به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 115
  1. #41
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 دی 90 [ 16:22]
    تاریخ عضویت
    1390-5-26
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,638
    سطح
    23
    Points: 1,638, Level: 23
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    48

    تشکرشده 51 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه

    ممنون از دلجو دلتنگ عزیز.ممکنه که در مورد کشف خصوصیات مثبت و استفاده از اونا برام مثال بزنی.من فعلا ارتباطی با شوهرم برقرار نکردم و فقط اون با من تماس می گیره.به نظر شما منم باید تماس بگیرم یا فقط منتظر تماس های اون باشم.به نظر شما این قضیه چه طور میشه به خیر و خوشی تموم بشه؟آیا من می تونم این مقالات رو برا شوهرم هم ارسال کنم یا فقط خودم بخونم؟

  2. #42
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 شهریور 90 [ 09:39]
    تاریخ عضویت
    1390-4-15
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    1,213
    سطح
    19
    Points: 1,213, Level: 19
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    50

    تشکرشده 53 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه

    سلام دوست من
    دیشب تا همین الان که ساعت 8 صبحه نخوابیدم و این مشاوره اولین مشاوره ی امروزمه که فقط و فقط برای رضایت خدا انجام میدم
    خانم ف.ا
    فکر میکنی مشکلت کوچیکه ؟
    دیگران نظرشون این بود که مشکلت کوچیکه و بخاطر این مشکل به این کوچیکی کسی حرف از طلاق نمیزنه
    این نظر دیگرانه اما نظر خودت چیه ؟
    یه زمانی که خیلی بچه بودیم اگر توپمون می افتاد تو خونه همسایه انگار دنیا تو سرمون خراب شده بود و به آخر رسیده بود اما الان اگر هزار تا توپ داشته باشیم اصلاً بهشون نگاه هم نمی کنیم
    فکر میکنی انقدر بزرگ شدی که به هزار تا توپی که داری نگاه هم نکنی ؟
    اگر به اون اندازه رشد نکرده باشی که اختیار مشکلات زندگیت رو دستت بگیری ، حتی تکان خوردن شوهرت هم برات میشه مشکل لاینحل
    پس بزرگی و کوچکی مشکلت به خودت و شوهرت بستگی داره و اینکه چقدر رشد کرده باشید
    دوم اینکه من به عنوان کسی که نمیشناسمت و شاید تا آخر عمر هم هرگز نبینمت بهت میگم که به هیچ قیمتی ( تکرار میکنم که به هیچ قیمتی ) نقش مادر را برای شوهرت بازی نکن و مسئولیت هایی که جامعه بر دوش همسرت گذاشته رو به دوش نکش
    توجیه و حل این مشکل باید توسط شوهرتون برای خانواده خودش انجام بشه نه شما ، پس خواهشاً کاسه داغ تر از آش نشید و عزت و احترامتون رو حفظ کنید
    گاهی اوقات غرور برای آرامش لازمه
    یادمه جوونتر که بودم با یک دختر خانمی دوست بودم به نام الهام ، یک روز با هم توی بازار تجریش قرار گذاشتیم و کنار نانوایی که اون زمانها اونجا بود ایستادیم تا با هم حرف بزنیم ، من به خاطر تصادفی که کرده بودم و اون دختر خانم هم خبر نداشت که من تصادف کردم نمیتونستم زیاد روی پا بایستم و به نرده های کنار نانوایی تکیه دادم ، اون خانم بعد از چند دقیقه خداحافظی کرد و رفت و بعد که بهش تلفن زدم گفت نمیتونم باهات بیشتر از این دوست باشم گفتم چرا ؟ گفت چون تو به غرور و شخصیتت بی توجهی
    اون روز خیلی ناراحت شدم که بدون اینکه خبر از پا درد من داشته باشه بهم توهین کرده اما بعد ها برام خیلی شیرین شد که یک دختر غرور خودش رو به خاطر مشکلات من به خطر ننداخت و تقریباً از همون زمان من هم تصمیم گرفتم که غرورم رو بخاطر هیچ کسی به خطر نندازم
    این حفظ غرور اگر در اون زمان صورت نمی گرفت ، اون خانم باید همیشه من رو تحمل می کرد و چیزی نمی گفت اما ایشان بسیار عقلانی از من جدا شد و خودش رو آزار نداد
    من نمیگم که شما جدا شو اما میگم که غرورت رو حفظ کن
    معنی این حرفم اینه که اگر صادقانه و با اعتماد به رفتارت احساس میکنی که خطایی مرتکب نشدی هرگز لب به عذرخواهی باز نکن
    نکته بعد که خیلی مهم تر از قبلی هاست اینه که هرگز خانواده هاتون رو به هم نفروشید و به خاطر خانواده هاتون به هم توهین نکنید
    پدر و مادر هر دوی شما قابل احترام هستند و نه شما و نه همسر محترمتون حق ندارید با کوچکترین تنشی به آنها توهین کنید حتی خیلی کوچک و کم
