به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 بهمن 95 [ 05:25]
    تاریخ عضویت
    1392-2-15
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    321

    تشکرشده 247 در 117 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    35
    Array

    نمی تونم قضاوت کنم و رفتار درست رو در پیش بگیرم کمکم کنید.

    سلام .خیلی به کمکتون نیاز دارم.
    همسرم همیشه موقع دعواهای شدید به پدر ومادرم زنگ می زد و اونارو می کشوند خونمون که بیاین ببینین دخترتون با زندگی من چه کرده . بماند دعوا سر چی بوده و کی مقصر .اما هر بار پدر و مادر من فریادها و توهین های همسرم رو نا دیده می گرفتن .البته پدر هیچ موقع نیومد و همیشه مادرم می یومد.
    این بار بعد از دعوای ما که همسرم با لجبازیش منو عصبی کرد و باعث شد من از کوره در برام و چون بار دار بودم می دونستم که اسیبی به من نمی زنه من توی سینش زدم و ... .همسرم به پدرم زنگ زد و با فریاد ازش استقبال کرد و بعد از اون خواهرم و مادرم هم از جریان مطلع شدن و اومدن و با اومدن اونها همسرم عصبی تر شد و بار اول بهشون گفت که برن اما چون نرفتن همسرم فحش داد و با فحش اون متاسفانه درگیری ایجاد شدهمسرم پدرو مادرم و زد و اونها هم از چیزی دریغ نکردن .و در نهایت من به خونه پدر و مادرم رفتم و بعد از این که همسرم و مادرش دنبال من اومدن من به خونه خودم برگشتم . و باتوجه بهوضعیت بارداریم سعی کردم این موضوع رو فراموش کنم .اما مشکل من:
    1- همسرم از مادرم شاکیه و کینه به دل گرفته چون می گه مامانت نباید من می زد در صورتی که مادرم می گه اون دست روی من بلند کرد
    2-همسرم کامل پشیمون نیست و میگه اشتباه کردم اما اونا هم در مقابل من اشتباه کردن .پس فرقی بین ما نیست .
    3-عذاب وجدان در مقابل پدر و مادرم و اجهافی که در حقشون شد منو اروم نمی ذاره و صحنه اون روز شده کابوسهای شبانه من.
    نمی دونم رفتار درست چیه .امیدوارم کارشناسا به کمکم بیان. شرایط سختی رو می گذرونم.

  2. 2 کاربر از پست مفید heaven65 تشکرکرده اند .

    کاغذ بی خط (یکشنبه 11 اسفند 92), الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 فروردین 04 [ 06:05]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,638
    امتیاز
    46,612
    سطح
    100
    Points: 46,612, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    8,102

    تشکرشده 6,568 در 1,505 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array
    سلام دوست عزیز.من کاملا درکت میکنم ومیدونم چه حالی داری.امااین اتفاق تاحدی هم تقصیرشماست.شماوقتی خودت مراقب رفتارت نبودی وبه شوهرت دست زدی پس دیگه ازبقیه چه انتظاری داری؟ازطرفی پدرومادرت نبایدبه خاطرلجبازی شماوشوهرت اینقدرخوردبشن!!!!من شوهرم چندتابدوبیراه به خانوادم گفته سه روزه کارم شده غصه خوردن بااینکه اونهاروحشونم خبرنداره.شمانبایداجازه بدی شوهرت به خانوادت خبربده.میتونی همین اتفاق روواسه شوهرت یه گوشزدقراربدی وبهش بگی که هیچکس جزمنوتونمیتونه بینمون عدالت رورعایت کنه پس نبایدمسئله های بین خودمون روواسه بقیه بازگوکنیم.یااجازه دخالت بدیم.اینجوری شایددفعه دیگه اینکارونکنه.
    الان هم شمابایه کم صبروتحمل وگفتارخوب واسه شوهرت همه چی روروشن کن.بگوکه میدونم دلخورشدی ازرفتارشون ناراحت شدی امااونهاروبزارجای پدرومادرخودت.تومیتونی روی اونها دست بلندکنی؟بهش بگواگه هم بابام زدتوی گوشت جای پدرته.نبایدمثل خودش تلافی کنی.
    یه مدت دیگه راضیش کن بایه جعبه شیرینی بریدواسه عذرخواهی.تاازدل پدرومادرت هم دربیاد



