به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 114
  1. #61
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maadar نمایش پست ها
    سلام

    من هم در سن بیست و سه سالگی از یک فرد معتاد طلاق گرفتم ولی من مثل شما تلاش برای ترک دادن نکردم و خیانتی هم در کار نبود. فقط یک بار تریاک پیداکردم و ایشون هم انکار کردند که مصرف میکنند ولی من فقط یک جمله گفتم و طلاق گرفتم

    کسی که تو جیبش تریاک پیدا شده به درد من نمیخوره

    از روزی که تریاک رو پیدا کردم از اینکه اسم اون ادم توی شناسنامه ام هست خجالت میکشیدم چون راه من توی زندگی راه دیگری بود و از اینکه موقع عقد درمورد اعتیادش حرفی نزده بود خودم رو یک ادم فریب خورده میدونستم.

    با تجربه خودم بهتون میگم هر چه سریعتر طلاق بگیرید و شخصیت و حرمت نفس خودتون رو در حد شرکت درکلاسهای ترک اعتیاد پایین نیارید اون هم به قول خودتون برای یک ادم خاین .برای خودتون حرمت و احترام قایل بشید . خودتون رو دوست داشته باشید و خودتون رو لایق بهترین ها بدونید. هرچه سریعتر از این منجلاب خودتون رو بیرون بکشید و شروع کنید به تنفس هوای خوب . هوایی که توش بوی اعتیاد و خیانت نباشه.

    من الان 38 ساله هستم و پانزده سال از طلاق میگزره و در طول این مدت هیچ گاه پشیمان نبودم و به خودم بخاطر تصمیمی که برای طلاق گرفتم افتخار میکنم.
    در برخی شرایط طلاق نعمت بزرگی هست . طلاق صحیح نه تنها پایان نیست بلکه شروعی دوباره هست حتی من میگم برای من تولدی دوباره بود .

    در مورد مشکلات عاطفی بعد طلاق هم باید بگم خیلی اسونتر و راحت تر از این برزخی است که الان توش هستید. طلاق یک نوع سوگ هست و تمام سوگها مدت زمانش 40 روزاست .بعد از اون زندگی عادی شروع میشه و بعد از شش ماه انگار نه انگار که همچین ادمی اصلا وجود داشته. البته باید از همین حالا و تا یک سال بعد از طلاق حتما تحت نظر یک روانشناس و مشاور باشید تا با کمترین ضایعه از این مسیر عبور کنید و برای ازدواج دوم اماده بشید. اگر تحت نظر مشاور باشید خیلی سریعتر و اسانتر میتونید ازدواج دوم خوبی داشته باشید.

    در مورد جهیزیه و دیگر موارد مالی هم باید بگم که به حرف وکیلت گوش کن و هرکاری که لازمه انجام بده . چون بعد ار طلاق نیاز به پشتوانه مالی داری و برای مهریه هم میتونی برای حقوق شوهرت حکم بگیری که هر ماه مقداری کسر میشه و به حساب شما ریخته میشه .

