به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 8 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 107
  1. #71
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    لیلا جان درکت میکنم.

    من کلا هیچوقت اهل مادیات نبودم. اگه برم سرکار و دستم تو جیب خودم باشه خوبه. اما فقط برای اینه که بخاطر نیازهای معمولی دستم جلو کسی دراز نباشه. حتی جلو پدر و ماردم.

    آرزوی خاصی ندارم.

    به نشانه ها هم "دیگه" به هیچ وجه اعتقادی ندارم.

    اما سعی میکنم تلاشم را بکنم.هرچند نیروی اندکی دارم.

    امیدوارم آقای اس سی آی مهربان ، اگر نیاز به راهنمایی اختصاصی به شما هست ، کمکتون کنند.

  2. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    sci (پنجشنبه 28 شهریور 92)

  3. #72
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 دی 92 [ 17:15]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    658
    سطح
    13
    Points: 658, Level: 13
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 36 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حالت خوبه Pooh؟! حرفات متناقضه . اول می گی به نشانه ها به هیچ وجه اعتقاد نداری ولی بعد می گی سعی می کنم تلاشم را بکنم. یعنی تلاش می کنی به نشانه اعتقاد پیدا کنی؟ مگه اعتقاد داشتن تلاش کردنیه ؟ اعتقاد از فکر آدم نشآت می گیره مثل اینکه من رنگ خاکستری را دوست ندارم ولی تلاش می کنم دوست داشته باشم! به نظرت عجیب نیست؟!
    در زمینه آرزو روحیه من با تو فرق داره . یعنی الان دقیقاً مثل تو ام . در این سن ! . ولی قبلاً اینطوری نبودم . من قبلاً یه عالمه آرزوی قشنگ داشتم. که برای از دست دادنشان ناراحت هستم. مگه می شه آدم آرزو نداشته باشه ؟! اونوقت می شه یه مرده متحرک!ولی همیشه برعکس تو مادیات برام مهمترین مساله بود. چون مادیات باعث می شه دیگران روت حساب دیگه ای باز کنند.

    اگر پیشنهاد کردم دنبال کار برو و از لحاظ مادی پیشرفت کن به خاطر این بود که دیگر اطرافیان به تو به چشم یه شکست خورده نگاه نکنند.

    نمی دانم در رابطه با اینکه من گفتم کمال گرا بودی ولی به خاطر گناهت از خودت متنفر شدی و دائم داری در بد بودن فرو می ری ، درست بوده یا نه ؟!

    برام عجیبه که تو می خوای از عمد ارتباطت را با خدا قطع کنی. البته منم بعد از خوردن دارو اینطوری شدم. ولی قبلش نبودم.

    نمی دانم چرا دیگه دوست نداری با خدا عشقبازی کنی؟! شاید از اولشم عشقبازی نمی کردی؟!

    ولی خدا برای من خدایی بود که من باهاش عشقبازی می کردم. من ازش می خواستم اون به من می داد. من نماز می خواندم و از نماز خواندنم لذت می بردم . سعی می کردم به دیگران کمک کنم ولی حالا خیلی از خدا دورم . چون لوس شدم. زمانیکه با خدا عشقبازی می کردم حتی از دیدن یک انسان خوشم می آمد حتی از دیدن پرواز پرندگان . حتی از پیاده روی در یک مکان شلوغ . شعر می گفتم . ورزش می کردم و در جهت کمال انسانی حرکت می کردم. ولی حالا از هیچی خوشم نمی یاد. روحیم به کلی تغییر کرده . آقای اس سی آی تو را خدا کمکم کن. اگر مرا در این پست با این خانم مشترک کردی پس به من هم کمک کن. آیا می شه روحیه سابقم برگرده ؟!

    منم اولش روحیم عین تو بود. به خاطر همین می گم شاید تاثیر دارو ها باشد.

