به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 تیر 99 [ 01:39]
    تاریخ عضویت
    1390-6-05
    نوشته ها
    95
    امتیاز
    6,589
    سطح
    53
    Points: 6,589, Level: 53
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 161
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    272

    تشکرشده 208 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array

    نمی توانم همه ی زندگی ام را از من گرفته

    سلام
    پیشاپیش از شما که کمکم می کنید سپاسگذارم
    این روز ها برایم خیلی سخت می گذرد کمک و همراهیم کنید خصوصا کاربرbaby که از مطالبشان بسیار استفاده کردم و بارها باعث انرژی زیادی درونم شد
    من دختری هستم 25 ساله که در نوجوانی به دلایلی افسردگی را پشت سر گذاشتم
    من هیچوقت نمی توانم کاری را که شروع می کنم تمام کنم من خواهرو برادرانم موفق هستند و همه تحصیل کرده از دانشگاه های بسیار تاپ هستند ولی من همین نمی توانم و این حس بد نمی گذارد درس بخوانم با این سن تا به حال جرات فکر کردن به کنکور را هم نداشتم
    یا مثلا در دوران مدرسه در ورزش موفق بودم ولی وقتی خواستم آن را ادامه دهم با خودم گفتم من نمی توانم مربی باشم و واقعا هم نتوانستم حالا خانواده ام بسیار بر من فشار وارد می کنند که امسال درس بخوانم کنکور شرکت کنم ولی وقتی شروع می کنم حس ناامیدی نمی گذارد بیشتر از دو یا سه روز درس بخوانم گاهی آنقدر حالم بد می شود که حتی قدرت یه حمام رفتن را هم ندارم و فکر می کنم کار بسیار سختی است آیا من باز دچار افسردگی شدم دیگر از این وضع خسته شدم
    من بعضی از مقالات سایت را خواندم ولی دو روز پر انرژیم و باز همان حال که بودم کمکم کنید

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 آبان 90 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1390-7-15
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,084
    سطح
    17
    Points: 1,084, Level: 17
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمی توانم همه ی زندگی ام را از من گرفته

    عزیزم انتظار نداشته باش که یه شبه خوب بشی...نمی خوام از مشکلی که داری بترسونمت ولی اگه خودت بخوای...با تمام وجود بخوای حل میشه.....اول اینکه فکر و ترس از تونستن یا نتونستن رو چند دقیقه بذار کنار و به این سوال من جواب بده.......تو دوست داری خودتو چند سال دیگه کجا ببینی؟؟؟چه موقعیتی داشته باشی؟؟؟کدوم مهارت ها رو یاد بگیری؟؟؟؟به چیا برسی؟؟؟؟؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید سزاوار تشکرکرده است .

    سزاوار (جمعه 29 مهر 90)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 تیر 99 [ 01:39]
    تاریخ عضویت
    1390-6-05
    نوشته ها
    95
    امتیاز
    6,589
    سطح
    53
    Points: 6,589, Level: 53
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 161
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    272

    تشکرشده 208 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمی توانم همه ی زندگی ام را از من گرفته

    اتفاقا این روزها خیلی به این مسائل فکر کردم باتشکر از تو سزاوار عزیز
    راستش طوری که من و خانواده ام می خواستیم اوضاع پیش نرفت یعنی اونا به من گفتن و باهم این تصمیم رو گرفتیم که من دانشگاه نرم و ازدواج کنم چون چند مورد کسای که دروبر من و خانواده بودن ومن دوست داشتم بایکی از اونا ازدواج کنم معیارشون این بود ولی بعضی اومدند و به خاطر شیطونی ها و حسادت ها بهم خود و بعضی نیومدن
    ومن افسرده بودم دائم فکر این وضع موجود و دائم طعنه ها و حرف های همونای که باعث از دست دادن خیلی از موقعیتهام شدن آزارم میدادن و میدن