    البته من خودم تجربه ای در این موارد مالی ندارم و تمام حقوقم رو در قبال طلاق بخشیدم چون نیاز مالی نداشتم و خودم شاغل و مستقل بودم و سریعتر شدن مراحل طلاق برام مهمتر بود ولی اگر شما نیاز مالی دارید حتما حقوق تون رو بگیرید چون بعد از طلاق پول یک مسیله خیلی مهم هستو حتما بهش نیاز خواهید داشت و قدر مادر فهمیده تون رو بدونید خیلی خانم عاقل و مادر خوبی هستند که این طور شما رو راهنمایی و حمایت میکنند من موقع طلاق حمایت عاطفی خانواده رو نداشتم ولی خداروشکر از نظر روحی خودم به قدری توانمند بودم که از پسش به خوبی براومدم. حمایت عاطفی خیلی مهمه و خوشبختانه شما اون رو دارید. با همین سرمایه خیلی زودتر از اون چه فکر میکنید زندگی تون متعادل میشه. و البته استفاده از یک روانشناس و مشاور مجرب چیزی هست که شما قطعا بهش نیاز خواهید داشت . نه تنها برای عبور از این مرحله که برای برنامه ریزی برای اینده.
    سلام مادر جان
    ممنونم بابت راهنمایی و توضیحاتتون
    من کلا خیلی عاطفی هستم و زود دلم واسه طرف مقابل میسوزه و خودم رو سرزنش میکنم میدونم خیلی بده و باید این خصلت رو از خودم دور کنم چون همسرمم داره از احساسم استفاده میکنه.و واقعا شخصیت شپا برام قابل تحسینه که انقدر عاقلانه پیش رفتید و محکم هستید.ببخشید میپرسم شما ازدواج مجدد کردید؟؟اخه من با این اوضاع روحیم فکر میکنم هیجکش رو حز همسرم در اینده نمیتونم دوست داشته باشم دلم میخواد از دلم بیرون بره یا اینکه لااقل حشم بهش انقدر کم بشه که بود و نبودش فرقی بحالم نکنه ولی تهه همه خوشی ها و اینکه خانوادم دورمن و تنهام نمیزارن یادش میفتم گریم میگیره...واسه جهیزیمم وکیلم گفت مهرت رو میگیرم هم اینکه اول میریم جهازت رو میاریم...حرفاتون بهم انرژی داده.از اینکه داره با احساسم بازی میکنه از خودم بدم میاد مثلا چند روز پیش یه پی ام داد و گفت حالم بده بعدشم پیداش نشد تا الان که یه ۴روز میشه ازش خبری نیست یعنی قشنگ میدونه چکارم کنه ...تجربتون خیلی بدردم خورد یجورایی حرفاتون منو بخودم اورد.من از نظر ظاهر و تحصیلات چیزی کم ندارم اما بخاطر یه ناراحتی پوستی که تو بچگی داشتم و درمان شد و وقتی ازدواج کردم بخاطر استرس و مشکلات دوباره پوستم مشکل پیدا کرد و لک زد اعتماد بنفسم رو از دست میدم همسرمم میدونست این موضوع رو که قبلا اینجور بودم نمیدونم این قضیه خیلی ازارم میده دکار هم زیاد رفتم‌میگن باید استرس رو هم از خودت دور کنی تا بخودت کمک کنی لک های پوستت خوب بشه.ولی میگم اصلا از نظر ظاهر چیزی کم ندارم...من خیلی سر پوستم حساس شدم بااینکه مشخص نیست اما من خیلی واسم حائز اهمیته...
    مامانم خیلی حمایتم میکنه و با حرفاش ارومم میکنه و محکمم میکنه.اما به حرفا و تجربیات ادمای خارج از گود بیشتر نیاز دارم.
    بعد شما تو دادگاه از اعایاد همسرتون واسه جدایی استفاده کردید؟چطور اثباتش کردید؟اخه میگن سخته اعتیادش رو ثابت کنی وکیلم میگه از راهه نفقه و مهربه میرم که نیاد بگه من ترک کردم و خوب شدم .تو قرار داد ازدواجم اومده اگه تا۵ماه نفقه بم نده حکم طلاق صادر میشه...باورتون نمیشه بابت ۲۵که دادگاه دارم چقدر استرس و نگرانی دارم و تنم میلرزه نمیدونم چون هنوز دوسش دارم اینحورم؟یا طبیعیه؟

  2. #62
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 آذر 97 [ 02:33]
    تاریخ عضویت
    1396-5-13
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    1,377
    سطح
    20
    Points: 1,377, Level: 20
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    61

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من واقعيت نظرم اينه كه براي طلاق هميشه وقت هست
    مم الان توي همچين شرايطي هستم يعني خانومم ميگه طلاق و من ميگم زندگي البته لازمه بگم اعتيادي در كار نيست
    بازم خودتون تصميم گيرنده هستيد
    همين!
    ویرایش توسط mchavoshifans : جمعه 17 شهریور 96 در ساعت 22:54

  3. #63
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mchavoshifans نمایش پست ها
    من واقعيت نظرم اينه كه براي طلاق هميشه وقت هست
    مم الان توي همچين شرايطي هستم يعني خانومم ميگه طلاق و من ميگم زندگي البته لازمه بگم اعتيادي در كار نيست
    بازم خودتون تصميم گيرنده هستيد
    همين!
    سلام
    ممنون بابت نظرتون
    من دلم میخ است یه امید داشتم و میتونستم اما همسرم هیچ انگیزه ای رو در من بوجود نمیاره اگه اونم سرش جایی گرم نبود و زندگیمون رو واقعا میخ است یه حرکتی میکرد نه اینکه اینجدر نباشتش و....
    امیدوارم شما و خانمتون هم بهترین تصمیم رو بگیرید

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط mchavoshifans نمایش پست ها
    من واقعيت نظرم اينه كه براي طلاق هميشه وقت هست
    مم الان توي همچين شرايطي هستم يعني خانومم ميگه طلاق و من ميگم زندگي البته لازمه بگم اعتيادي در كار نيست
    بازم خودتون تصميم گيرنده هستيد
    همين!
    کلا مقوله اعتیاد اونم به شیشه و خیانت همسرم و ثبات نداشتن اخلاق و رفتارش خیلی فرق داره.اعتیاد مخرب هر زندگیه الان نباشه چند سال بعد میشه

  4. کاربر روبرو از پست مفید روناک محمدی تشکرکرده است .

    mchavoshifans (شنبه 18 شهریور 96)