    - - - Updated - - -

    حالت خوبه Pooh؟! حرفات متناقضه . اول می گی به نشانه ها به هیچ وجه اعتقاد نداری ولی بعد می گی سعی می کنم تلاشم را بکنم. یعنی تلاش می کنی به نشانه اعتقاد پیدا کنی؟ مگه اعتقاد داشتن تلاش کردنیه ؟ اعتقاد از فکر آدم نشآت می گیره مثل اینکه من رنگ خاکستری را دوست ندارم ولی تلاش می کنم دوست داشته باشم! به نظرت عجیب نیست؟!
    در زمینه آرزو روحیه من با تو فرق داره . یعنی الان دقیقاً مثل تو ام . در این سن ! . ولی قبلاً اینطوری نبودم . من قبلاً یه عالمه آرزوی قشنگ داشتم. که برای از دست دادنشان ناراحت هستم. مگه می شه آدم آرزو نداشته باشه ؟! اونوقت می شه یه مرده متحرک!ولی همیشه برعکس تو مادیات برام مهمترین مساله بود. چون مادیات باعث می شه دیگران روت حساب دیگه ای باز کنند.

    اگر پیشنهاد کردم دنبال کار برو و از لحاظ مادی پیشرفت کن به خاطر این بود که دیگر اطرافیان به تو به چشم یه شکست خورده نگاه نکنند.

    نمی دانم در رابطه با اینکه من گفتم کمال گرا بودی ولی به خاطر گناهت از خودت متنفر شدی و دائم داری در بد بودن فرو می ری ، درست بوده یا نه ؟!

    برام عجیبه که تو می خوای از عمد ارتباطت را با خدا قطع کنی. البته منم بعد از خوردن دارو اینطوری شدم. ولی قبلش نبودم.

    نمی دانم چرا دیگه دوست نداری با خدا عشقبازی کنی؟! شاید از اولشم عشقبازی نمی کردی؟!

    ولی خدا برای من خدایی بود که من باهاش عشقبازی می کردم. من ازش می خواستم اون به من می داد. من نماز می خواندم و از نماز خواندنم لذت می بردم . سعی می کردم به دیگران کمک کنم ولی حالا خیلی از خدا دورم . چون لوس شدم. زمانیکه با خدا عشقبازی می کردم حتی از دیدن یک انسان خوشم می آمد حتی از دیدن پرواز پرندگان . حتی از پیاده روی در یک مکان شلوغ . شعر می گفتم . ورزش می کردم و در جهت کمال انسانی حرکت می کردم. ولی حالا از هیچی خوشم نمی یاد. روحیم به کلی تغییر کرده . آقای اس سی آی تو را خدا کمکم کن. اگر مرا در این پست با این خانم مشترک کردی پس به من هم کمک کن. آیا می شه روحیه سابقم برگرده ؟!

    منم اولش روحیم عین تو بود. به خاطر همین می گم شاید تاثیر دارو ها باشد.

    - - - Updated - - -

    ببینم pooh ، اینکه می گی معتاد شدم به سایت همدردی ، به این معنی نیست که هدف تو فقط گرفتن کمک نیست؟! فقط درد دله . بلکه اگه بخوای پیشرفت کنی خودت راهش را بلدی؟!
    آخه منم عین تو ام .

  4. #73
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    نه لیلا جان. منظورم این بود که به نشونه ها اعتقاد ندارم دیگه.
    اون که گفتم تلاش میکنم منظورم تلاش برای عمل کردن به روش درمانیه جناب اس سی آی بود. نه تلاش برای اعتقاد پیدا کردن به نشونه ها.
    البته ببخشید. اشتباه از من بود. بد نوشته ام و باعث شده شما اشتباه برداشت کنید. عذر میخوام.

    در مرود خدا و عشقبازی با خدا ترجیح میدم چیزی نگم.

