نوشته اصلی توسط
meinoush
مهران جان دوستان و فرشته ی مهربان برات پست های خوبی گذاشتن. مطمن نیستم پستم بهت کمکی بکنه.
یه نگاه به کل تاپیکت انداختم. به نظرم (ممکنه اشتباه کنم) مشکل اصلیت سخت گیری یا کمالگرایی نیست. کمالگرایی و سخت گیری نتیجه اشه. مشکلت اینه که واقعا نمی دونی اونی که می خوای بشه همسرت چطوری باید باشه واسه همینم در نتیجه اش این میشه که از سطح تحصیلات و چهره و این چیزا بگی که قطعا هم همشون مهمن. اما اینا اون معیار اصلی اصلیت فکر می کنم نیستن. اون خصوصیاتی که دلت می خواد همسر اینده ات داشته باشه رو دقیقا نمی دونی. وقتی هم ادم نمی دونه واقعا چی می خواد هم سخت می گیره سر یه سری معیارای دیگه (چون بالاخره یه حد و مرزی باید برای انتخابا گذاشت دیگه وگرنه اعصاب واسه ادم نمی مونه) هم اینکه احتمال اینکه جذب کسی بشه که براساس ضعفای خودش بوده این جذب شدن زیاده. یعنی عاشق میشه ادم اما نمی دونه چرا و بعدا که کنکاش کنه توی خودش می بینه علتش فلان کمبود فلان ضعف خیلی کوچیکی بوده که خودش داشته. همین.
مثلا خود من دوست دارم همسرم (هرچند که به نظرم میاد هیچوقت اخرش ازدواج نکنم!) کسی باشه که سختی دیده باشه و از سختی هایی که دیده تونسته باشه موفق بیرون بیاد. منظورم از موفق هم اینه که فکر و دلش بزرگ و پخته شده باشه و در عین حال از اون گذشته ی سخت عبور کرده باشه. واسه من این ادم خوبه. چون همه حرفامو می تونه بفهمه. درک می کنه. این یه مثال بود برای اون قسمت از حرفم که نوشتم احتمالا هنوز دقیقا نمی دونی دنبال کی می خوای بگردی.
نمی دونم اصلا کمکی کرد نظرم یا نه. اینا نتیجه ی تجربه های خودم بود و ممکنه واسه تو اصلا درست نباشه. موفق باشی.
علاقه مندی ها (Bookmarks)