  5. #64
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام روناک جان

    درجواب سوالاتتون باید بگم : بله من ازدواج مجدد کردم و در مورد احساساتتون هم میتونم بگم بیشترش با توجه به شرایط شما کاملا طبیعی هست ولی مهم این هست که موقع تصمیم گیری و اقدام عملی احساسات رو بتونید خاموش کنید و با عقلتون تصمیم بگیرید و عمل کنید . با سن کمی که دارید به احتمال زیاد تجربه عاشقی و روابط کمی با جنس مخالف بجز همسرتون داشتید برای همین هست که فکر میکنید دیگه نمیتونید کسی رو دوست داشته باشید. این افکارتون کاملا اشتباه هست . قلب و دل ادمی خیلی وسیعتر و بزرگتر از اون هست که شما فکر میکنید . هر انسان در طول عمرش بارها و بارها میتونه دوست داشتن رو تجربه کنه و این کاملا طبیعی هست . و صد در صد به شما اطمینان میدم که در این مورد هیچ شکی نداشته باشید. شما قبل از شروع دادگاه باید خودتون تو ذهن و فکرتون از شوهرتون طلاق بگیرید . باید تمام راههای ارتباطی و تماس رو قطع کنید . خیلی خوب هست که شماره تون رو تغییر دادید ولی چرا تو گروه شبکه اجتماعی هستید که شوهرتون حضور داره ؟ اون رو هم قطع کنید. هیچ خبری ازش نداشته باشید این طوری زودتر ارامش پیدا میکنید. همه ما ادمها زمانهایی هست که از نظر روحی ضعیف هستیم و ممکنه در اثر هیجانات احساسی اشتباهاتی مرتکب بشیم. اقایون در طی مراحل طلاق و حتی بعد از طلاق سعی میکنند با همسر سابقشون رابطه جنسی برقرار کنند تا به خودشون ثابت کنند که برنده هستند و با این کار حس خودخواهی و غرورشون ارضا میشه و خانمی که تو این موقعیت گول بخوره و بعداز طلاق وارد رابطه با همسر سابفش بشه از نظر روحی و روانی دچار اسیبهای جدی و جبران ناپذیر میشه.

    حالا که اقدام قانونی برای طلاق کردید تمام راههای ارتباطی و خبرگیری از همسرتون رو ببندید و قطع کنید تا خدای ناکرده دچار اسیب نشید.
    فقط از طریق وکیل تون ارتباط داشته باشید برای انجام کارها و حتی اگر امکانش هست وکیلتون به جای شما در دادگاه حاضر شوند .


    حساسیتهاتون در مورد وضعیت ظاهری تون نشان دهنده اعتماد به نفس پایین هست که البته در این شرایط یک مقدار طبیعی هست.
    در موردش نگران نباشید شما مسایل مهمتری برای فکر کردن دارید. یک کرم با پوشش دهی بالا بگیرید بزنید همه چی حل میشه.
    در این مورد توصیه میکنم اخرین سخنرانی مسیح علینزاد رو گوش کنید .

    من اصلا به دنبال اثبات اعتیاد نرفتم چون وکیلم گفت تقریبا غیر ممکنه و تا حالا هم نشنیدم کسی بتونه ثابت کنه مگر اینکه سابقه بازداشت و زندان در رابطه با مواد باشه. من همسرم رو فریب دادم. بهش گفتم اگر در قبال بخشش مهریه به من حق طلاق بده کمکش میکنم ترک کنه اون هم قبول کرد و حق طلاق رو داد و شروع کرد به دارو خوردن من در این مدت خونه پدرم بودم و باهاش ارتباط نداشتم بعد از یک ماه بی خبر وقتی سر کار بود رفتم خونه و گشتم و مواد پیداکردم و همه خانواده رو خبر کردم و جلوی همه گفتم که دیدید ترک نکرد؟ پس من هم از حق طلاقم استفاده میکنم و سه ماه بعد همه چی تموم شد. البته این راه رو وکیلم به من یاد داد و گفت با همین روش خیلی از خانمها رو از شر شوهر معتادشون بی دردسر خلاص کرده واقعا هم وکیل خبره ای بود.

    استرس تون برای روز دادگاه طبیعی هست و علتش ترس از اینده هست. ترس از اینده بعد از طلاق کاملا طبیعی هست . خودتون رو درگیر احساسات نکنید.
    هر تغییری در زندگی و ندانستن در مورد اینده استرس زا هست و این فقط مختص طلاق نیست. شما راه دیگری جز این راه ندارید پس با جرات و شهامت تمام این تغییر رو ایجاد کنید چون هنوز خیلی کم سن و سال هستید و راه درازی در پیش دارید. با تجربه هایی که با همین سن کم صاحبش شدید انشا الله اینده و زندگی پر باری خواهید داشت.

  6. #65
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maadar نمایش پست ها
    سلام روناک جان

