به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 84
  1. #61
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    219
    Array
    ممنون از همدلیتون از همدردیتون
    الان اشک تمام صورتمو خیس کرده دیشب شئهرم ساعت 12 اومد ناراحت هم بود مدام اس ام اس ساعت از 2 گذشته بود خوابید پشت به من ... همه سعسمو می کنم غذای خوشمزه درست می کنم به خودم می رسم شیک اما بدون توجه به هیچ چیز غذا هم نخورد گفت سیرم امروز صبح هم خیلی کم حرف زد برعکس دیروز که سعی می کرد چند تا جمله بگه که یه ربطی به من داشته باشه ...
    بعضی وقتها فکر می کنم دیگه وابسته نیستم دارم راحت غذامو می خورم بدون بغض می خندم پیش خواهرم پیش مامانم یا با دخترم اما کوچکترین بی محلی یا توجه بیش از به گوشیش دوباره منو به هم می ریزه
    حق با شماست می دونم 100 سال دیگه ما نیستیم ... اما به خدا خیلی سخته
    من خودمو می شناختم معیار اولم تو زندگی اوفاداری همسرم بود اگه نمی تونست چرا قبول کرده بود معیارهای منو چرا منو عاشق خودش کرد
    سرافراز جان 5 سال شاغل بودم همه وقتمو عشقمو انرژیمو گذاشتم تو شغلی که منو و همسرم با هم ایجاد کرده بودیم از خیلی چیزام به خاطر کارم می زدم چون می دونستم همسرم رو خوشحال می کنه ... اما الان وقتی بهم گفت تو هیچ کاری نکردی چندین بار گفت تو این 6 ماه مدام می گفت هر کی جای تو بود شرکت همین طور رشد داشت و خیلی حرفهای و تحقیرهای دیگه که مهم نیست دیگه برام دیگه انرژی ندارم برای کار بیرون از خونه

    - - - Updated - - -

    مثلا سیزده بدر وقتی گفت با ما میاد تعجب کردم خیلی خوشحال شدم اما اونجا هم از اس ام اس بازیش دست برندفاشت و ساعت سه و نیم رفت گفت می رم پیش دوستم
    یعنی از صبح تا 12 شب هر روز با کی کجا داره وقتشو می گذرونه کیه که چای ما رو براش پر کرده ؟ اون که همیشه می گفت تو و دخترم همه دنیای منید همه زندگیه منید حالا کی جامونو داره براش پر می کنه خسته ام از زندگی آخه چرا باید این همه زجر بکشم ؟

    - - - Updated - - -

    اصلا نمی دونم چرا می ترسم بالاتر ازسیاهی که دیگه رنگی نیست در نهایت بدترین کاری که می تونه بکنه مگه چیه ؟ ولی نمی دونم چرا می ترسم البته حالم از قبل خیلی بهتره من واقعا مثل مرده ها بودم الان خیلی بهترم اما تا آخر عمر یاداوری این خاطره دل منو به درد میاره همین الانم که حالمو می دونید

  2. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    میشل (پنجشنبه 15 فروردین 92)

  3. #62
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    219
    Array
    همسرم رو واقعا دوست دارم می دونم خیلی از اشتباهات و کم و کاستی ها روداشتم معمولا آدمها به نفع خودشون حرف می زنن حتما اون هم حرفهایی برای گفتن داره کاش بدونم چی کار کنم همه چی درست شه کاش مشکلاتمون حل شه ...
    کاش غم از دلش بره ...
    کاش ...

  4. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    میشل (پنجشنبه 15 فروردین 92)

  5. #63
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 مهر 03 [ 03:24]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,691
    امتیاز
    44,059
    سطح
    100
    Points: 44,059, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,911 در 1,649 پست

    Rep Power
    349
    Array
    سلام عزیزم.