    یادتون باشه که گفتید همسرتون تک پسر هستند و با توجه به گرایشی که به جنس مخالف داره و همچنین محبت های بی بدیل و بی دریغ مادرانه مسلماً توجه ویژه ای به مادرشون دارند اما هرگز و هرگز و هرگز فراموش نکنید که چیزی که زن به مردش می دهد را هیچ مادری به پسرش نمی دهداگر معنای این حرفم را متوجه شده باشید و راه استفاده را هم بدانید ، بدون شک می توانید ملکه ی زندگی همسرتان شوید
    یادتان باشد که خیلی از مشکلات زندگی فقط و فقط توسط مرد حل می شود و زن هیچ نقشی ندارد و جالب تر اینکه اگر دخالتی کند اوضاع خراب تر می شود
    برادرم در ماه های ابتدای زندگی بیکار بود و با اینکه دنبال کار میگشت اما پیدا نمی کرد ، خانواده ما به کار خیلی اهمیت می دهند و جدای فاکتورهایی که برای کار دارند ، بیکاری را یک ننگ می دانند
    یک روز صبح داشتم از خانه خارج می شدم که شنیدم مادرم با کمال بی ادبی به برادرم میگفت : زن نون میخواد ، آب میخواد ، پول میخواد ، لباس میخواد ، تو زن را برای شب بغل کردن میخواهی ؟
    آنقدر عصبی شدم که مجبور به دخالت شدم
    به برادرم گفتم برو و شب بیا بگو کار پیدا کردم ، حتی اگر سر چهار راه ایستادی و عملگی کردی
    برادرم چیزی نگفت و از خانه خارج شد و من با صورتی که به رنگ خون بود به مادرم گفتم به خداوند قسم اگر یک بار دیگه ببینم که در زندگی اینها دخالت کردی وسط همین حیاط زندگی رو به آتیش میکشم و از خانه خارج شدم
    شاید بگید که حرفم اشتباه بوده و نباید تند میرفتم اما مادر من فقط با همین رفتار متوجه اشتباهش میشد
    گاهی اوقات مرد باید برای دفاع از زندگی اش در مقابل تمام افرادی که دوستی خاله خرسه دارند بایستد
    خواهر من ف.ا
    یادت باشه که شما داری مردی را از خانواده ای میگیری که تنها پسر بوده ، خواهر شوهر شما ، شما را به چشم رقیب می بیند و نمونه ی مشکل شما را من در روز بارها و بارها می بینم
    مادر شوهر شما در حال حاضر فکر می کند که بهترین مادر روی زمین بوده و حالا قراره که شما پسرش را در قفس بندازی و هر روز بهش غذای سوخته بدهی ، پولهایی که به زحمت به دست می آورد را خرج لباس و دکور و .... چیزهای بی ارزش کنی ، قرار است شما بشی ملکه ی عذاب پسرش
    حالا شما باید چکار کنی که ایشان آرام آرام ( دقت کنید که گفتم آرام آرام نه یک دفعه ) باور کند که شما مسئول عذاب پسرش نیستی ؟
    اولین قدم سکوت است ، سکوت در خیلی از زمان ها بلند ترین فریاد است
    گریه نکنید
    اگر مطمئنید که اشتباه نکرده اید ، عذر خواهی نکنید و اگر مجبور به عذرخواهی شدید ، محکم بگید که با اینکه اشتباهی نکردم اما به خاطر شوهرم که دوستش دارم عذر میخوام ، تا بدانند که شما بخاطر شوهرتان کوتاه آمدید
    بیش از اندازه به شوهرتان محبت نکنید
    توقعتان را معقول کنید و بیش از توان شوهرتان از او نخواهید تا مبادا از شما به خانواده اش گلایه یا همان درد و دل کند
    و با تمام وجود باور کنید که مادر شوهر ، خواهر شوهر ، پدر شوهر و برادر شوهر همگی خانواده خودتان هستند ، مادر شوهر مادرتان است ، پدر شوهر پدرتان است و . . .
    من با توجه به اینکه مسلمان نیستم اما نمی توانم حقایق آشکار و زیبای دین اسلام را منکر شوم
    حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می فرمایند : الأباء ثلاثه ، اَبِن یُوَلِدُ ، اَبِن یُعَلِّمُ ، اَبِن یُزَوِّجُ
    یعنی هر انسانی سه پدر دارد ، اَبِن یُوَلِدُ : کسی که از او متولد شده ای ؛ اَبِن یُعَلِّمُ : کسی که از او درس یاد میگیری ، معلم حکم پدر را دارد ؛ اَبِن یُزَوِّجُ : یعنی پدر همسر
    خانم ف.ا
    بنا بر گفته ی حضرت امام صادق علیه السلام ، پدر همسر ، حکم پدر خودت را دارد و بالطبع وقتی ایشان پدر خودتان باشد ، همسرش مادرتان است و فرزندانش خواهر و برادرانتان هستند
    حرفهای پدر شوهر و مادر شوهر و بقیه خانواده شان را مانند حرفهای پدر و مادر خودتان بشنوید و خرده به دل نگیرید
    و حرف آخرم اینکه تمام حرفهایی را که می خواهید با تلفن به همسرتان بگویید را بر روی کاغذ بنویسید ، گویی دارید با او صحبت می کنید و سعی کنید که شما در این موقعیت با همسرتان ارتباط برقرار نکنید اما فراموشش هم نکنید
    بگذارید ایشان به شما تلفن بزنند و اگر گلایه ای کردند که چرا تماس نمیگیری بهانه هایی بیاورید که ایشان بداند شما دوستش دارید اما جواب ندادن هایش شما را ناراحت کرده ( صریح صحبت نکنید ) و به امید پروردگار ، زمانی که به کشور بازگشت ، تمام دلنوشته ایتان را در مقابلش قرار دهید و فرصتی دهید تا بخواند و بداند که شما دوستش دارید و معجزه را به چشمان خودتان ببینید