    و حالا تصمیم گرفتم از این وضع بیام بیرون و اهدافم ایناست
    1.حتما چند سال دیگه یه دختر تحصیل کرده باشم تا از نظر شخصیت و احترام حرفی برای گفتن داشته باشم (من دیپلم تجربی دارم و در حال گذراندن امتحانات رشته برنامه نویسی کامپیوتر هستم که چیزی به اتمام نمانده ولی طی تحقیقات فراوان تصمیم گرفتم کنکور انسانی شرکت کنم و فقط رشته ی حقوق بروم )
    2.حتما چند سال دیگه شاغل باشم نه هر شغلی ,شغلی که به درد بخور و پولساز باشه و با سن اون موقع مناسب باشه (تاسیس دفتر اسناد رسمی یا دفتر وکالت )
    3. ومی خوام این فکر رو که باور غلط (متاسفانه) خانواده و فامیل است رو از خود دورکنم و این که یک دختر به تنهای هم می تواند خوشبخت باشد و فقط نباید فکر ازدواج بود (چون خواهر کوچکترم که یک سال تفاوت سن داریم احتمالا به زودی ازدواج کند و این در فامیل و منطقه ی ما یعنی بسته شدن پرونده ی ازدواج من یعنی دختر بزرگتر )
    ولی این حس ناتوانی وافسردگی دائم آزارم می ده ومی گم باز تو همون شکست خورده ی می شی که بودی
    راهنماییم کنید

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: نمی توانم همه ی زندگی ام را از من گرفته

    سلام تسلیم خدای عزیز
    عزیزم این طرز فکر ما هست که ما را به جایی میرساند
    اگرشما به این فکرکنید که به جای هوب و مدارج عالی میرسید با ایمان به این حرف حتما به هدف خود میرسید
    طرز فکر اشتباه را کنار بگذار چه دلیلی داره که به خودت تکرار کنی که از دیگران عقب تری (مقایسه نکن) تو در جایگاه خودت از خیلی ها سری
    این که شما چندسال پیش افسردگی داشتید دلیل نمیشه که الان هم افسرده باشید این اتفاقات همه نشات گرفته از تلقین شماست (یک تلقین منفی همیشه خصوصیات مثبت رو از بین میبره) به خودت و کارات ایمان داشته باش اعتماد به نفست رو تقویت کن تا این حس به دیگران هم انتقال پیدا کنه و خودت هم به موفقیت برسی
    نقاط مثبت خودتو بشناس و برای خودت تکرار کن و تواناییهاتو تقویت کن
    خواسته هات رو از زندگیت بنویس و هر روز تکرار کن و به خودت ایمان داشته باش که به همه آنها میرسی و هرچه تعداد خواسته هاتو بیشتر کنی بیشتر بهشون میرسی پس بخواه خواستن توانستن است شک نکن ایمان داشته باش (مثل اسم کاربریت) واقعا تسلیم خدا باش و بخواه تا به بهترینها برسی
    زندگی زیباست ای زیبا پسند

  6. 3 کاربر از پست مفید Nilofar mordab تشکرکرده اند .

    Nilofar mordab (شنبه 30 مهر 90)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 آبان 90 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1390-7-15
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,084
    سطح
    17
    Points: 1,084, Level: 17
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمی توانم همه ی زندگی ام را از من گرفته

    اهدافت عالی بود...در تایید حرفای نیلوفر عزیز باید بگم عزیز دلم تو با افکارت مشکل داری والا در مورد توانایی های تو شکی نیس...افکارت مسموم شدن...با ترس...نا امیدی...بدبینی...تو از همین الان شروع کن به تصفیه کردنشون...ولی بهت بگم باید صبور باشی...برای تصفیه کردن این افکار مضرر باید با یه سری افکار سازنده تعویض بشن...چطور؟؟؟هر شب قبل خواب وقتی بدنت در وضعیت آرومیه چشمات رو ببند و به همینایی که گفتی فکر کن...تصور کن موانع رو رد کردی و به همه خواسته هات رسیدی...صحنه هایی که میخوای جلوی چشت با تمام جزییات بچین.و از همشون لذت ببر...مخصوصن وقتایی که یاس میاد سراغت باهاش مبارزه نکن...با فکر و خیال های خوب ضعیفش کن...اول کمی به نظر مسخره میاد...ولی با تکرارش خودت پیگیر میشی...تا اینکه این ترس و ناامیدی که تا این حد تو وجودت ریشه کرده کم کم ضعیف بشه.خودتو تصور کن که داری درس میخونی .با پشتکار و جدیت تمام واز این کارت لذت میبری..منم تا حدودی افکارم مسمومه...ولی با کینه...چون خودم از این کینه لذت می برم نمی خوام و نمی تونم افکارم رو تصفیه کنم...چون هیچ تصوری برا جانشین کردنشون ندارم....در ضمن این کتاب رو بهت پیشنهاد میکنم حتما بخونی..خیلی بهت کمک میکنه..روانشناسی تصویر ذهنی.سایکوسیبرنتیک علم کنترل ذهن...دکتر ماکسول مالتز

  8. کاربر روبرو از پست مفید سزاوار تشکرکرده است .

