سلام
من 21 سالمه اما نمیدونم چه چیزی به جونم افتاده که الان چند ماهه همش دارم به ازدواج فکر میکنم همش مقاله در مورد ازدواج میخونم همش سایت هایی مثل همین سایت میرم و گیر دادم به خوندن تاپیک های ازدواج و مشکلات همسر تا مبادا فردا چنین مشکلی با همسرم پیدا نکنم!!
تا اینکه سمینار ازدواج دکتر فرهنگ رو گوش دادم و فهمیدم الان موقع ازدواجم نیست از همه لحاظ هم از نظر امکانات هم از نظر سن.
پس کاملا میدونم که الان نباید ازدواج کنم
اما همش دارم به ازدواج فکر میکنم.از بسه که فکر کردم تمام زندگیمو در بر گرفته داره به درسم لطمه میخوره.
خودم میدونم حداقل تا 6 سال دیگه هم امکان ازدواج رو ندارم ولی همش دارم به ازدواج فکر میکنم
این از قسمت اول رو داشته باشید
حالا یه مشکلی که به مسائل بالا اضافه شده این هست که من معمولا عادت ندارم نگاه به دخترا کنم ولی خب چشمم میخوره.سال گذشته یکی از همکلاسی های دختر چشممو گرفت.نه اینکه عاشقش بشم و این حرفا نه.اما از چهرش خوشم اومد تا اینکه اون کلاسه درست برگزار نمیشد و ترم تموم شد.من گاهی اوقات بهش فکر میکردم و هیچ دختری رو به ظاهر و زیبایی اون ندیدم.البته از نظر خودم.چون خیلی معمولیه.
هم رشته ای هم نبودیم که بخوام ببینمش تا اینکه دوباره چند روز پیش دیدمش باز توی دانشگاه.یهو باز اون احساس گذشته زنده شد.باز هم میگم عاشقی و این حرفا نبود.آدمی نیستم که اهل دوست دختر بازی و این حرفا باشم.بلد هم نیستم.
فقط ظاهرش رو می پسندم اما از باطنش خبری ندارم و فکر هم نمیکنم اونی باشه که هم کفو من باشه(البته از روی ظاهرش نمیشه حدس زد ولی من این طور احساس میکنم متناسب نیستیم)
اما من میخوام فراموشش کنم و بهش فکر نکنم چی کار کنم؟چون نه الان امکان ازدواج رو دارم نه سنم مناسبه.
چی کار کنم ذهنم رو از ازدواج خالی کنم؟
من الان اولویت اولم باید درس باشه نه خوندن کتاب و مقاله و سمینار ازدواج.درسته شاید درست باشه یه کمی در کنارش اطلاع داشته باشم ولی نه این قد که غرق بشم داخلش
چی کار کنم ذهنمو از این مسائل خالی کنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)