  4. 3 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 07 اسفند 92), khaleghezey (یکشنبه 04 اسفند 92), الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 بهمن 95 [ 05:25]
    تاریخ عضویت
    1392-2-15
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    321

    تشکرشده 247 در 117 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    35
    Array
    سلام ممنون که جواب دادید .مدتی نبودم .معذرت که دیر جواب دادم .حرفای شما متین اما زیر بار ایم غم دارم له می شم و فکر اینده داره دیوونم می کنه .غم بزرگیه .ایا همه چیز به اولش بر می گرده ؟دلم برای این همه صمیمیتی که قبلا بود می سوزه .توی این تالار کسی هست که غمی شبیه من داشته باشه؟ همش به این مسئله فکر می کنم که اگر این اتفاق نمی افتاد الان چقدر اروم و خوشحال بودم .فرزندم می خواد توی چه محیطی به دنیا بیاد ؟کمکم کنید.

  6. 2 کاربر از پست مفید heaven65 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 04 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 11 اسفند 92)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 فروردین 04 [ 06:05]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,638
    امتیاز
    46,612
    سطح
    100
    Points: 46,612, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    8,102

    تشکرشده 6,568 در 1,505 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    373
    Array
    سلام دوست عزیز
    نگران نباشیدهمه چی درست میشه.فقط کمی زمان میبره.شمااول بایدرابطه بین خودت وشوهرت رودرست وترمیم کنی.سعی کن دوباره بهش نزدیک بشی.ازاینکه اونروز دست بلندکردی معذرت خواهی کن وبگوکه دست خودم نبود.بگوشرایط من طوریه که بیشتربه محبت احتیاج دارم نه سرزنش ودعوا....بهش بگواونروزنمیدونم چرااینکاروکردم.اماخوب میدونم که ازوقتی باردارشدم خیلی حساس شدم.خلاصه اینکه کم کم محبت بین خودت وشوهرت روزیادکن.امافعلا ازخانوادت چیزی نگو.وقتی حسابی ازدل هردوتون دراومد کم کم وبالحن مهربون وباسیاست گفتاردرموردخانوادت هم صحبت کن.
    الان شما باخانوادت رابطه داری؟یاقهرید؟بهتره فعلا یه مدت اونجانری که شوهرت هم حساسیتش کمتربشه.
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  8. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 04 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 25 اسفند 92)

  9. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    بزرگترین مسئله ای که باعث میشه دیگران به تایپیک شما و افرادی مثل شما سر نزن اینه که شما حتی خودت هم به تایپیکت اهمین نمیدی یعنی کامل توضیح نمیدی مثلا چیکارا کردی و نتیجش چی شده؟!

    1.اصلا چرا دعوا میگیری
    2.چرا شوهرت رو جوری عصبانی میکنی زنگ برنه خانوادت
    3. چرا خانوادت بلند میشن میان اونجا

    مهمترین موضوع شما بارداری درست ولی قرار نیست سواستفاده کنی چرا با دست زدی قفسه سینه شوهرت؟ آخه دختر خوب خانم مادر آینده اینم کاره شما انجام دادی؟ بجای اینکه بخودت برسی بخودت اهمیت بدی رابطت رو با شوهرت خانواد خودت خانواده شوووهرت درست کنی خونه و محیط رو آماده اومدن نی نی خوشگلت کنی داری با لجبازی کردن با خودت و نینی و خوشگلت چیکار میکنی؟!!!!

    چی شد نتیجه این کارت؟احترام بینتون از بین رفت.رفتی خونه مامانت اونم با مادرش اومد دننبالت به خانواده ها کشیده شد.شوووهرت و خانوادت رابطشون داغون شد هیچی روی همم دست بلند کردن اخه من چی بهت بگم خودت بگو؟!!!!!!!!

    اولین کار لازم نیتس اصلا هیچ کار یانجام بدی هیچی فعلا شوووهرت خانواده خودت و خانواده شوووهرت همه رو از ذهنت بیریز دوووووووووووووووووور
    اولویت اول الان کیه: نی نی خوشگلت
    مامانی بد مامانی بی ادب مامانی خشن چرا همش با بقیه دعوا میگیری چرا همش حرص میخوری چرا اصلا بهم اهمیت نمیدی چرا حواست بخودت نیست چرا تغذیت خوب نیست چرا بهم محبت نمیکنی چرا باهام حرفای خوب خوب نمیزنی ( اینا حرفای اون نی نی توی شیکمته) هرکاری میخوای کنی کن ولی اول به اون طفل معصوم فکر کن