    در پناه خداوند مهربان ، شاد و سربلند باشید

  3. 10 کاربر از پست مفید zartoshti تشکرکرده اند .

    zartoshti (دوشنبه 21 شهریور 90)

  4. #43
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 بهمن 90 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1389-10-18
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    1,969
    سطح
    26
    Points: 1,969, Level: 26
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 96 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه

    با سلام خدمت خواهر عزیزم ف .ا

    خواهر عزیزم بخاطر مشکلتون خیلی متاسف شدم امیدوارم زودتر اون جوری که به صلاحتونه حل شه خواهرم شما تاپیک منو نخوندی اما منم مشکلاتی شبیه مشکلات شما دارم که قسمت عمده اش شایدم همش حل نشده فقط اهمیتش برای من کم شده یا اینکه خودمو زدم به اون راه تا کمتر عذاب بکشم

    منم به خاطر همسرم از خیلی چیزا که برای یک زن مهمترین چیزای زندگیشه گذشتم از ادامه تحصیل (بارتبه تک رقمی فوق لیسانس قبول شدم ), کار عالی حتی مهریه ام (همسرم توی عقدبهم فشار آوردمهریم رو کم منم با چشم بسته و رویای زندگی عالی بعد از مستقل شدن این کارو کردم جلوی همه ایستادم و خیلی چیزای دیگه که از حوصله اینجا خارجه شاید اگه هر کی بشنوه سرش سوت بکشه.

    اما الان بعد از دو سال ونیم زندگی مشترک دارم افسوس میخورم چرا برای خودم ارزش قائل نشدم چرا غرورمو بخاطر همسرم شکستم فقط برای اینکه به هر قیمتی زندگیمو حفظ کنم

    الان باید برم ولی باز برمیگردم تجربم رو اگه مایل باشی برات بگم خواهش میکنم از حرفام نتیجه گیری نکن یا بخاطر حرفهای من اقدامی نکن فعلا فقط تمام حرفهام رو گوش کن بعد هر کار که فکر میکنی درسته انجام بده

    اگه مدیرهای محترم تالار فکر میکنند پست من برای ف ا عزیز باعث نتایج بدی میشه لطفا حذفش کنند

  5. 2 کاربر از پست مفید بئاتریس تشکرکرده اند .