    درجواب سوالاتتون باید بگم : بله من ازدواج مجدد کردم و در مورد احساساتتون هم میتونم بگم بیشترش با توجه به شرایط شما کاملا طبیعی هست ولی مهم این هست که موقع تصمیم گیری و اقدام عملی احساسات رو بتونید خاموش کنید و با عقلتون تصمیم بگیرید و عمل کنید . با سن کمی که دارید به احتمال زیاد تجربه عاشقی و روابط کمی با جنس مخالف بجز همسرتون داشتید برای همین هست که فکر میکنید دیگه نمیتونید کسی رو دوست داشته باشید. این افکارتون کاملا اشتباه هست . قلب و دل ادمی خیلی وسیعتر و بزرگتر از اون هست که شما فکر میکنید . هر انسان در طول عمرش بارها و بارها میتونه دوست داشتن رو تجربه کنه و این کاملا طبیعی هست . و صد در صد به شما اطمینان میدم که در این مورد هیچ شکی نداشته باشید. شما قبل از شروع دادگاه باید خودتون تو ذهن و فکرتون از شوهرتون طلاق بگیرید . باید تمام راههای ارتباطی و تماس رو قطع کنید . خیلی خوب هست که شماره تون رو تغییر دادید ولی چرا تو گروه شبکه اجتماعی هستید که شوهرتون حضور داره ؟ اون رو هم قطع کنید. هیچ خبری ازش نداشته باشید این طوری زودتر ارامش پیدا میکنید. همه ما ادمها زمانهایی هست که از نظر روحی ضعیف هستیم و ممکنه در اثر هیجانات احساسی اشتباهاتی مرتکب بشیم. اقایون در طی مراحل طلاق و حتی بعد از طلاق سعی میکنند با همسر سابقشون رابطه جنسی برقرار کنند تا به خودشون ثابت کنند که برنده هستند و با این کار حس خودخواهی و غرورشون ارضا میشه و خانمی که تو این موقعیت گول بخوره و بعداز طلاق وارد رابطه با همسر سابفش بشه از نظر روحی و روانی دچار اسیبهای جدی و جبران ناپذیر میشه.

    حالا که اقدام قانونی برای طلاق کردید تمام راههای ارتباطی و خبرگیری از همسرتون رو ببندید و قطع کنید تا خدای ناکرده دچار اسیب نشید.
    فقط از طریق وکیل تون ارتباط داشته باشید برای انجام کارها و حتی اگر امکانش هست وکیلتون به جای شما در دادگاه حاضر شوند .


    حساسیتهاتون در مورد وضعیت ظاهری تون نشان دهنده اعتماد به نفس پایین هست که البته در این شرایط یک مقدار طبیعی هست.
    در موردش نگران نباشید شما مسایل مهمتری برای فکر کردن دارید. یک کرم با پوشش دهی بالا بگیرید بزنید همه چی حل میشه.
    در این مورد توصیه میکنم اخرین سخنرانی مسیح علینزاد رو گوش کنید .

    من اصلا به دنبال اثبات اعتیاد نرفتم چون وکیلم گفت تقریبا غیر ممکنه و تا حالا هم نشنیدم کسی بتونه ثابت کنه مگر اینکه سابقه بازداشت و زندان در رابطه با مواد باشه. من همسرم رو فریب دادم. بهش گفتم اگر در قبال بخشش مهریه به من حق طلاق بده کمکش میکنم ترک کنه اون هم قبول کرد و حق طلاق رو داد و شروع کرد به دارو خوردن من در این مدت خونه پدرم بودم و باهاش ارتباط نداشتم بعد از یک ماه بی خبر وقتی سر کار بود رفتم خونه و گشتم و مواد پیداکردم و همه خانواده رو خبر کردم و جلوی همه گفتم که دیدید ترک نکرد؟ پس من هم از حق طلاقم استفاده میکنم و سه ماه بعد همه چی تموم شد. البته این راه رو وکیلم به من یاد داد و گفت با همین روش خیلی از خانمها رو از شر شوهر معتادشون بی دردسر خلاص کرده واقعا هم وکیل خبره ای بود.

    استرس تون برای روز دادگاه طبیعی هست و علتش ترس از اینده هست. ترس از اینده بعد از طلاق کاملا طبیعی هست . خودتون رو درگیر احساسات نکنید.
    هر تغییری در زندگی و ندانستن در مورد اینده استرس زا هست و این فقط مختص طلاق نیست. شما راه دیگری جز این راه ندارید پس با جرات و شهامت تمام این تغییر رو ایجاد کنید چون هنوز خیلی کم سن و سال هستید و راه درازی در پیش دارید. با تجربه هایی که با همین سن کم صاحبش شدید انشا الله اینده و زندگی پر باری خواهید داشت.
    من احساسم بیشتر از قوه ی عقلم کار میکنه البته فقط در رابطه با همسرم و کسی که دوسش دارم.میدونید من مشکلم اینه هنوز تو قلبم قیدش رو نزدم هنوز نتونستم با این قضیه که جدا میشم ازش کنار بیام ولی دارم تمام سعیم رد میکنم و با توجه به گفته های تمام کسایی که اینجا هستن تا بتونم با خودم کنار بیام و کمتر اسیب ببینم.در مورد پوستمم صورتم هیچ مشکلی نداره فقط بدنم هست که بازم مشخص نیست من زیادی حساس شدم.درباره راهکار وکیلتون هم اتفاقا سری اول وکیلم گفت حق طلاق رو بگیر ولی برنگرد یعنی رو دست بش بزن بنفعته اما گوش ندادم یعنی دلم نیومد و تصمیم گرفتم بش فرصت بدم و دادم.الان هم بهش گفتم حق طلاق رو بده برمیگردم اما اصلا برو خودش نمیاره که همچین چیزی گفتم منم گفتم روند دادگاه رو پیش میبرم اگه نداد که ممکنه طول بکشه وکیلم گفت که از راهه اعتیادش نمیرم چون سخته و زمان بر اول از راهه نفقه ندادن و طلب مهریه جلو میریم.حرفاتون خیلی بهم امید میده و محکمم میکنه و تمامشون درباره حس های من بخودم و ترس اینده و....درسته و واقعا همچین حسی دارم.باید راهه ارتباطیمم قطع کنم هر چند خیلی برام سخته ولی باید قدم بردارم و بوقله شما تو ذهنم ازش جدا بشم.لطفا واسم دعا کنید که خدا بهم قوت و نیروش رو بده تا محکم بایستم و از پسش بربیام و تا تهش برم.خیلی میترسم بین راه پشیمون بشم یا برگردم...ازتون میخوام کمکم کنید و راه رو نش نم بدید مثله الان...ازتون واقعا ممنونم