    برو کتاب های مربوط به این دوره رو بخون باهاش حرف بزن براش لالایی بخون شبکه پویا لالایی میخونه شبا گوش بده نوازشش کن بهش بگو دوسش داری مثل یه موجود زنده باهاش حرف بزن

    اولویت دوم: خودت هستی بخودتب رس بخودت اهمیت بده یکم آروم باش بخودت آرامش بده صبور باش

    اولویت سوم: در صورتی که موارد بالا رفع شد و درست شد نی نی وقتی بیاد با خودش عشق و علاقه و نزدیکی میاره اینقدی مشکلات داری پوست کله جفتتون کندس خودبخود رابطه شوووهرت و خانوادت بهتر میشه رابطه خودت و خانواده شوهرت

    خواهشا ریلکس باش و به نی نی فکر کن بخدا گناه داره طفلی خدا نکنه زبونم لال خدا هیچوقت اونروز رو نیاره یه مشکلی داشته باشه میخوای چیکار کنی؟

    راستی برناه پویا یادت نره حتما شبا گوش بده لالایی هاش خیلی قشنگه با شوهرت گوش بدین بهتره لذت ببر از وجودش از اینکه میتونی یه موجود زنده خلق کنی خدا بهت این شانس رو داده مادر بشی میدونی این چقدر نعمت بزرگی اونوقت شما داری باخودت و نی نی چیکار میکنی دختر خوب؟

    راستی هر کلمه یا جمله ای که میگین حواستون خیلی جمع کنین بر طبق تحقیقاتی که دانشمندا انجام دادن نوزادنی که توی دوران بارداری مادر و یا پدرشون جملات یا کلماتی رو زیاد تکرار میکنن توی این دوران واکنششون نسبت به این موارد بهتره نسبت به نوزادایی که توی دوران بارداری زیاد این کلمات و جملات رو نشنیدن.پس حواست باشه چقدر تاثیر منفی و یا مثبت داره حرکات و گفته هاتون

  10. 7 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    heaven65 (یکشنبه 04 اسفند 92), paiize (یکشنبه 04 اسفند 92), she (سه شنبه 06 اسفند 92), toojih (سه شنبه 06 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 25 اسفند 92), واحد (سه شنبه 20 اسفند 92), الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    91
    Array
    از پدر و مادرت کلا از خانوادت بخواه تحت هیچ شرایطی، هیچ شرایطی، هیچ شرایطی، موقع دعوا به خونه ی شما نیان و به هیچ وجه حتی تلفنی هم دخالت نکنن.

    بقیه حرف ها رو آقای خاله قزی گفت.

  12. 8 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 07 اسفند 92), heaven65 (سه شنبه 06 اسفند 92), khaleghezey (سه شنبه 06 اسفند 92), toojih (سه شنبه 06 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 25 اسفند 92), واحد (سه شنبه 20 اسفند 92), الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92), ساحل75 (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 بهمن 95 [ 05:25]
    تاریخ عضویت
    1392-2-15
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    321

    تشکرشده 247 در 117 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    35
    Array
    سلام .اقای خاله قزی ممنون از جوابتون .ازم سه تا سوال پرسیدین:
    1.اصلا چرا دعوا میگیری:
    اون روز همسرمن سر سفره ناهار به شوخی توی سر من زد بهش قبلا گفته بودم از این شوخی خوشم نمی یاد اما گوش نکرد و من اون روز بد باهاش صحبت کردم .بعدش به قصد دلجویی پیشش رفتم اما استقبال نکرد منم بر خلاف همیشه که خیلی ناز می کشیدم زود بی خیال شدم .قرار بود ساعت 3 مجلس ختم عموی مامان رو بریم وساعت 2:50 دقیقه بیدارش کردم اما همسر منبا لجبازی تمام اماد ه شدنش رو تا ساعت 3و 20 دقیقه کش داد ومن هم تحمل کردم .ساعت 3و 25 دقیقه گفتم که امیر دیر شد اما اون گفت به جهنم که دیر شد اصلا نمی ریم منم گفتم تو نمی خواستی بیای از اول می گفتی من با اژانس می رفتم بهم گفت با ناراحتی حرف نزن برا بچمون ضرر داره(در صورتی که خودش رعایت نمی کرد)منم گفتم خودم الان می رم گفت اجازه نمی دم اینکه عموی مامانت هست اگه خوده مامانت هم بود من اجازه نمی دادم .این حرفش منو ناراحت کرد و چون می دونستم توی دوران بارداری دست روی من بلند نمی کنه تو سینش زدم و متاسفانه دعوای زد و خوردی شروع شد و بعد به پدرم زنگ زد و .... .
    می دونم مقصر من بودم اگه کوتاه می یومد اگه حرفشو تحمل می کردم اگه از رفتن منصرف می شدم اگه ... اما تا کی من کوتاه بیام .
    2.چرا شوهرت رو جوری عصبانی میکنی زنگ برنه خانوادت:نقطه جوش همسر من خیلی پایینهبا کوچکترین رفتار من عصبانی میشه