    احساست رو درک میکنم، اما (حداقل در مورد تغییر نگرشت به زندگیت) داری منفعلانه برخورد میکنی، برای همینه که خیلی وقتا درجا میزنی. منظورم این نیست که تا حالا باید میتونستی رفتار شوهرت رو تغییر بدی و نتونستی. نه. اون طبق اراده ای که خدا بهش داده داره راهش رو میره و عواقبش رو هم میبینه، تو فقط میتونی با واکنش های مناسبت در طولانی مدت روی مسیرش اثر بذاری، در کوتاه مدت کار چندانی ازت برنمیاد. اما تو باید بتونی حال خودت رو تغییر بدی. و هر روز مهارت بیشتری در کنترل احساسات خودت، و رفتار با همسرت پیدا کنی.

    تو باید بتونی سکان همین زندگی رو به دست بگیری.

    اینکه وضعیتت از قبل بهتره شده، باعث خوشحالیه، اما به نظر میرسه اکثرش بخاطر کهنه شدن این اتفاق باشه، نه حاصل برخورد اصولی تو.

    عزیزم تاپیک چگونه منفعل نباشیم رو دقیق بخون. چند بار هم بخون. و از هر فرصتی برای تمرینش استفاده کن. چه در ارتباط با دوست هات، چه دخترت، و چه شوهرت. اما تاکید اصلی من در نگرش نهفته در اون تاپیک هست. برای عمل کردن به توصیه های اون تاپیک باید یه نگرش خاص داشت، اگه اون نگرش رو داشته باشی، خیلی قوی تر میشی.

    این پذیرشی که من ازش صحبت کردم به معنای برخورد انفعالی نیست. وقتی احساس قربانی شدن داری، یعنی پذیرش نداشتی.

    تو خودت باید کشف کنی، من با این اطلاعات محدودی که از شرایطت دارم فقط میتونم یه سرنخ هایی بدم.

    شاید بد نباشه این رو برات مثال بزنم. من هم در شرایط خیلی سخت قرار گرفتم. اما من نه این انجمن رو بلد بودم، نه به اینترنت دسترسی داشتم. نه از نظر مالی امکان مراجعه به روانشناس رو داشتم. نه هیچ کسی بود که حتی یک دقیقه به من گوش کنه. فقط به یه کتابخونه کوچیک دسترسی داشتم. اون تنها چیزی بود که در اختیارم بود. اما ازش استفاده صد در صد کردم، چون مجبور بودم، چاره ای نبود. تقریبا همه کتاب های قسمت روانشناسیش رو خوندم. تا چند ماه وضعیت امیدوار کننده نبود، اکثر کتاب ها اصلشون بر تلقین کردن بود و هیچ چیز برای من نداشتن. اما خوندم و خوندم و خوندم تا به اونی رسیدم که تونست به من کمک کنه. من اونقدر فنونی که توی اون کتاب بود رو تمرین کردم، که بالاخره موفق شدم. شبانه روز داشتم تمرین میکردم، با فکرشون به خواب میرفتم، و صبح که بیدار میشدم اولین چیزی بودن که به فکرم میرسیدن.

    ایده های اون نویسنده برای من کافی نبودن، من اون فنون رو خودم گسترش دادم، و برای روان خودم بومی سازیشون کردم.

    هر انسانی، هر انسانی، هرانسانی، قادره از *هیچ* راه نجاتی برای خودش بسازه. فقط اگه *بخواد*.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...


    ویرایش توسط میشل : پنجشنبه 15 فروردین 92 در ساعت 12:25

  6. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    tamanaye man (دوشنبه 30 اردیبهشت 92), zendegiye movafagh (پنجشنبه 15 فروردین 92)

  7. #64
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    219
    Array
    یعنی شما می گید همین که قوی شیم همه چی درست می شه ؟
    یا حداقل این قدر اذیت نمی شیم نه ؟
    یعنی راه حلی برای این مشکل نیست ؟
    یا این که اگر من رو شخصیتم کار کنم وو ... این موضوع خودش حل می شه ؟

  8. #65
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    سلام.

    ممکنه بعضی از مراکز شماره یا آدرسشون تغییر کرده باشه.