  7. کاربر روبرو از پست مفید روناک محمدی تشکرکرده است .

    maadar (یکشنبه 19 شهریور 96)

  8. #66
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام دوستان
    حالم این روزا اصلا خوب نیست از طلاق میترسم.از اینکه پشیمون بشم.از طرفی قادر نیستم اون زندگی رو ادامه بدم.خوبی هاش همش واسم مرور میشن نمیدونم چون ازش دورم اینجوریه؟اصلا بدی هاش کمرنگ شدن تو ذهنم و بیشتر خوبی هاش یادم میان و اذیت هم میشم از طرفی هم میدونم بدردم نمیخوره و این ادم نیمه من نیست چون طرز فکرمون باهم خیلی فرق داره.واسه سرگرمی هم باشگاه میرم روحیم بهتر شده.واسه جدایی مصمم تر میشم هر روز چون دارم میفهمم طرفم حتی ارزشش رو نداره اما واقعا این دوران برام سخت و خفه کنندست به حرفای کسی که خارج گوده و بتونه آرومم کنه خیلی احتیاج دارم
    میدونم تصمیم درست جداییه اما باز بین راه سست میشم دلتنگش میشم کم میارم‌...دلم میخواد آدم محکمی باشم که هر کسی که لایق بودن تو زندگیم نبود و تحقیرم کرد رو براحتی خط بزنم.همش میگم یعنی میشه این روزها زود بگذره و من خوب بشم؟میشه یروزی بابت طلاقم خوشحال باشم و راضی؟توروخدا بگید با این حسا چکار کنم
    میخوام واتساپم رو که همسرم بهش پی ام میده با شماره قبلیم پاک کنم ولی انگار قدرتش رو ندارم نمیتونم هر بار میخوام پاکش کنم پشیمون میشم میگم فردا پاکش میکنم انگار خودمو گول میزنم..
    امروز بهم پیام داده که چه لاغر و خوشکل شدی تو عروسک منی جوابش ندادم گفت ج بده توروخدا دلتنگتم دیگه نمیتونم یه عکس قدی واسم بفرست دارم التماست یمکنم خواهش میکنم همین یکارو واسم بکن منم ج دادم و گفتم مگه من دویت دخترتم؟خجالت بکش هرچی میخام حرمت نگه دارم هیچی نگم مگه من اومدم سفر و هتل ۵ستاره ؟انگار نه انگار داریم جدا میشیم همه چی رو مسخره بازی گرفتی من شرایطم رو بهت گفتم دیگه خوددانی بعد خودشو زد به اونراه واسه همون شرایطم حق طلاق و ...گفت چه ربطی به موضوع بحثمون داشت؟من ازت درخواست عکس کردم مگه چی گفتم اوکی مزاحمت نمیشم من دارم میرم کنگره بعدشم که دیگه جوابش ندادم....
    کلا بهمم‌میریزه از طرفی خاطرات تلخش یاد اوریم شدن حالم خیلی بدشد مثلا شب عروسیم که چجور سرم داد زد جلو همه و اشکم رو دراورد یا چجور تو جمع بی ارزشم یمکرد و بهم توهین میکرد با رفتارش و بددهنیش.یا شبی که به من گفت تو اصلا دختر نیستی و جقدر گریه کردم و هر چی بش گفتم بیا بریم دکتر گفت نه من شوخی کردم...یااینکه من اومدم قهر بجا اینکه دلم رو نرم کنه و بدست بیاره بهم میگه چرا لباسای تو خونگی و اونا که پوشیده نیستن رو بردی تو که جلو پدر و برادرت اینجور نمیگردی چرا بردیشون ؟کجا استفادشون میکنی؟خیلی نامردیه کسی به ناموسش و زنش اینجور بگه و ادعای غیرت و علاقشم بشه...
    نمیدونم خوبیهاش واسه یه زندگی کافیه یا نه؟یه مول جیبی دادن و قربون صدقه رفتن و تلاش واسه زتدگیمون لارج بودنش و عشقم جونم گفتناش و رستوران انچنانی ببرتم.ولی ادم نمیتونه با این چیزا زندگی کنه و سر کنه تا اخر عمرش...
    اصلا حالم روبراه نیست دلم واسه خودم میسوزه واسه کسی وقت گذاشتم که اینجوره کسی که حتی تلاشی نمیکنه ....کاش انقدر دوسش نداشتم
    خواهر بزرگم و مادرم‌میگن درست بشو نیست درست هم بشه این ادم همه چیزش به اعتیاد مربوط نیست تربیت خانوادگی و فرهنگشم هست شما بهم نمیخورید میگن گاهی وقتا حتی دونفر شاید خوب باشن اما نیمه هم نباشن و حرف همو نفهمن ..
    مامانم میگه تو دیگه ۳بار اومدی قهر دلم نمیومد اینو بهت بگم اما ارزشت از بین رفته واسه شخصیتت و خودت و وجودت ارزش قائل بشو ادم واسه کسی وقت میزاره که قدر احساسش رو بدونه که انسان باشه نه این که فقط تو فکر تهمت زدنه و خیلی راحت میاد واست از رابطه های جنسی قبل ازدواجتون میگه و افتخار میکنه بهشون و میخنده تو میخوای همچین شخصی بشه پدر بچت ؟بعدشم تو جایگاهی دیگه تو فامیل و خانوادش نداری و ترد شده ای چون حرمتهای زندگیت با قهر از بین رفته و همسرتم دیگه جایگاهی نداره حتی همسرت ادم درست حسابی نیست بهت بگم باشه برگرد خودش خوبه و قابل تکیه هست و پشتیبانته
    میدونمم حرفاش درسته ولی چکار کنم که با وجود تمامه بدی هایی که بم کرد دوسش دارم اما میخوام پا بزارم رو این علاقه و عاقلانه جلو برم توروخدا تو این راه کمکم کنید و بهم انگیزه بگید بهترین تصمیم رو بگیرم.....
    ببخشید طولانی شد حالم بد بود امشب و دلم پر
    از همه شما دوستای محازی خوبم ممنونم که هستید و کمکم میکنید وجودتون دلگرمیه