    بئاتریس (دوشنبه 21 شهریور 90)

  6. #44
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 دی 90 [ 16:22]
    تاریخ عضویت
    1390-5-26
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,638
    سطح
    23
    Points: 1,638, Level: 23
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    48

    تشکرشده 51 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه

    ممنون از صحبت های زرتشتی و بئاتریس عزیز.خیلی خوشحال شدم از راهنمایی هاتون و از اینکه مشکل من برای کسانی ارزش داشته که وقت ارزشمندشون رو برای من بذارن.بئاتریس عزیز بی صبرانه منتظر شنیدن تجاربت هستم.

  7. #45
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    202
    Array

    RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه

    با اجازه اقای sci این پست رو بخون در مورد اداب صحبت با همسرت.

    نقل قول نوشته اصلی توسط sci
    آداب گفتگو رو برات مي ذارم...
    -- سبك گفتگو‌: بهترين سبك گفتگو، گفتگوي صريح است... يعني كاملا واضح و غير مبهم! در اين شيوه شما احساسات، خواسته ها و افكار خودتون رو بيان مي كنيد. از يك طرف حالت منفعل نداريد كه احساس كنيد داره از شما سو استفاده مي شه... و از سوي ديگر با توجه به اينكه عواطف همسرتون رو شناسايي كرديد خودتون رو با احترام به اون عواطف و ارزشها به نحوي معقول تطبيق مي دهيد . در اين فضا از پيش بيني احساسي به جاي ذهن خواني استفاده مي كنيد. افراد صريح‌، همواره انعطاف پذيرند چرا كه به نيازهاي ديگران،‌عواطف و احساسات ديگران احترام مي گذارند و چون اعتماد به نفس دارند همواره دنبال خواسته هاي خود نيستند... اين صراحت به سرعت موجب صميميت مي شود! عملا شما اين فرصت رو براي شوهرتون هم قائل هستيد كه برنده بشه و نمي خواهيد كه برنده باشيد! در اين روند ايشون هم به سرعت ياد مي گيره با شما صريح صحبت كنه... و اجتناب نكنه! شما صريح نمي گيد و سعي مي كنيد حرفتون رو بخوريد! بعد مي شيد بمب ساعتي...همه رو يه دفعه مي ريزيد بيرون! نترسيد! احساساتتون رو صريح بگيد... مودبانه و محترمانه! با شرايط فوق و توصيه هايي كه در ادامه مي گم!

    -- اين كه مهارت گفتگو كردن چه زماني به كار مي آيد زماني است كه شما و همسرتون داراي اختلاف نظر هستيد و يا متعارض عمل مي كنيد / يا / موضوع بسيار حساس است كه صحبت معمولي در رابطه با آن بسيار دشوار است

    -- در گفتگو دو موضوع بسيار مهم است! يكي حالت كلام شما ( تن صدا،‌ بيان،‌ شيوه بيان) زبان بدن شما! عملا شما با هر دو گفتگو مي كنيد... حتي نوع پوشش شما در گفتگوي شما بسيار مهم است... مثلا نمي شه با لباس خواب در رابطه با موضوع مهمي صحبت كرد!

    -- استفاده موثر از جملات "من"، از جانب خودتون صحبت كنيد نه همسرتون!
    روش استفاده از جملات من استفاده از روش XYZ هست:
    هنگامي كه در موقعيت X ، عمل Y را انجام دادي،‌ احساس Z كردم! ترتيب اين بافت مهم نيست اما اين ترتيبي كه گفتم بهترينه! مثلا چندي پيش ناراحت بودي كه همسرت وسائلش رو پراكنده مي كنه... اگر از جملات تو استفاده كنيم : " تو عادم شلخته اي هستي!" تو اصلا به فكر نيستي كه منم خسته ام و سر كار بودم!!! "
    اما جملات من: وقتي مياي خونه ( موقعيت X) و وسائلت رو پراكنده رها مي كني ( عمل Y)، احساس ناراحتي مي كنم( بيان احساس Z)

    -- متكلم وحده نباشيد و به همسرتون فرصت دهيد جملات شما رو كامل كنه و تكرار كنه

    -- در هنگام گفتگو وضعيت مناسب همسرتون داشته باشيد ( اگر نشسته،‌ بنشينيد) (ايستاده،‌ بايستيد،‌ )