    در مورد اعتیاد به همدردی. راستش نمیدونم . خب اینجا درددل هم میشه کرد. ولی مساله اینه که اینجا به خاطر روحیاتم محکوم و مجرم نیست. اینجا همدردی و درک و کمک هست. ولی توی محیط واقعی اطرافم فقط و فقط سرزنش و مقایسه و نگاه های سنگین.
    شاید بخاطر همین همدردی رو دوست دارم.

    در مورد اون کمالگرا بودنم هم شاید درست میگی. یعنی نظر بعضی کارشناسان تالار مثل فرشته مهربان و حتی آقای اس سی آی بر این بود که کمالگرایی شدید هم یکی از مشکلات من بوده.

    لیلا جان امیدوارم حال هر دومون بهتر بشه.

  5. #74
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    213
    Array
    سلام عزیزم.اینم چیزی که گفته بودم.

    برای استفاده در همه ای زمانها برای کسب ارامش و باز شدن مویرگها و...

    بهار نارنج 30گرم
    اسطوخودوس 20گرم
    گاور زبان(نه گل گاو زبان) 20گرم

    تاجریزی 10گرم
    عناب 30گرم
    تخم گشنیز 50گرم
    فندق خام 50گرم
    اینا رو میگری به این مقدار که گفتم با هم ترکیب میکنی بعد پودر میکنی بعد به صورت دم کردنی میخوری مثل چایی

    موفق باشی


  6. 5 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    leila3000 (چهارشنبه 27 شهریور 92), Pooh (پنجشنبه 28 شهریور 92), sci (پنجشنبه 28 شهریور 92), نگارگر 1986 (جمعه 29 شهریور 92), دختر مهربون (سه شنبه 26 شهریور 92)

  7. #75
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها

    من الان از این در اتاق که برم بیرون باز اعضای خانوادمو میبینم. کسانی که به من به چشم شکست خورده ی مریض مشکل دار بدبخت نگاه میکنن. کسانی که میدونم نهایتا فقط به حکم اینکه فرزند یا خواهرشون هستم دارن منو تحمل میکنن. وگرنه حتما مینداختنم بیرون، یه جایی که اصلا منو نبینن.

    وقتی از اتاق میرم بیرون میدونم باید با کسانی ارتباط بگیرم که اعتباری دیگه در نظرشون ندارم. کسانی که خاطره و تصویر تمام ضعف ها و اشتباهاتم رو توی نگاهشون تصویر میکنن و بهم برمیگردونن.

    گاهی دلم میخواد میشد خاطرات اشتباهاتم رو از ذهنشون پاک کنم. چون همیشه سنگینی این خاطرات رو توی نگاهشون حس میکنم.

    نمیدونم. زیر فشار این نگاه ها حس میکنم نمیتونم بلند شم. حس میکنم. زیرش فقط محکومم که له شم

    گاهی توی تنهایی خودم حالم بهتر میشه. به محض اینکه میام توی جمع حالم به هم میریزه. چون بار اون نگاه ها مرتب رومه. حتی موقع غذا خوردن. متوجه نگاه همه به خصوص مامان هستم که حتی غذا خوردنم رو حتی اینکه چند تا قاشق میخورم و .. رو زیر نظر داره. همش داره زیر چشمی نگاهم میکنه. . هی با چشم و ابرو به بابا علامت میده که به من بگه بیشتر غذا بکش.اینو بخور اونو بخور.

    بعد میریزم به هم. یعنی فکر میکنم دیگه هیچوقت اعتبارم دوباره به دست نمیاد. هیچوقت دیگه بهم اعتماد نمیکنن. همیشه لکه ننگ و مارکش روم میمونه.

    این یکی از چیزاییه که خیلی از تلاش ناامیدم میکنه.



    از ورد کپی کردم اینجوری شد.