    3. چرا خانوادت بلند میشن میان اونجا :قبلا نمی یومدن یا فقط مامانم میومد اما چون همسرم منو میزنه اونا می ترسن از یه طرف دیگه همسرم ولشون نمی کنه ده بار زنگمی زنه در ضمن اگه نیان می گه خانوادت برات ارزش قائل نشدن .
    از الویت بندی که برام کردید می گم:
    اگه جگر گوشم نبود که الان من اینجا و پای لپ تاب نبودم .بی حرمتی که همسرم به پدر و مادرم کرد رو با طلاق جواب می دادم .منکر این نیستم که دوسش دارم اما تصور رفتارش با پدر و مادرم منو از اون دور می کنه .جالبه کهنمی پذیره صد در صد مقصره می گه اگه من اشتباه کردم اونا هم اشتباه کردن .من به خاطر دخترم وقتی برگشتم سعی کردم اروم باشم و به این اتفاق فکر نکنم چند شب اول گریه می کردم اما همسرم منو دلداری می داد یه جاهایی اونا رو متهم می کرد و یه جاهایی می گفت که درست میشه در نهایت بهم قول داد که همه چیز رو درست کنه و ازمنم قول گرفت ک دیگه گریه نکنم .من به خودم میرسم و سعی می کنم اعصابم اروم باشه چند روز پیش برای خرید سیسمونی با پدر و مادرم تهران اومدیم .سعی کردم با اشتیاق تمام خرید کنم اما خلایی رو احساس می کردم که نمی زاشت از لحظاتم لذت ببرم بعد از سه روز تحمل اونقدر گریه کردم که حالم بد شد.خیلی سخته که بتونم لحظات کتک خردن مادر و پدرم رو فراموش کنم .ذوباره به خودم اومدم وقتی برگشتیم با اشتیاق برای همسرم از خرید کردن تعریف کردم .اما باز یه چیزی ته دلم منو عین خوره می خورد .(می تونست این اتفاق نیوفته ای کاش هنوز همه چیز عین قبل بود . ...ای کاشهای دیگه)
    روابط من با همسرم خیلی الان خوبه .از این اتفاق که فاکتور بگیریم من هم مثل همسر شما لحظات و خاطرات خیلی خوبی دارم.
    توی این 5 ماه هرگز جارو برقی نکشیدم . دستشویی و حمام نشستم .پله تمیز نکردم . بدون همسرم بیرون نرفتم .بداخلاقی کردم و کوتاه اومده .چه روزایی و شبایی رو پا به پای من به خاطر ویار شدیدم غصه خورد و ناراحت شد و گریه کرد .همیشه غذا از بیرون بود من نمی تونستم غذادرست کنم .عین یه بچه غذا دهان من می زاشت .هر چیزی که اراده می کردم فراهم بود .یه بار هوس هندوانه کردم مجبور شد بره اصفهان بخره و بیاد .الان شبا خیلی خواب سبک شده من می گم آخ می پره و ... .

    اما من الان خیلی از این موضوع داغونم .
    همسر من دیگه بعدش با خانواده من بزخورد نداشته به نظرتون وقتش رسیده که خونه بابا و مامانم بیاد و از پدرم عذر خواهی کنه ؟
    اون می گه منم انتظاراتی ازشون داشتم که براورده نشده به خاطر تو می یام
    با توجه به این که خانواده ها همبینشون ناراحتی هست برای رفعش پدر و مادر من عید خونشون بیان؟
    من 1 تیر زیمان دارم و خانواده ها با هم برخورد دارن تا اون موقع چی کار کنم که دختر توی محیط شاد وبی دغدغه به دنیا بیاد کمکم کنید .

