دلم گرفته ازین زمونه . دلم خنده از ته دل میخواد.مثل روزهایی که دانشجو بودم ،دبیرستانی بودم،مدرسه ابتدایی میرفتم و از ته دل میخندیدم.یادش بخیر بعضی وقتها انقدر میخندیدیم و خوش بودیم که کمر و دلمون درد میگرفت به ترک دیوار هم میخندیدیم دلم میخواد برم .نمیدونم کجا ولی دلم میخواد برم .بیخبر از همه برم هیچ کس نتونه پیدام کنه هیچ کس نتونه ردی ازم پیدا کنه .کجا برم خدایا
ایکاش یه کلبه ای ،آلونکی توی یه کوهستان ساکت و آروم داشتم و میرفتم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)