    عزیزم خودت در باره خودت چه نگاهی داری ؟ این همه اهمیت دادن و زوم کردن روی نگاه به تصورت منفی خانواده ، حکایت از بی اعتباری خودت نزد خودت دارد ...... ترس از انعکاس عارضه آن هست ... یعنی وقتی از این نگاه ها می ترسی ، اصل ترست که متوجهش نیستی از اینه که اون بی اعتباری ای که نزد خودت داری نزد اونها هم داشته باشی یعنی در واقع فکر می کنی که اون بی اعتباری را نزد اونها هم داری و این در واقع انعکاس درون خودته .

    نگاه خودت به خودت را عوض کن ، اعتبار خودت را نزد خودت بالا ببر ، آنوقت شاهد انعکاسش در بیرون خواهی بود ..... چونو رفتارهایت نیز مطابق اون حسی که بخودت داری خواهد شد و .....





  8. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    ammin (پنجشنبه 28 شهریور 92), del (پنجشنبه 28 شهریور 92), leila3000 (چهارشنبه 27 شهریور 92), Pooh (پنجشنبه 28 شهریور 92), sci (چهارشنبه 27 شهریور 92), کاغذ بی خط (دوشنبه 07 بهمن 92)

  9. #76
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    سلام
    بهارجان ممنونم.

    فرشته مهربان خب بله. من میدونم اشتباهاتی داشتم. خدم میخوام اون اشتباهات رو فراموش کنم و به قولی خودمو ببخشم اما نمیتونم. دیگران هم همین خالت رو نسبت به من دارن. مثلا بالان که خرف از کلاس رفتن یا دکتر رفتن میزنم میگن تو دوباره هم میری کلاس اسم مینویسی و بعد ولش میکنی حالا ببین ما کی گفتیم.
    یعنی حس میکنم زیر نظرم ارن. منتظزن من اشتباه کنم و بگن دیدی درست میگفتیم؟
    بعد اعصابم میریزه به هم احساس میکنم تحت نظرم. از خطا میترسم. گاهی خس میکنم همین رفتارهاشون منو تو کارهام وسواسی میکنه و از طرفی هم یه حس دشمنی بهم نسبت بهشون دست میده.

    البته دو سه روز اخیر به اصرار خواهرزادم رفته بودم خونه خواهرم اینا. از همون روز اول خیلی دلم برای فقط حس کردم بودم مامان و بابا تنگ شده بود. یعنی فکر کنم بیش از چیزی که خودم فکر میکنم دوستشون دارم. داشتم از ندیدنشون دیوونه میشدم. قرار بود یک هفته خونه خواهرم بمونم.از همون روز اول هی غر زدم که منو ببرید خونمون. من میخوام مامان و بابا رو ببینم و ....تا دیگه دیشب خواهرم اینا اجازه دادن و از اصزاز دست برداشتن و دیگه برگشتم خونه. اصلا همون لحظه که چشمم به مامان و بابا افتاد دلم آروم گرفت. بعد از مدتها رفتم محکم بغلشون کردم و بوسیدم.

    آقای اس سی آی من از امروز برنامه ام رو دوباره از اول شروع کردم. ببخشید که من اینقدر شاگرد تنبلما

    راستی پریروز رفتم یه جا برای کار. گفته بودن نیرو میخوان. دعا کنید جور بشه.

    - - - Updated - - -

    فرشته مهربان عزیز
    خب من در همه عمرم فقط برای کسب اعتبار و احترام تلاش کرده بودم. یعنی درس میخوندم برای کسب اخترام و اعتبار. ادب و اخلاق و ... رو رعایت میکردم برای همین هدف. همه کارم فقط برای همین هدف بود. و باز هم بخاطر همین هدف همیشه میترسیدم خطایی کنم و اعتبارم از دست بره. نمیدونم. شاید ترسی که از شکست و وسواسی هم که در درست و غلط بودن کارهام داشتم بخاطر همین بوده.

  10. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    sci (جمعه 29 شهریور 92)

  11. #77
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    آقای اس سی آی
    در برابر بعضی افکار منفی و تاثیراتش روی رفتار و روحیه ام، نمیتونم مورد مثبتی رو جایگزین کنم!