    - - - Updated - - -

    خانم she ممنونم از راهنماییتون .میشه بهم بگید اگه همسر شما این رفتار رو کرده بود چه می کردین؟

  14. 2 کاربر از پست مفید heaven65 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 06 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 25 اسفند 92)

  15. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود دگربار بانو

    والا تا جایی که من خوندم برداشت من اینه شما داری زیاد گندش میکنی.
    وقتی میشه با یه خنده و عشوه اومدن این دلخوری سر سفره رو پاک کنی چرا اینکارو نکردی؟!!!!!!!
    بعدشم این چه کاری بود کردی با همسرت ختم عموی مامانت!!!!!!!!!!!! خدا بیامرزه مادر خدابیامرزمو من فقط خاله و داییم رو دیدیم و میشناسم اصلا فک و فامیل مادریم ندیدیم فقط یکیشون رو چند وقت قبل همینجور یگذری مغازه بابام دیدیم همین.ببخشید اینو میگم الان عمومی مادر شما واجب بود برین ختمش نمیرفتین چی میشد؟!!! هیچکی کار شوهرتون رو تایید نمیکنه ایشون روی لج افتادن خوب بهشون برخورده شوخی کرده سر سفره تو م نیشگونش میگرفتی یا آروم یمزدی پس کلش یا یه لگدی بهش میزدی وقتی تنها شدین نه اینکه توی جمع اینکارو کردی باهاش بد حرف زدی

    قبول داری از بارداریت سو استفاده کردی؟

    توی این 5 ماه هرگز جارو برقی نکشیدم . دستشویی و حمام نشستم .پله تمیز نکردم

    واااااااااااااااااااا این capitan قلابی کجاست بیاد.والا من که خودم میگم خیلی خوبم و همسرم میگه خیلی خوبی و 95% اشتراک داریم توی زندگیمون توی دوران بارداری از اینکارا نکردم چه چیزااااااااا میشنوه آدم


    ((بدون همسرم بیرون نرفتم. چه روزایی و شبایی رو پا به پای من به خاطر ویار شدیدم غصه خورد و ناراحت شد و گریه کرد .همیشه غذا از بیرون بود من نمی تونستم غذادرست کنم .عین یه بچه غذا دهان من می زاشت .هر چیزی که اراده می کردم فراهم بود .یه بار هوس هندوانه کردم مجبور شد بره اصفهان بخره و بیاد .الان شبا خیلی خواب سبک شده من می گم آخ می پره و ... .))
    خداوکیلی کارای خوب زیاد انجام داده شما چرا چشاتو میبندی؟ انصافا داری جدی میگی اینکرارو کرده؟!!!!!!!!!!! بابا این دیگه کیه من یکی که خداروشکر خونه پدرخانومم نزدیک بود خانومم همش اونجا بود.والا من یکی هرچی نیگا میکنم مقایسه میکنم با شوووهرهای بچه های همدردی میان مطلبشون رو میزارن میبینم تا حالا خداوکیلی اینجوری نخوندن حتی توی کل فک و فامیلمون با اینکه انصافا 80% آدم های خوبی هستن اینجور ینداشتیم.

    قدرشو بدون اینجور مردا نسلشون منقرض شده
    البته اگه بخوایم مردونه حساب کنیم ایشون رسما میشن استاد بزرگ زن ذلیل های ایران البته اینو به شوخی نوشتم برای خنده.

    بازم میگم دختر خوب اولویت اول زندگی مشترک شوهرته شوهرته شوهرته

    من یکی کل خانوادم یکطرف همسرم یکطرف اولویت اول همسرمه تموم شد رفت اولویت اول همسرمم منم.بجز این باشه من یکی یکم حسودم مثل بقیه مردا هممون مثل همیم حساس تر از اونی که فکرشو کنی فقط غرور مردانمون اجازه نمیده.خیلی تحملت کرده بخدا هر مرد دیگه ای بود تا جور دیگه ای باهات رفتار میکرد حیفه قدرشو نمیدونی.