  9. #67
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام دوستان لطفا جواب بدید و از این دو دلی نجاتم بدید
    فردا دادگاه استرداد جهیزیمه من نمیرم وکیلم و شاهد ها میرن ،ولی خیلی استرس دارم.از طرفی همسرم اصلا انگار ن انگار واسه حق طلاق برو خودش نمیاره باز هم بش گفتم ولی هیچی ج نداد و بش گفتم باشه ج نده و خودتو بزن به اونراه اما بددن فقط تو نخواستی من هر بار ریسک کردم و بهت اعتماد کردم باهات زندگی کردم اما تو حتی حاضر نیستی قدمی واسه از هم نپاشیدن این زندگی برداری و اعتمادم رو جلب کنی و تلاشی کنی ....
    الان نمیدونم در چه حاله و چکار میکنه،اما حای دیگه نمیگه دلتنگمه و پیام احوالپرسی بهم نمیده انگار روز بروز داره سردتر میشه بعدشم اصلا دیگه نمیگه برگرد و....منم بیخیالش شدم اما واقعا برام سخته اذیت میشم میبینم اونهمه علاقه و دلتنگی و دست و پا زدن روزهای اولش دروغ بوده و تمامه تلاشش همین بوده حالا که اون زنرگیمونو دوست نداره و نمیخواد منم مجبورم کاری که هیچوقت دلم نمیخواست رو انجام بدم ....
    خیلی ناامیدم هیچوقت اینجوری نبودم دلم بدطور هوای اون و خونم رو کرده اما نمیزارم این فکرا از پا درم بیاره .میرم بیرون میگردم سفر میرم خانوادم دورمن اما تهش که میام خونه میرم تو خودم و اشک میریزم و دوباره حالم بد میشه ...
    لطفا راهنماییم کنید چکار کنم
    انگیزه هیچی رو ندارم دیگه اعتپاد بنفسمم از دست دادم
    من ادم فوق العاده مغرور با اعتپاد بنفس بالا بودم و همه رو راهنپایی میکردم حتی خواهر بزرگتر خودم رو همه باهام درباره زندگی و انتخاباشون مشورت میکنن اما واسه خودم انگار نمیدونم .....خیلی کم اوردم این روزا

  10. #68
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-17
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    8,913
    سطح
    63
    Points: 8,913, Level: 63
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    597

    تشکرشده 274 در 108 پست

    Rep Power
    31
    Array
    روناک خانوم سلام.

    اینقدر به خودت غصه نده و نا امید نشو. یه دور حرفای خودتو بخونی دلایل محکمی پیدا میکنی که کاری که داری میکنی درسته. این حالتهای ناراحتی و بی مهری و حس از دست دادن و نا امیدی الان برای شما طبیعیه. طبیعتا این حس الان شماست ولی بعده ها این حسا میره و میفهمی که تصمیمت درست بوده. طبیعیه که وقتی آدما دور میشن یاد خوبیهای هم میفتن ولی این یه سرابه. بعد یه مدت همه چی آروم آروم به تعادل میرسه.