    -- در چشمانش نگاه كنيد و گاهي دستانش را بگيريد

    -- شنونده فعالي باشيد: يعني:
    1/ توجه كنيد، تو آشپزخونه ظرف نشوريد بگيد حرف بزن مي شنوم! گوشم با توئه!!!
    2/ به احساساتش توجه كنيد/ يكسري از مساول رو نمي گه اما شما مي فهميد از حالت بدنش! آنها رو رد گيري كنيد و بازگو كنيد... ( خيلي ناراحت شدي!! ) شايد عقايدش رو بگه اما احساسش رو نگه!‌احساس رو كشف كنيد!
    3/ به طنين و لحن صداي شوهرتون مثل يك گوينده راديو گوش كنيد!
    4/ اعتبار بخشي كنيد!
    کی از موارد مهمی که یک گفتگو رو موثر می کنه اعتبار سازی یا اعتبار بخشی است و بی اعتبار سازی هم یکی از مهمترین مواردی هست که گفتگو رو تخریب می کنه...
    اعتبار بخشی عملا ارتباط کلامی و حرکتی شماست (زبان شما و زبان بدن شما) که همسرتان رو آگاه می کنه که همراه او هستید.. به آنچه می گوید علاقه نشون می دی و احترام می گذاری، به تجربه اش بها می دی هر چند اگر کاملا هم موافق نباشی
    مثلا می گی : به نظر می رسه کار مهمیه! .... فکر می کنم تجربه بزرگی بوده! گاهی با تکان دادن سر و یا حتی جملاتی که نشان دهنده درک صحیح از احساسات ایشون هست اعتبار بخشی می کنید! احساس می کنم امروز خیلی این موضوع خسته ات کرده! فکر می کنم واقعا نمی خواستی باهاش همراه باشی!
    اگر در مورد افکارش صحبت می کند و یا با جملاتی احساساتش رو بیان می کنه به اونها اعتبار بدهید
    بعضی مواقع در گفتگو شما کاوش می کنید در مورد احساسی که واقعا عنوان نمی شه! مثلا شوهر شما در رابطه با موضوعی صحبت می کند و نمی گوید چقدر ناراحت شده! شما می پرسید: به نظرم این موضوع ناراحتت کرده! شاید شوهر شما به شما بگه: نه اینطور نیست... (اما متوجه شده که شما به احساساتش توجه داشتید و این کافیه)
    شما در روند اعتبار بخشی عملا تایید نمی کنید... از احساسات خودتون فرا تر می رید و گوینده رو درک می کنید...
    هرگز جای او صحبت نکنید و عملا حرفی تو دهنش نگذارید در این فرایند شما هیچ نیتی نباید داشته باشید... جز گوش دادن و درک و توجه! همین
    5/ سوالهاي باز بپرسيد تا اطلاعات بيشتري بگيري! تشويقش كنيد اطلاعات بده!
    6/ گفته هاش رو بدون كم و كاست و زياد كردن،‌ خلاصه كنيد و بهش بگيد! مثلا مثل ديشب: پس منظورت اينه كه اگر ساعت 7 راهي بشيم به موقع مي رسيم!‌

    چند تا موضوع هم هست كه گفتگوي شما رو مثل ديشب تخريب مي كنه:
    1. تشديد! گفتگوي ديشب و امروز صبح شما رو تشديد خراب كرده! شما چيزي رو مطرح مي كني/ همسرت با كلام بدتري پاسخ مي ده/ شما منفي تر پاسخ مي دي/ او منفي تر و دعوا مي شه! چي كار كنيم نشه!!!
    -- نياز نيست برنده بشيد!!!
    -- تن صدايتان رو نرم كنيد و سريعا اعتبار بخشي كنيد!

    2. بي اعتبار سازي: شما گاهي بدون آنكه واقعا بخواهيد تجربيات و احساسات همسرتون رو محترمانه و يا غير محترمانه تحقير/ انكار و بي اعتبار مي كنيد! جملاتي مثل : اصلا اينطور نيست! فكرت اشتباهه! ايني كه ميگي غلطه!!! يا سرزنش مي كنيد!: گفتم اينطوري نكن! يا مقايسه مي كنيد:‌ يارو هيچي حاليش نيست! وضعش رو ببين!!!
    براي جلوگيري از اين موضوع،‌ اعتبار بخشي كنيد

    3. تفسير منفي نكنيد. از جملات و عبارتها تفسير منفي نكنيد/ شنونده باشيد و ذهن خواني نكنيد

    4. از بحث اجتناب نكنيد/ كناره گيري نكنيد! اينكه محل رو ترك كنيد و برويد و يا يك دفعه ساكت باشيد! طفره بريد...