    مرکز مشاوره دانشگاه تهران
    مرکز مشاوره تلفنی دانشگاه تهران ( به غیر دانشجویان هم مشاوره می دهند)
    آدرس و شماره تلفن روانشناسان و مشاوران دارای پروانه تخصصی

    ------------------
    میشل عزیز از من خواست که این آدرسها را براتون بذارم. امیدوارم مشکلتون حل بشه.

    - - - Updated - - -



    این هم نقل قولی از مدیر همدردی که متاسفانه نشد به شکل اصلیش نقل قول کنم. ار ابنجا تا انتهای پست نقل قول است.

    نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی شما می توانید به مراکز ذیل در تهران مراجعه فرمائید:
    مرکز مشاوره پویا
    تهران خيابان انقلاب، ابتداي خيابان وصال شيرازي، جنب بيمارستان البرز، پلاك 23
    تلفن 66963946 ، نمابر 66963947


    مرکز مشاوره توحید
    تهران خیابان نصرت شرقی - روبروی دانشکده پرستاری شماره تلفن66938833

    مرکز مشاوره راه بهتر
    چهارراه پاسداران خیابان دولت خیابان شهید کلاهدوز- خیابان شهید یارمحمــــــدی بن بست بهار تلفن 22541434

    این مراکز متخصصین برجسته ای در مورد مشاوره خانواده دارند به خصوص مرکز مشاوره پویا.
    در ضمن بنده خانم دکتر اسماعیلی که از اساتید برجسته دانشکده هستند و از نظر سابقه و تخصص بسیار حاذق بوده، را در مراکز فوق می شناسم و به شما معرفی می کنم.

  9. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    hamdan (چهارشنبه 01 مهر 94), میشل (پنجشنبه 15 فروردین 92), zendegiye movafagh (پنجشنبه 15 فروردین 92)

  10. #66
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 مهر 03 [ 03:24]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,691
    امتیاز
    44,059
    سطح
    100
    Points: 44,059, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,911 در 1,649 پست

    Rep Power
    349
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    یعنی شما می گید همین که قوی شیم همه چی درست می شه ؟
    نه اصلا و ابدا اینطور نیست. چون شرایط کنونی حاصل انتخاب های گذشته شماست که بعضا توام با ضعف های مختلف بودن. و قدرت امروز شما هم اثرش رو در آینده میذاره. شاید آینده ای نسبتا دور. و البته در اون صورت هم باز مشکلاتی خواهند بود، چون وقایع زندگی ما کاملا حاصل حق انتخاب ما نیستن. شریک زندگی ما و هر کس دیگه ای هم حق انتخاب داره. و انتخاب های اونها هم روی شرایط ما اثر میذاره.

    این انتخاب هایی که میگم، شامل خیلی چیزهاست، چه موقع انتخابتون (که همون موقع هم این تیپ شخصیتی همسرت قابل شناسایی بوده) چه رفتار انفعالی در زندگی. و خیلی چیزهای دیگه که من خبر ندارم یا الان حضور ذهن ندارم. اما به نفع شماست که پیداشون کنید!

    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    یا حداقل این قدر اذیت نمی شیم نه ؟
    قطعا همینطوره.

    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    یعنی راه حلی برای این مشکل نیست ؟
    منظورتون یه چیزی مثل یه قرصه که بدید به شوهرتون بخوره و تغییر رفتار بده؟ من که راه حلی به ذهنم نمیرسه که چنین اثری رو بشه ازش انتظار داشت.

    حتی در مورد تغییر رفتار خودتون هم نمیتونید چنین انتظاری از خودتون داشته باشید.

    این مشکل نتیجه انتخاب های گذشته شما دو نفره. و انتخاب های شما نتیجه شخصیت شما. و شخصیت شما حاصل یک عمر نگرش ها و برداشت های مختلفی که در زندگی داشتید.

    طبیعیه که برای حل ریشه ای این مشکل زمان لازمه. البته راه حل های فوری ای مثل طلاق یا تهدید هستن (اگه شرایطش فراهم باشه) اما اینها یا خط زدن صورت مسئله هستن و یا ریشه ای نیستن.