    سزاوار (شنبه 30 مهر 90)

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    126
    Array

    RE: نمی توانم همه ی زندگی ام را از من گرفته

    اين طرز هدف نوشتن درست نيست. اگه مي خواي به اهدافت برسي بايد اهدافت را دقيق بنويسي.

    يعني هدف به طور دقيق در بازه زماني دقيق.

    همچنين اهدافي كه تعريف مي كني بايد قابل دستيابي باشند نه رويايي.

    در نوشتن اهدافت از جملات خبري استفاده كن.

    ننويس: حتما چند سال دیگه یه دختر تحصیل کرده باشم.

    بنويس: مثلا من در سال 91 در رشته X در دانشگاه y درس مي خوانم.

  10. کاربر روبرو از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده است .

    ليلا موفق (شنبه 30 مهر 90)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 تیر 99 [ 01:39]
    تاریخ عضویت
    1390-6-05
    نوشته ها
    95
    امتیاز
    6,589
    سطح
    53
    Points: 6,589, Level: 53
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 161
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    272

    تشکرشده 208 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمی توانم همه ی زندگی ام را از من گرفته

    از همه ی شما تشکر می کنم
    عزیزمنیلوفرمرداب راهنماییهات خیلی بهم روحیه داد من این نوشته ها رو چند بار خوندم وsave کردم تا بیشتر بخونم و انرژی بگیرم من موضوعاتی که قرار داده بودی رو خواندم خیلی از خودباوری و انرژیت خوشم اومد ازتون می خوام و از این که تا حالا به هرکاری دست زدی موفق بودی باز جزئی تر راهنماییم کنی چون می دونم با روحیه قویت می تونی بهم روحیه بدی
    مهربانم سزاوار کاملا درست می گی من وقتی تو کلاسی هستم وهنوز افکار منفیسراغم نیومده خیلی وقتها از بقیه با هوشترم بارها بهم ثابت شده ولی بعد از چند روز وقتی افکار منفی به سراغم می یاد حس می کنم اصلا نمی تونم اون درس رو بخونم الان هم همین طور شدم کارهای که گفی حتما انجام می دم باز راهنماییم کن خوشحال می شم
    عزیزم لیلا موفق از راهنماییت ممنون درسته این طور فکر کردن در مورد اهداف خیلی آدم رو مقید می کنه تا به هدف برسی باز راهنماییم کن و ایرادهامو بگو



    من همیشه بهترین راه حل رو برای مشکلات بقیه دارم و حتی گاهی پدر و مادرم در مواردی از من نظر خواهی میکنند و نظری که من دادم قبول می کنند ولی در مورد خودم واقعا کوچک ترین وساده ترین راهها رونیز گم می کنم
    من این امضا دوستمون del رو هر روز تکرار می کنم امیدوارم موفق بشم
    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    کمکم کن خدایا!






  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 دی 93 [ 01:58]
    تاریخ عضویت
    1390-7-08
    نوشته ها
    352
    امتیاز
    3,876
    سطح
    39
    Points: 3,876, Level: 39
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    555

    تشکرشده 496 در 196 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: نمی توانم همه ی زندگی ام را از من گرفته

    عزیزم من همینطور که از بچه های تالار عشق گرفتم وظیفه خودم میدونم که به دیگران هم عشق بدم


    عزیزم این چندتا متن رو نت برداری کن و همیشه برای خودت تکرا کن و بهشون ایمان داشته باش
    موفق باشی


    خداوند بهترینهای خود را به کسانی میدهد که حق انتخاب خود را به او سپرده اند
    ************************************************** *******
    اگه خدا آرزویی رو در دلت انداخت بدون توان رسیدن به اون رو در تو دیده
    ************************************************** *******
    حداوند سبجان میفرماید:
    تو ای زیباتر از خورشید زیبایم
    تو ای والاترین مهمان دنیایم
    شروع کن یک قدم با تو
    تمام گامهای مانده اش با من
    ************************************************** *******
    همیشه بخاطر داشته باش که :
    آنچه هستی هدیه خداوند به تو است
    و آنچه میشوی هدیه تو به خداوند است
    پس بی نظیر باش تا بهترین هدیه را تقدیمش کنی
    ************************************************** ******
    کسی که میترسد شکست بخورد حتما شکست خواهد خورد (ناپلئون)
    ************************************************** ******
    زندگی زیباست ای زیبا پسند

  13. 2 کاربر از پست مفید Nilofar mordab تشکرکرده اند .

