با وجود اینکه خیلی از معیارهامون بهم میخوره ولی دیگه انگیزه ای واسه ادامه رابطه ندارم
با سلام خدمت دوستان عزیز.دختر 27 ساله ای هستم.با مدرک دکترا.سه ساله شاغلم.خواستگار 32 ساله ای دارم.هر دو از لحاظ مالی وضع نسبتا خوبی داریم.سه ماه با هم رفت و آمد کردیم تا بیشتر آشنا بشیم.ایشون توی این مدت بسیار مهربون و موجه بودن و همه خصوصیات مد نظر من رو داشتن. اما با وجودی که نظر من رو راجع به مهریه میدونستن که حدود 600 تا هستش توی این مدت چیزی نگفتن و منم فکر کرد مشکلی ندارن. تا اینکه نزدیک خرید برای سرویس طلا بودیم که بحث مهریه رو پیش کشیدن و گفتن من بیشتر از 200 تا مهر نمیکنم. من خانوادمو تا 400 تا راضی کردم اما ایشون بازم نپذیرفتن و گفتن باید قطع رابطه کنیم و رابطه واسه 2 هفته قطع شد و دوباره تماس گرفتن و گفتن تو تحت فرمان خانوادتی و نمیشه بعنوان یک دختر مستقل روت حساب کرد منم بهشون گفتم که ظاهرا ادامه این ارتباط فایده نداره ولی بازم با صحبت منو قانع کردن و گفتن دیگه با تعداد سکه مشکلی ندارن. اما بعد از 2 روز گفتن حالا دیگه مادرم با این قضیه مخالفت میکنه و من خسته شدم از این موضوع و تو این موضوع رو مدیریت کن و بیا با خواهرم صحبت کن. اما راستش این قضیه اینقدر کشدار شده که من دیگه انگیزه اولیه رو واسه ادامه این ارتباط ندارم و فکر میکنم ایشون اگه الان نتونن مادرشونو راضی کنن و خودشون از پس این مشکل بر بیان ما در آینده هم مشکل خواهیم داشت. با اینکه خیلی بهشون علاقه دارم و ملاک های تحصیلی شغلی اقتصادی و خانوادگیمون خیلی به هم میخوره ولی این قطع و وصل شدن رابطه از ارزش این رابطه کم کرده و حتی خانواده ها هم اگه گذشت کنن این موضوع همیشه توی ذهنشون میمونه.واسه همین میخوام بدونم اگه شما جای من بودین چه کاری رو انجام میدادین؟