    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    یا این که اگر من رو شخصیتم کار کنم وو ... این موضوع خودش حل می شه ؟


    اگه تاپیک چگونه منفعل نباشیم رو خونده باشید متوجه شدید که بارها به این سوال جواب منفی داده شد. عجیبه که در همون تاپیک هم دوستان متوجه نکته به این سادگی نمیشدن. اینجا هم که شما در همین پست، دوبار این سوال رو مطرح کردید.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  11. 3 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    zendegiye movafagh (پنجشنبه 15 فروردین 92), ساحل75 (یکشنبه 08 اردیبهشت 92), صبا_2009 (پنجشنبه 15 فروردین 92)

  12. #67
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    219
    Array
    بله حق با شماست فراموش کردم رفتار جرات مندانه تضمین جواب نیست

    - - - Updated - - -

    فکر می کنم یه مدت طول می کشه تا با شرایط کنار بیام واقعیت ها رو درک کنم و سعی کنم تو همین شرایط از زندگی لذت ببرم .. پیشرفت کنم و به بقیه آرزوهام برسم

  13. #68
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 مهر 03 [ 03:24]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,691
    امتیاز
    44,059
    سطح
    100
    Points: 44,059, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,911 در 1,649 پست

    Rep Power
    349
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    فکر می کنم یه مدت طول می کشه تا با شرایط کنار بیام واقعیت ها رو درک کنم و سعی کنم تو همین شرایط از زندگی لذت ببرم .. پیشرفت کنم و به بقیه آرزوهام برسم
    بله همینطوره. توی این مدت هم قطعا نیاز به درد دل کردن پیدا میکنی و دلت میخواد از حالت بگی و ما فقط گوش کنیم و همدلی. نه اینکه راهکار بدیم یا خطاهای درد دلت رو بیرون بکشیم. فکر میکنم اینجور موقع ها بهتره توی تاپیک *درد دل امشب من با خدا* یا تاپیک *حال و احوال* یا تاپیک های مشابه دیگه بنویسی، نه این تاپیک. این تاپیکو بذار برای بررسی منطقی مشکلت.

    و یه نکته دیگه هم اینکه: سعی کن با اون دسته از اقوام یا آشنایانی که متانت اخلاقی دارن، و به خانواده پایبند هستن، ارتباطاتتون رو بیشتر کنی. این میتونه روی همسرت بصورت غیرمستقیم اثر مثبتی داشته باشه. البته نباید ایشون متوجه بشن که هدف شما از اینکار اثرگذاری برخودش هست.

    موفق باشید.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  14. 3 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    del (پنجشنبه 15 فروردین 92), zendegiye movafagh (پنجشنبه 15 فروردین 92), صبا_2009 (پنجشنبه 15 فروردین 92)

  15. #69
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    219
    Array
    سلام
    می خواستم از همتون تشکر کنم که تو این مدت با حرفاتون آرومم کردین
    می خوام خداحافظی کنم از این تالار

    - - - Updated - - -

    همسرم منو دوست نداره و می گه دیگه هرگز اتفاق نمی افته که بخواد به من علاقه داشته باشه
    اون مثل یه مرد خوب همه کارهاش رو درست انجام می ده خرجی خونه می ده گردش همه چی اما می گه طبق وظیفه اش عمل می کنه
    و علاقه اش رو به من کاملا از دست داده و حتی گفت هیچ وقت برنمی گرده
    دیگه هیچ چی از این دنیا نمی خوام خسته ام می خوام بمیرم دیگه هیچ وقت روزهای خوشمون تکرار نمی شه
    اشتباههای من دل همسرم رو زد و اون دیگه نمی تونه عاشقم باشه
    من آدم خودخواهیم

    - - - Updated - - -

    خداحافظ دوستای خوبم

  16. #70
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 مهر 03 [ 03:24]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,691
    امتیاز
    44,059
    سطح
    100
    Points: 44,059, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,911 در 1,649 پست

    Rep Power
    349
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh نمایش پست ها
    می خوام خداحافظی کنم از این تالار

    سلام عزیزم. چرا؟

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...




 
صفحه 7 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.