نیازمند راهنمایی برای حل مشکل ترس و اضطراب
سلام دوستان
عیدتون مبارک. ان شا الله سالی سرشار از خیر و برکت داشته باشید.
ترس از شکست و اشتباه کردن واقعا به زندگی ام اسیب زده. کسی از شما ایا با این مشکل رو به رو بوده یا درباره نحوه حل این مشکل اطلاعاتی داره؟
- - - Updated - - -
اگر بخوام کمی بیشتر توضیح بدم باید بگم که بیش از حد مسئولیت پذیرم! یعنی اگر کاری را بر عهده بگیرم باید جامع و کامل و صحیح انجام بدم و خدا نکنه که در حین انجام کار مشکلی پیش بیاد و یا اشتباهی کنم، انوقت به شدت ناراحت میشم و تا مشکل را حل نکنم ارام نمیشم و تا حل مشکل هم بسیار مضطرب میشم و کنترل نگرانی و اضطرابم برام سخت و غیر ممکن میشه.
این مسئولیت پذیری بیش از حد موجب ناراحتی همکارام هم شده.
و یا اگر بخوام کاری را برای بار اول انجام بدم هم بسیار نگران میشم. و تا کامل یاد نگیرم و به همه چیز مسلط نشم، به خودم اعتماد ندارم و در نتیجه ارامش هم ندارم. برای اینکه بتونم استرسم را کنترل کنم باید از خودم 100٪ مطمئن باشم و این مستلزم اگاهی فراوان درباره ان کار و تجربه است که کم کم بدست میاد و در نتیجه تا کسب تبحر و اطلاعات مورد نیاز، استرس و اضطراب دارم.
و یا برای اینکه اشتباهی رخ نده، برای کوچکترین کاری از دوستام سوال می کنم! با سوالام دوستام را خسته کردم.
و همینطور این ترس از اشتباه گاهی باعث وسواس در کار هم میشه. مواردی که از اهمیت قابل توجهی برخوردار هست را دوباره چک می کنم تا اشتباهی نکرده باشم. و در کمال تاسف باید بگم که در حین چک کردن شده که موارد اشتباهی را پیدا کنم و این باعث میشه در اینده هم باز چک کنم. البته مواردی که ذکر می کنم با سلامتی انسانها در ارتباط و اشتباه در انجامش اصلا قابل قبول نیست.
و همینطور ترس از شکست خیلی وقتها موجب تعلل و عدم اجرای برنامه هام شده.
- - - Updated - - -
و دو ماه دیگه امتحان دارم. امتحانی که خیلی برام مهمه. ولی به میزان مهم بودن و سختی اش تلاش نکردم. متاسفم که دارم این را می نویسم. ولی در این مدت انقدر که باید براش وقت نذاشتم. و ذهنم را روی کار متمرکز کردم، چون می ترسیدم اگه موفق نشم، حداقل سابقه کار و تجربه پیدا کنم. الان یکی دو ماه که برنامه هام باز متوقف شده و اصلا پیشرفت قابل توجهی نداشتم و در نتیجه خوشحال نیستم و در واقع خیلی ناراحت و بی انرژی.
میدونید خوشحالیم گره خورده به رسیدن به اهدافم. اگر بهشون برسم یک مدت خوشحال و پراترژی ام ولی دوباره هدف دیگه ای تعیین می کنم و دوباره روزی از نو. دوباره نگرانی و ترس از موفق نشدن.
از دست خودم خسته شدم.
و واقعا الان از شرایط مطالعه ام ناراضی ام. نمی دونم چرا اینطوری با خودم می کنم.
هر وقت چیزی برام خیلی مهم باشه، انوقت ترس و اضطراب بهم غلبه می کنه و متوقف میشم.