    اگه همه این احساسارو برای یک لحظه بزاری کنار و با عقلت فکر کنی متوجه میشی که خیلی هم کارت درسته و ازش متنفری. این حس الانته و عادیه. اینقدرم به خودت بدبین نباش.

    یه پیشنهاد خوب دارم. مواظب افکار و احساساتت باش چه الان چه بعده ها. همین اتفاق الان نتیجه احساسات قبلیت و تصمیم گیری های قبلی بوده. دفعه بعد بیشتر دقت کن.

    بازم یه پیشنهاد خوب دارم برات. یکم نماز بخون آروم شی. برای آینده بهتر دعا کن. مطمئنا خیلیها این روزهارو گذروندن و از پسش درومدن. هر تغییری در زندگی اولش سخته. کارتو عاقلانه انجام بده و محکم باش. توکل به خدا کن اون خودش همیشه هواتو داره. غصه هم نخور. اول عاشق و دلتنگ خدا باش. بعدشم یکم فکر خودتو آیندت باش. هم خودتو ول کردی هم خدارو بعد اومدی به همچین شخصی فکر میکنی؟ نه من تایید نمیکنم این کارو. بهتر از اینم میشه زندگی کرد.

    نظر من با توجه به گفته های شماست. مطمئنا خودت عاقلی و میتونی عاقلانه تصمیم بگیری. نظر من کارشناسانه نیست. میتونی از مشاور مجرب هم استفاده کنی. ولی به شخصه حتی یه مورد ( اعتیاد - خیانت - بی توجهی به زندگی ) از این مشکلاتو داشت کافی بود برای این تصمیم. اینم بگم کسی که معتاده برای خودش ارزش قائل نیست به بدن خودش رحم نمیکنه. از این آدم انتظار داری به تو توجه کنه؟


    توکل به خدا کن. دلتم قرص کن. نگران نباش . یکم هم سعی کن شادو بیخیال باشی ...

    راستی بازم میگم مواظب افکار و احساساتت باش آیندرو بهتر بساز. با برنامه ریزی خوب و درست

    موفق باشی ...

  11. #69
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Quality نمایش پست ها
    روناک خانوم سلام.

    اینقدر به خودت غصه نده و نا امید نشو. یه دور حرفای خودتو بخونی دلایل محکمی پیدا میکنی که کاری که داری میکنی درسته. این حالتهای ناراحتی و بی مهری و حس از دست دادن و نا امیدی الان برای شما طبیعیه. طبیعتا این حس الان شماست ولی بعده ها این حسا میره و میفهمی که تصمیمت درست بوده. طبیعیه که وقتی آدما دور میشن یاد خوبیهای هم میفتن ولی این یه سرابه. بعد یه مدت همه چی آروم آروم به تعادل میرسه.

    اگه همه این احساسارو برای یک لحظه بزاری کنار و با عقلت فکر کنی متوجه میشی که خیلی هم کارت درسته و ازش متنفری. این حس الانته و عادیه. اینقدرم به خودت بدبین نباش.

    یه پیشنهاد خوب دارم. مواظب افکار و احساساتت باش چه الان چه بعده ها. همین اتفاق الان نتیجه احساسات قبلیت و تصمیم گیری های قبلی بوده. دفعه بعد بیشتر دقت کن.

    بازم یه پیشنهاد خوب دارم برات. یکم نماز بخون آروم شی. برای آینده بهتر دعا کن. مطمئنا خیلیها این روزهارو گذروندن و از پسش درومدن. هر تغییری در زندگی اولش سخته. کارتو عاقلانه انجام بده و محکم باش. توکل به خدا کن اون خودش همیشه هواتو داره. غصه هم نخور. اول عاشق و دلتنگ خدا باش. بعدشم یکم فکر خودتو آیندت باش. هم خودتو ول کردی هم خدارو بعد اومدی به همچین شخصی فکر میکنی؟ نه من تایید نمیکنم این کارو. بهتر از اینم میشه زندگی کرد.

    نظر من با توجه به گفته های شماست. مطمئنا خودت عاقلی و میتونی عاقلانه تصمیم بگیری. نظر من کارشناسانه نیست. میتونی از مشاور مجرب هم استفاده کنی. ولی به شخصه حتی یه مورد ( اعتیاد - خیانت - بی توجهی به زندگی ) از این مشکلاتو داشت کافی بود برای این تصمیم. اینم بگم کسی که معتاده برای خودش ارزش قائل نیست به بدن خودش رحم نمیکنه. از این آدم انتظار داری به تو توجه کنه؟


    توکل به خدا کن. دلتم قرص کن. نگران نباش . یکم هم سعی کن شادو بیخیال باشی ...