    Nilofar mordab (یکشنبه 01 آبان 90)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 آبان 90 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1390-7-15
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    1,084
    سطح
    17
    Points: 1,084, Level: 17
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمی توانم همه ی زندگی ام را از من گرفته

    منتظرم تا با خبرای خوب برگردی .............

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 تیر 99 [ 01:39]
    تاریخ عضویت
    1390-6-05
    نوشته ها
    95
    امتیاز
    6,589
    سطح
    53
    Points: 6,589, Level: 53
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 161
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    272

    تشکرشده 208 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: نمی توانم همه ی زندگی ام را از من گرفته

    عزیزم اون حس منفی رو گذاشتم کنار با خودم گفتم بر فرض که من اصلا همونی هستم که می گم (یه فرد ضعیف که روحیه پایینی داری ) ولی
    خودمو مقید کردم به برنامه ریزیه ام عمل کنم حتی برنامه های کوتاه روزانه که هر روز برای درس اون روزم نوشتم
    وقتی همون چند صفحه رو خیلی خوب یاد بگیرم و آزمون هر دوهفته یک بار رو خوب بدم و تا کنکور همین طور پیش برم جایی برای این افکار نمی مونه
    دائم توفکر پربار تر کردن مطالعه هستم
    ولی یه کم از خانواده و اقوام دلگیرم
    مثلا خانوادم همه یه طوری باهام حرف می زنند, اونا انتظار داشتند من زود ازدواج کنم قبل از خواهرم ولی حالا که یه خواستگار خوب برای خواهرم پیدا شده دائم در این مورد باهام حرف میزنند و حرف خواستگارهایی که از دست دادم رو پیش می کشند
    خواستگار خواهرم از فامیل و خیلی رو بسته اقوام می دونند و اونا به خاطر وجود من فعلا اقدام نمی کنند و پیغام می فرستند و فامیل نمی دونم از دلسوزی یا ..... از خواستگاران معتاد تا قاچاقچی مواد و وموادی از این دست برام پیدا می کنند که محبت خودشون یا دشمنیشون رو ثابت کنند و این که میگن آخی خوب دختر بزرگه شما هم دوست داره ازدواج کنه
    چیزی نمی گیم و خانواده محترمانه جواب رد می دند ولی من آتیش می گیرم وقتی پیش مادرم چیزی حرفی می زنم بهم می گه خوب اگر تو به فامیل وآشنا بگی چرا این طور تحقیرم می کنید اگر مورد خوبی هم باشه معرفی نمی کنند
    و می گه اگر این کار رو بکنی یعنی خودت نخواستی ازدواج کنی و خودت رو دختری حاضر جواب معرفی کردی





    من کلا تصمیمم رو جدی کردم و این داستانها رو گذاشتم کنار و به در سام فکر می کنم و همش می گم یه دختر با یه موقعیت خوب شغلی و اجتماعی با برنامه ریزی می تونه از خیلی از متاهل ها خوش بخت تر باشه و اگر مورد خوبی برای ازدواج نداشته باشم به هر ازدواجی تن نمی دم ولی باز این خانواده و فامیل من رو تواین داستان های تکراری می برند من خیلی به مادرم می گم ازدواج آنقدر که تو فکر می کنی مهم نیست مخصوصا الان با ازادی های که دختران نسبت به سالای دور تر پیدا کردند (منظور شاغل بودم یا سفر کردن با دوستان یا زندگی مستقل ) ولی باز نگران ازدواج منه
    راهنماییم کنید چطور به صورت مودبانه این خانواده و فامیل رو توجیه کنم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 خرداد 91, 22:27
  2. توجه توجه، سریعا صندوق پیامهای خصوصی خود را تخلیه فرمایید
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 تیر 90, 16:22
  3. توجه توجه :نكات بسیار مهم در رویكرد جدید تالار همدردی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 16 خرداد 88, 22:57
  4. تجربه نيست ولي نظريه است ( توجه ، توجه ، توجه )
    توسط honarmand در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 25 اسفند 86, 18:39

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.