  12. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    sci (جمعه 29 شهریور 92)

  13. #78
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    147
    Array
    خانم
    اول بیا ببینیم افکار منفی چی هستند و از کجا میان؟
    وقتی از نظر هیجانی آشفته هستید، وقتی اضطراب و استرس دارید، حتی وقتی گرسنه هستید، اطلاعات رو به شیوه عادی تفسیر نمی کنید! اطلاعات و برداشتهای شما از محیط فرق می کنه و اونها رو به گونه ای سو گیرانه و تحریف شده به ذهنتون می فرستید! و فکر می کنید : که این برداشت تحریف شده، همان واقعیت محض جریانات هست! ریشه افکار منفی بیشتر در خطاهای شناختی است که شما دارید. این خطاهای شناختی را وقتی نشناسید مشکلات همینطور حاد و حادتر می شود! یکی از اهداف ما در طول درمان سندرم رسیدن به اینجا بود که شما بدونید مورد هجوم افکار منفی هستید و باید یه فکری برای اونها بکنید!
    شما باید، باید کاری کنید که این خطاها از ذهن شما پاک شوند
    تیتر این خطاها رو با توضیح اندکی در هر مورد به شما می گویم، بطور کلی می گم چون دلم می خواد خودتون بگید کدون خطا رو دارید!

    - تعمیم افراطی :
    افرادی که این خطا رو در افکار دارند حقایق زندگی رو پر رنگ تر از مقدار واقعی می بینند! مثلا یک اتفاق می افته در زندگی شما و کسی به شما چیزی می گه ، یا با یک جواب رد در جستجوی یک کار مواجه می شوید، بر اساس این رویداد، یک الگوی منفی استنباط می کنید با شدت بسیار زیادتر از آنچه واقعا اتفاق افتاده و شاید اون جواب منفی رو یک شکست همه جانبه قلمداد کنید! معمولا این خطا با جملاتی مانند هرگز، یا همیشه همراه می شود.... در واقع شما در بخش از افکارتون، که اتفاقا واقعیت هم داره، مبالغه کرده اید و انرا تعمیم می دهید به کارهای دیگه می دهید! بصورت کاملا افراطی
    مثلا می گید: وقتی این شرکت که اینقدر کوچک هست من رو نخواست... چطوری یک شرکت دیگه من رو می خواد! من همه جا با همین جواب مواجه می شوم!!! چون اعتبار ندارم!!!
    این تعمیم افراطی یکی از ریشه های اصلی افکار منفی است!

    - شخصی سازی:
    این خطا یعنی، پذیرفتن مسئولیت در باره مسائلی که ارتباط زیادی با فرد ندارند/ یا اصلا به فرد مربوط نیست/ یا فرد به هیچ وجه امکان کنترل آن حادثه را ندارد!
    مثال: من بد شانسم! / همه اش تقصیر من بود! دوست داشتنی نیستم و اعتباری ندارم! / همه از من بهترند!
    این خطا بشدت شما رو سرزنش می کند! و این سرزنش ها تقریبا بین هر 3 ثانیه تا 10 ثانیه و گاهی تا 5 دقیقه در صورت تلاشهای اولیه فرد به توقفشون، در ذهن شما تکرار می شوند

