زندگی مشترک من
سلام دوستای خوبم
توی زندگی مشترکمون واقعا لذت دونفره کمی رو تجربه می کنیم، درگیر روزمرگی شدیم و من هم درگیر بچه داری. خیلی از هم فاصله گرفتیم. نهایت روز خوبمون اینه که با هم با کلمات محبت آمیز صحبت کنیم و به هم ابراز علاقه کنیم اما من خیل وقته احساس عمیق دوست داشتنش رو ندارم. بیشتر سرم گرم بچه داری هست و درس خوندن و کارهای خونه.
این روزها همسرم از کارش به خاطر عدم رضایت از درآمدش استعفا کرده و بیشتر توی خونه هست و روی بورس کار میکنه. وقتی اینجا هست با ما مراوده خاصی نداره جز صحبت روزمره و بیشتر سرش توی کامپیوترهست ولی اگر رفتاری از پسرمون سربزنه مداخله میکنه و باهاش درگیر میشه و کلمات نامناسب در موردش به کار می بره و گاهی اونو میزنه. بچه ام دوسالشه تازه و من تاحالا بهش حتی نگفتم پسر بد! اما همسرم از کلماتی استفاده میکنه که به صلاح نیست. و این حس ناخوبم تشدید شده و ذوق و انرژی ام کم شده، این روزها بیشتر حالم گرفته هست و اصلا خوشحال نیستم. از طرفی نمی تونم جوری رفتار کنم که انگار نیست! چون هست تو خونه و ازطرف دیگه بودنش انرژی ام رو کمتر کرده.
واقعا نیاز به کمک دارم
اندکی صبر، سحر نزدیک است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)