    خانواده اولویت دومه دختر.
    گرچه ما که هرچی بگیم انگار گل لگد کردیم.شما کاری رو که فکر میکنی درسته انجام بده همین مسیر رو برو جلو نتیجشم خودت میبینی


  16. 5 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 07 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 25 اسفند 92), واحد (سه شنبه 20 اسفند 92), الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92), ساحل75 (چهارشنبه 07 اسفند 92)

  17. #9
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 بهمن 95 [ 05:25]
    تاریخ عضویت
    1392-2-15
    نوشته ها
    229
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    321

    تشکرشده 247 در 117 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    35
    Array
    اقای محترم همسر مناین خوبیها رو داره اما با یه کار ناهنجار مثل اونروز همه چیز رو خراب می کنه و کاری انجام می ده که دیگه نمیشه جبرانش کرد.تا وقتی خوبه که من خوبم اون قبل از بارداری دست بزن داشت .محبت می کنه اما توقعاتش در قبال محبتای خودش خیلی زیاده دوست داره همه عین خودش باشن و اگه نباشن زمین و زمان رو بهم میاره .دائم میگه چرا پدر و مادرت بهت سر نزدن چرا این محبت رو در حقت نکردن چرا چرا چرا.... .میشه یه سر به تاپیکهای قبلی من بزنین .خیلی چیزها براتو ن روشن می شه .
    درسته که شوهر من توی الویت اول قرار داره اما من نمی تونم اونقدر بی غیرت باشم که این موضوع رو فراموش کنم .خداوکیلی اگه ما زنا این رفتار با خانواده شما مردا داشتیم چه میکردین؟
    من دوست دارم همه چیز مثل قبل بشه .به نظرتون میشه؟

  18. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 17 خرداد 04 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,994
    امتیاز
    35,222
    سطح
    100
    Points: 35,222, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,429

    تشکرشده 6,478 در 1,819 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    شوهرت به نظرمیرسه هم کمالگرایی در رفتارش هست و هم ازضعف اعتماد بنفس رنج میبره.تمایل نداره کم بیاره وحق باهاش نباشه ارزشهاوقوائدوالگوهایی که درستی و نادرستی رفتارشو باهاش میسنجه هم ازالگوی خانواده سنتی ست هم نظرات واستدلالهای شخصی،نوع فرهنگ بازتروفردگرایی بیشتر درخانواده تورو حمل برصمیمیت کمتر میبینه (باتوجه به تایپیکهای قبلیت)چون درخانواده سنتی جمع گرایی بیشتر،فردگرایی ضعیفتر وصمیمیت هابیشترهست. اگه قویتربودنگرش مثبت تری داشت وتفسیرمتفاوتی از رفتار هامیداشت


    __؛احساسات ناخوشایند ومتعارضی که بعدازاون دعوا داشتی قابل درک هست؛ اما روابط شوهرت باخانوادت ارتباط خاصی به تو نداره،شاید احساس گناه داری که چون دعوای قبلی خودت هم دخیل بودی حالاباید جبران کنی وبا جبرانی که با احساس گناه ترکیب شده وضع روبدترکنی،وقتی شوهرت بهت میگه خانوادت برات ارزش قائل نیستن وباید شاهد دعواباشن،شماباید اینو تفهیم کنی که روابطت باخانوادت مسأله ای هست بین خودت واوناست وتوی این ۲۷سال دوس داشتن وصمیمیت اونا کاملابهت ثابت شده بدون اینکه اینو باطعنه بگی یاپای خانوادش رو بکشی.خودش باید روابطش باپدرومادرت روترمیم کنه ولی اگه ازت کمک خواست،منصفانه به بهبود اوضاع کمک کن.


    پای دیگران رو دردعواهاوسط نکشید حتی بخاطراینکه بهش ثابت کرده باشی که برات ارزش قائلن...ارتباط تو وشوهرت نیازمندقویترشدن هست،وقتی بهترشد نیازی نمیبینه پای دیگران رو وسط بکشه چون هر دوباسواد هستید وبا الگوهای رفتاری جدید تاحدودی آشناهستید. لطفا این کلیپ کوتاه وآموزنده رو ازاینجا دانلودکن:


    http://www.hamdardi.net/thread31818-2.html

  19. 3 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 07 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 11 اسفند 92), الهام20 (چهارشنبه 07 اسفند 92)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پیشنهاد یه عروسی شاد ولی متفاوت
    توسط Shayan68 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 14 اسفند 95, 13:33
  2. پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: جمعه 17 اردیبهشت 95, 22:06
  3. پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 فروردین 92, 14:48
  4. احساس های متفاوت پیرامون ما؟!
    توسط sanjab در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 آذر 90, 10:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.