    - استدلال هیجانی:
    فرد بر اساس هیجاناتش، نه منطق استدلالهایی رو می کنه! بعد این استدلالها رو واقعیت های صحیح از محیط و خودش می پنداره و اجازه می دهد که این استدلالها او را هدایت کنند! افرادی که این فکرات رو دارند، استدلالهای عاطفی/ ذهنی / احساسی خودشون رو عین واقعیت می پندارند و این احساس منفی رو راهنمای عملها و رفتارهای خودشون قرار می دهند! معمولا با افرادی مواجه می شوید که به شما می گویند: احساس من به من دروغ نمی گه! / احساس من اشتباه نمی کنه!
    یا مثلا:
    از سوار شدن در هواپیما وحشت دارم ،چون پرواز با هواپیما خطر ناک است( احساس منفی) پس با ماشین سفر می کنم! ( عمل بر مبنای احساس غلط)
    احساس می کنم که قبول نمی شوم! پس حتما قبول نمی شوم!
    و شاید بسیار از افرادی که این خطا رو دارند، اون رو به قانون جذب نسبت بدهند و معتقدند که هر چه من فکر کنم درست از آب در می آید!
    بعضی هم توهم حس ششم قوی دارند که هر چه من فکر می کنم، احساس می کنم، همان می شود!
    خب این خطا خیلی خطرناکه و شما رو به شدت پریشان می کنه

    - تفکر اغراق آمیز!
    افرادی که این خطا را دارند به خاطر جزئی از یک حادثه منفی، همه واقعیت را تیره می بینند و توجهشون به نیمه خالی لیوان بسیار زیاد تر است!
    این افراد با یک سر درد کوچک، دنبال یک تومور بزرگ در سرشون می گردند!
    همیشه دوربین رو در موارد منفی با بزرگنمایی چند برابر در مقابل خود می گیرند و در برابر موارد مثبت، دوربین رو سر و ته می گیرند! اونها هیچوقت موارد مثبت رو انکار نمی کنند... فقط اونها رو خیلی ریز می بینند!

    - تقکر همه یا هیچ:
    فرد، یک رفتار، فکر، موفقیت، پدیده، موضوع رو کلا یا سیاه یا سفید می بیند! هر چیزی کمتر از موفقیت صد در صد، شکست صد در صد محسوب می شود! چیزی به نام خاکستری وجود ندارد!
    مثال:
    هیچ وقت فکر نمی کنند که من هم آدمم و احساس دارم!
    همیشه من رو تحقیر می کنند!
    هیچ وقت اعتبار لازم رو ندارم!
    یا باید فلان ماشین رو بخرم، یا اصلا ماشینی لازم ندارم!

    بدتر این خطای شناختی، درک این واقعیت است که بعضی فکر می کنند که چون این خطا را دارند همیشه موفق هم هستند!

    - برچسب منفی زدن:
    برچسبهای منفی همیشه شما رو اشفته می کنند: وقتی به خودتون می گویید: بی لیاقت! احمق! بازنده! دارید به خودتون برچسب می زنید! عملا این خطا شکل حاد تفکر همه یا هیچ است! یک رفتار کوچک خودتان و یا حتی دیگران رو به صفات منفی و کلی نسبت می دهید! مثلا صبح از خواب دیر بلند شده اید و حال انجام تمرینات sci رو نداشته اید! به خودتون می گید: خیلی تنبل هستم!

    - بی توجهی به جنبه های مثبت
    در نظر فردی که این خطا را در ذهن خود دارد، همیشه جنبه ی مثبت زندگی بی ارزش و بی اهمیت و حتی برای همه دست یافتنی است! مثلا فرد در کنکور ارشد، رتبه خوبی بدست آورده است » به هیچ وجه خوشحال نیست چون فکر می کند که این موضوع مهمی نیست! همه می توانند.... تجربه های مثبت این فراد بی اهمیت است! برای همین هیچ چیزی این افراد رو خوشحال نمی کند... جالبه که اونها، تجربیات مثبتشون رو انکار نمی کنند، دقت کنید! این افراد این تجربیات رو بی ارزش می پندارند و همیشه نیمه خالی لیوان رو نگاه می کنند... برای همین هرگز نمی توانند جنبه های مثبت رو ارزیابی کنند!

