینوایی نکنه:323:
نفر اولی هم همچنان به زنگ زدن ادامه میده و دست از سرم بر نمی داره یکی به من بگه به این چی بگم که خدا رو خوش بیاد؟!!!!
RE: ارتباط این 2 تا داستان با هم منم؟
سلام
خدارو شكر كه قضيه اول حل شده
ايشالله هيچ دختر ديگه اينجوري با ابروش بازي نشه و همين داستان ها درس عبرتي بشه براشون ( كه فكر نكنم بشه ! )
در مورد دومي هم شما نگفتيد چگونه ابراز عشق كرده خانم عزيز
بعضي از مردها براي اينكه در دل خانمي جا بشن از راه هاي مختلفي وارد ميشن
و به دليل اينكه سليقه ها متفاوت هست ، ممكنه شما ناراحت بشيد و همين عمل ممكنه براي يه دختر ديگه جالب و رمانتيك باشه
نظر من اين هست كه شما با خانواده خودتون در اين مورد صحبت كنيد و از پدر و مادرتون بخوايد كه در مورد اين پسر عزيز تحقيقاتي انجام بدن
و در صورتي كه تونستيد ، با ايشون ملاقات حضوري داشته باشيد و به صورت منطقي به ايشون بقهمونيد كه به رابطه عاشقانه قبل از عقد علاقه اي ندارم
و اين گونه كه بنده از لحن ( تايپ ) شما برداشت كردم در آخرين پست ، احساس مي كنم به اين پسر علاقه اي نداريد ...
RE: ارتباط این 2 تا داستان با هم منم؟
سلام M_S عزیز، ممنون از توجهتون
بله حدس شما درست بود. من به هیچ وجه نسبت به ایشون جذب نشدم و بعد از یه مدت کوتاهی-حدود 3 هفته- به این نتیجه رسیدم که تقریبا هیچ اشتراک و هم فکری باهاش ندارم. شاید بحث سلیقه باشه شاید هم بشه گفت دیدگاه مذهبی یا هر چیز دیگه ای....!
مشکلم باهاش سر این بود که اون فکر می کرد به خاطر علاقه اش حق داره با من تماس فیزیکی داشته باشه (مثلا دست من رو بگیره!!) ولی من نمیذاشتم(یک بار هم سعی کرد منو ببوسه که من شدیدا مخالفت کردم)!!!!! جالب اینجاست که وقتی نظرم رو -بعنی مخالفتم رو -بهش گقتم جواب منطقی برای کارش نداشت مثلا می گقت که تا حالا مث من فکر می کرده و هیچ وقت دست هیچ خانمی رو نگرفته اما الان فکر می کنه برای راتطه مون لازمه که از همین اولش سدی برای ابراز علاقه بهم نداشته باشیم!!!!!!!!! بعدش هم -غیر مستقیم- بهم می گفت که توخیلی امل فکر می کنی و الان دیگه حتی توی شهرستان کوچیکی مث شهر ما هم دخترا انقد بسته برخورد نمی کنن !! و فکرشو بکن من از شنیدن این حرف چه شکلی شدم :320:
آدمی با تحصیلات در سطح دکترا باید همچین حرفی بزنه!!؟
خلاصه این داستان این شکلی برای من تموم شد و من ازش خواستم دیگه باهام تماس نگیره چون مطمئن شدم که با این طرز رفتار و این دیدگاه ایشون نمی تونه شریک خوبی برای زندگیم باشه! البته اون در مقابل باز هم من رو متهم کرد که رفتار غیر انسانی و زننده ای باهاش دارم!!!:161: اونم فقط به این خاطر که ازش خواستم دیگه زنگ نزنه!!!
حالا بماند که من چطوری تونستم بهش حالی کنم که این ماجرا دیگه :160: شده؟!!:162: :)
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن : دوستان من می خواستم این تاپیک رو ببندم اما سوال m_s باعث شد به این فکر بیفتم که تاپیکم رو ادامه بدم و با توجه به 2 تا تجربه ای که برام پیش اومد ، بحثم رو اختصاص بدم به اینکه به نظرتون آیا اساسا بیان کردن حد و مرز از سوی یکی از طرفین رابطه، بخصوص توی روابط زسمی و خواستگاری و اینا کار درستیه؟ فکر می کنید این کار برای پیشبرد رابطه هیچ فایده ای داره یا اینکه از همون ابتدا اگر دیدیم که طرفمون رفتاری با خصوصیتی داره که از چارچوبهای معمولی خودمون خارج هست به کل باید از ادامه رابطه منصرف بشیم؟
مثلا فرض کنید که من کلیت کسی رو پسندیدم اما دیدم که طرفم علیرغم اینکه اطلاع داره من با مردای غریبه دست نمیدم باز هم دستش رو دراز میکنه که باهاش دست بدم... اینجا اگر من از طرفم بخوام که دیگه این کار رو انجام نده کار درستی کردم یا خیر اساسا مطرح کردن چنین خواسته ای بی فایده و غیر منطقیه؟!
یا یه مثال دیگه از دید آقایون، فرض کنید با دختر خانمی به قصد ازدواج آشنا بشن که حجاب نداره بعد ازش بخوان که توی خانواده پسر که میاد حجابشو حفظ کنه...
آیا اصولا چنین خواسته هایی برای به چارچوب در آوردن رابطه و مطلوب کردنش برای هر دو نفر مفیده؟ شما چی فکر می کنید؟