    راستی بازم میگم مواظب افکار و احساساتت باش آیندرو بهتر بساز. با برنامه ریزی خوب و درست

    موفق باشی ...
    سلام
    بابت همدردیتون ممنونم
    امروز اولین دادگاهم بود و هنوز وکیلم و شهود داخل دادگاه پیش قاضی هستن لطفا برام دعا کنید
    مرسی که انقدر بهم اطمینان میدید که کارم درسته واقعا تو شرایطیم که به این قوت و انرژی ها از طرف شماها نیاز دارم
    مم خیلی سعی کردم اینسری هم ببخشمش و برگردم اما خودش نخواست و به اینجا رسوندش خواستم با گرفتن وکالت طلاق برگردم اما اون زندگیمون رو دوست نداره و براش اهمیتی نداره مطمئنم جای دیگه سرش گرمه وگرنه یه مرد که ادعا میکنه عاشقه نمیتونه اینهمه مدت دوری رو تحمل کنه و سرد باشه و میدونم از جای دیگه تامینه ....
    میزارم با این حال و هواش خوش لاشه ببینم تهش به کجا میرسه
    فقط چون زندگیم داره از دست میره و آرزوهام بر باد رفت ناراحتم از اینکه چرا همچین ادم بی لیاقتی رو دوست دارم و انتخابش کردم؟چرا ایمهمه بهش بها دادم وقتی حتی لایق بها دادن نیست....
    شما درست میگی من خیلی تا حالا اشتباه کردم خیلی احساسی برخورد میکنم و زود دلم میسوزه اما اون بقوله شما بخودش رحم نمیکنه به من رحم کنه؟
    منم حق یه زندگی طبیعی و اروم رو دارم
    همسر من تمام اون مواردی که گفتین رو داره (اعتیاد.خیانت.دروغ.تهمت زدن.بد دهنی.کفر گفتن.بی احترامی.اینده نگر نبودنش و سطحی فک کردن....)یسری خدبیا هم داره مهربونیش و دست و دلبازیش و اینکه کتکم نمیزد و تو رفاه بودم اما ارامش نداشتم
    من همه امیدم شده این سایت و حرف زدن با شماها که اینجور ارومم میکنید
    نمازم رو مدام میخونم و با خدا حرف میزنم ارتباطم قطع نمیشه
    نباید دیگه احساسی برم جلو باید عاقلانه پیش برم
    به خدا توکل کردم از شما هم میخام برام دعا کنید هرچی بصلاحمه رقم بخوره
    همسرم هنوز نمیدونه که من اقدام گردم و دارم پیش میرم احضاریه واسش نمیفرسته وکیلم یجورایی ترفنده کارشه که زودتر تمام بشه و بنفع من چون میگه اونجوری میتونه عدم تمکینت رو بگیره یعنی یجورایی سورپرایز میشه...
    همش میگم نکنه دارم نامردی میکنم دلم میسوزه ولی بخودم میام میگم مگه اون دلش به حال تو و جوونیت سوخت که زندگیت رو به گند کشیده و الانم انگار ن انگار که زنشی و قهری عین خیالشم نیست باید تاوان کاراشو بده....

  12. #70
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 03:27]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    4,003
    سطح
    40
    Points: 4,003, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 58 در 44 پست

    Rep Power
    28
    Array
    دوستان دادگاهه جهیزیم با موفقیت تمام شد
    فقط حدود ۱ماه زمان میبره تا حکم اجرایی بدن که برم وسایلم رو بیارم
    میدونم همسرم یهو متوجه بشه و بریم دم در خونه خیلی کینه میگیره و عصبانی میشه و تلافی میکنه.میدونم بازم میاد پیش خانوادم و تهمت میزنه که دخترتون اصلا دخار نبوده من گرفتمش و....هیجوقت این حرفاش یادم نمیرن چقدر خووورد شدم وقتی بم گفت منم میام دهنمو وا میکنم و به برادر و پدرت میگم که من چیزی ندیدم بهش گفتم من هیچی واسه ترس ندارم چون بخودم مطمئنم باهات پزشک قانونی هم میام بهم میگه اها راهشو بلدید؟شما خانوادگی کارتون اینه؟مثله مامانت و خواهرات؟وااای خدا اخه یه ادم انقدرررر نامرد ؟؟؟اونم من که دختر خونگی بودم و همه سرم قسم میخورن خودشم خوب میشناستم حتی خانوادش ....نمیتونم این حرفاشرو فراموش کنم و وقتی برام مرور میشه توهین و تحقیر هاش به خودم و خانوادم دلم نمیسوزه و دوست دارم بدترین کارهارو درحقش کنم اپا تو ذاتم نیست... اون
    حتی نمیدونه که دادگاه بوده و حکم غیابی براش صادر کردن
    کاش همه چی به خوبی تمام بشه دلم نمیخواد با خانوادم و داداشام درگیر بشه
    واسه نفقه و مهریه هم چند روز دیگه دادگاه دارم
    هر کیی تجربه داره و همفکری داره کمکم کنه دعا یادتون نره


 
صفحه 7 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اعتیاد برادر
    توسط negin_winter در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 اسفند 96, 02:48
  2. با اعتیاد همسرم به قلیان چگونه برخورد کنم؟
    توسط سینان در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 13:14
  3. اعتیاد شوهر خاله ام
    توسط الف-ح در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 10 آذر 91, 15:52
  4. مشکل با اعتیاد پدر دختر مورد علاقه ام(کمکم کنین)
    توسط pesare_baran در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 07 آذر 91, 12:38

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.