    - فاجعه سازی
    فرد بر این باور است، که آنچه اتفاق افتاده، یا در آینده اتفاق می افتد، آنچنان دردناک و غیر قابل تحمل می باشد که از پا در خواهد آمد!
    مثلا: اگر بروم اونجا و جواب منفی بگیرم وحشتناک است!
    این فاجعه سازی از هر اتفاقی که قرار بیوفته گاهی اونقدر تکرار می شه در ذهن فرد، که تمرکزش رو کاملا از دست می ده و اتفاقا اون اتفاق بد هم می افته!

    - فیلتر کردن
    فیلتر ذهنی یعنی فرد، یک قسمت مشخص از یک حادثه، رویداد، رفتار دیگران و یا خودش، رو انتخاب می کنه و روی اون تمرکز می کنه و بقیه موارد و کل مجموعه رو با هم نمی بینه، و بر اساس این موضوعات فیلتر شده، قضاوت میکنه، استدلال می کنه، رفتار می کنه و ....
    شما جزئی از یک حادثه منفی رو می بینی، بقیه اش رو اصلا نمی بینی! مثلا : چون کاغذها از دستم افتاد، همه جلسه خراب شد!
    یا مثلا:
    چون فلانی یادش رفت با من احوال پرسی کنه: بدون شک آدم بی ادبیه!
    اگر وقتی در جمعی تشویق می شوید، یکی به شما گفت که باید در انتقاد از شما اضافه کنم که ..... و شما احساس بدی داشتید، این خطا رو در ذهن خود دارید!

    - استنباط اختیاری
    این نوع استنباط یعنی رسیدن به نتایج بر اساس داده ها و ملاکهای ناکافی... هر جود دلتون می خواد دارید نتیجه گیری می کنید! به دو صورت معمولا وجود داره: ذهن خوانی یک صورت عمده این استنباط منفی است و صورت دوم: پیش بینی منفی: " من از اول می دونستم..... "

    - عبارتهای " باید" دار
    شما انتظار دارید که اوضاع اونطوری باشه که شما دوست دارید! و این انتظار محقق نمی شه یا با درصد کمتری محقق می شه و این با اصولی که شما گفته اید، منافات داره! و لذا شما ناراحت و غمگین می شوید!
    بعنوان مثال: " نباید این همه اشتباه می کردم!" " نباید شرینی بخورم! " یا مثال دیگه: "نباید اینگونه نقطه ضعفی داشته باشم، باید آنچیزی را که می خواهم بدست آورم، نباید در زندگی تحت فشار باشم!"
    این عبارتها رو خیلی از افراد به عنوان جملات تاکیدی استفاده می کنند اما واقعا عبارتهای باید دار جملات تاکیدی خوبی نیستند!!!!!
    این موضوع خیلی مفصله...

    - تفکر تساوی گونه:
    یکی از خطاهای فردی، مساوی دیدن یک امر در مقابل امر دیگه ای است! مثلا فرد می گه: اگر در کنکور ارشد قبول نشم، بدبخت می شم! یا بر عکس: اگر اینجا من رو برای کار بپذیرند: خوشبخت می شم!!!!
    این نوع مساوی کردن امور موجب ضربه خوردن فرد می شه

    خطاهای شناختی همین ده دوازده مورد بود.. حالا از شما می خوام:
    طی این هفته:
    - یک فهرست جدید تهیه کنید:
    - ستون اول: خطای شما
    - ستون دوم: موقعیت ایجاد خطا
    - ستون سوم: پیامد خطای شما

    موفق باشید
    سوالی بود بپرسید

  14. 11 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    ammin (پنجشنبه 28 شهریور 92), del (شنبه 30 شهریور 92), deljoo_deltang (پنجشنبه 28 شهریور 92), n.h_92 (شنبه 30 شهریور 92), Pooh (شنبه 30 شهریور 92), sara 65 (جمعه 29 شهریور 92), she (شنبه 30 شهریور 92), فرشته مهربان (شنبه 30 شهریور 92), کاغذ بی خط (دوشنبه 07 بهمن 92), مهرااد (پنجشنبه 28 شهریور 92), بالهای صداقت (جمعه 29 شهریور 92)

  15. #79
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 بهمن 92 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    742
    سطح
    14
    Points: 742, Level: 14
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    79

    تشکرشده 116 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار.زندگی نمایش پست ها
    سلام عزیزم.اینم چیزی که گفته بودم.

    برای استفاده در همه ای زمانها برای کسب ارامش و باز شدن مویرگها و...

    بهار نارنج 30گرم
    اسطوخودوس 20گرم
    گاور زبان(نه گل گاو زبان) 20گرم

    تاجریزی 10گرم
    عناب 30گرم
    تخم گشنیز 50گرم
    فندق خام 50گرم
    اینا رو میگری به این مقدار که گفتم با هم ترکیب میکنی بعد پودر میکنی بعد به صورت دم کردنی میخوری مثل چایی

    موفق باشی
    سلام جناب بهاز زندگی
    چندتا سوال دارم.شما خودتون این رو امتحان کردید؟میخوام بدونم نخوریم منفجر بشیم.بالاخره رو این داروهای گیاهی خیلی حساب و کتابی نیست....
    بعد میخواستم بپرسم ممکنه مثل دم جوش گل گاو زبان اثر عکس هم داشته باشه؟یعنی اگه بخوری و بعد ناراحتی پیش بیاد بدترت کنه یا نه.من راستش خیلی الان به اروم شدن احتیاج دارم.میتونید بگید مکانیزمش چیه؟خواب اوره؟هوشیاری رو کم نکنه؟
    ممکنه مصرف زیادش اعتیاد اور باشه؟
    ممنون....

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار.زندگی نمایش پست ها
    سلام عزیزم.اینم چیزی که گفته بودم.

    برای استفاده در همه ای زمانها برای کسب ارامش و باز شدن مویرگها و...

    بهار نارنج 30گرم
    اسطوخودوس 20گرم
    گاور زبان(نه گل گاو زبان) 20گرم

    تاجریزی 10گرم
    عناب 30گرم
    تخم گشنیز 50گرم
    فندق خام 50گرم
    اینا رو میگری به این مقدار که گفتم با هم ترکیب میکنی بعد پودر میکنی بعد به صورت دم کردنی میخوری مثل چایی

    موفق باشی
    سلام جناب بهاز زندگی
    چندتا سوال دارم.شما خودتون این رو امتحان کردید؟میخوام بدونم نخوریم منفجر بشیم.بالاخره رو این داروهای گیاهی خیلی حساب و کتابی نیست....
    بعد میخواستم بپرسم ممکنه مثل دم جوش گل گاو زبان اثر عکس هم داشته باشه؟یعنی اگه بخوری و بعد ناراحتی پیش بیاد بدترت کنه یا نه.من راستش خیلی الان به اروم شدن احتیاج دارم.میتونید بگید مکانیزمش چیه؟خواب اوره؟هوشیاری رو کم نکنه؟
    ممکنه مصرف زیادش اعتیاد اور باشه؟
    ممنون....

    - - - Updated - - -

    پووه عزیز ببخشید نظر بی ربط گذاشتم.
    خیلی خیلی خیلی عذر تقصیر و عذر خواهی دارم....

  16. #80
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 دی 92 [ 17:15]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    658
    سطح
    13
    Points: 658, Level: 13
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    24

    تشکرشده 36 در 26 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقای اس سی آی، من که 33 ساله هستم برایم دیر نشده ؟

    من خیلی نا امیدم . اصلاً امیدی ندارم. حتی یه کوچولو . از خودم متنفرم.

    از همه متنفرم .

    نمی دانم چی کار کنم. شاید اشتباه می کنم . ولی من یک شکست خورده هستم که راهی برای جبران چیزی ندارم.


 
صفحه 8 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نحوه دسترسی به انجمن های همدردی(مشاوره تخصصی عمومی و مشاوره تخصصی خصوصی )
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 01 شهریور 99, 19:28

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.