    *براي هفته اي كه مي آد هر شب 20 دقيقه گفتگو كنيد! اما نه در رابطه با مسائل مهم و حياتي! راجع به مسائلي كه نه مهم هستند و نه تعارض داريد...
    * از شوهرتون 5 بار تشكر كنيد كه 2 بار آن با عبارت بهت افتخار مي كنم همراه باشه... شيوه تشكر حتما با جملات "من" باشه... احساس خيلي خوبي دارم وقتي...
    *‌ روابط زناشوييتون رو فراموش نكنيد
    در مورد مثال اینکه چطور از خصوصیات مثبت همسرتون استفاده کنید این تاپیک رو بخون:

    از حرفهایی که همسرم جلوی خانواده ام میزند خجالت میکشم

    لازم نیست به همسرت بدی چیزی بخونه. اول خودت همه چیز رو یا بگیر وقتی شما درست رفتار کنید عکس العمل همسرتون هم به مرور به رفتارهای درست شما مثبت میشه.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  8. 2 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    deljoo_deltang (شنبه 26 شهریور 90)

  9. #46
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 دی 90 [ 16:22]
    تاریخ عضویت
    1390-5-26
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,638
    سطح
    23
    Points: 1,638, Level: 23
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    48

    تشکرشده 51 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه

    با تشکر از دلجو دلتنگ عزیز دلتنگی داره منو دیوونه می کنه.کم آوردم.خیلی خیلی تحملش براش سخته.جناب زرتشتی گفته بودن باید خونواده همسرت رو مثل خونواده خودت بدونی.به خدا اینجوری می دونستم.هم باهاشون صمیمی بودم هم تو کارا کمکشون می کردم... ولی اونا با وجود اینکه می گفتن تو مثل دخترمونی ولی در عمل با من اینجوری نبودن.این قدر از من متنفر بودن که مشتاقانه دوست دارن من و شوهرم از هم جدا شیم.من شوهرم یه سرما میخورد به مادرش نمی گفتم می گفتم پسرش راه دوره نگرانش میشه ولی اون با زندگی ما چیکار کرد...دلم شکسته.دلم خیلی گرفته.نمی تونم گریه نکنم

  10. #47
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 مهر 90 [ 10:37]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    1,057
    سطح
    17
    Points: 1,057, Level: 17
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه

    ف۰ا عزیز تونستی با مشکلت کنار بیایی؟؟ تو چه شرایطی هستی؟؟؟ ما رو از خودت بیخبر نذار

  11. #48
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 دی 90 [ 16:22]
    تاریخ عضویت
    1390-5-26
    نوشته ها
    52
    امتیاز
    1,638
    سطح
    23
    Points: 1,638, Level: 23
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    48

    تشکرشده 51 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه

    ممنون که به فکرم هستی سیماجون.به سختی تحمل کردم که امروز باهاش تماس نگیرم و نگرفتم و از اونم خبری نشد.با خواهرم رفتم بیرون ولی مدام به گوشیم نگاه می کردم.سخته خیلی ولی چیکار می تونم بکنم.کاش زودتر از تصمیمش مطلع می شدم.اون طور می تونستم برا ایندم تصمیم گیری کنم.خیلی معلق بودن بده.لطفا برام دعا کنید.

  12. #49
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 بهمن 90 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1389-10-18
    نوشته ها
    80
    امتیاز
    1,969
    سطح
    26
    Points: 1,969, Level: 26
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 96 در 44 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه

    ف . ا عزیزم سلام

    من کاملا حال الانت رو درک میکنم یک روز که همسرم (دوران عقد) زنگ نمیزد مثل مرغ پر کنده بودم حتی گوشیمو با خودم میبردم حموم نکنه زنگ بزنه من متوجه نشم مثل دیونه ها میشدم تا اینکه بالاخره طاقت نمی آوردم بهش زنگ میزدم

    هر چی خانوادم بهم میگفتن بهش زنگ نزن اگه بخواد خودش میاد یا خودش زنگ میزنه متوجه نبودم اصلا انگار حرف کسی رو نمیشنیدم این موضوع و یک سری چیزای دیگه باعث شد همسرم متوجه بشه من چقدر بهش وابستم و برای دیدنش لحظه شماری میکنم

    اونم تا تونست از این قضیه حد اکثر استفاده رو به نفع خودش کرد زد زیر تمام قولهایی که قبل از ازدواج داده بود و هر وقت هم من مخالفت با خواستش میکردم میگفت پس تو عقد میمونی منم عروسی نمیگیرم و تا چندین روز ازش خبری نمیشد تا من خودم باهاش تماس میگرفتم فهمیده بود من چقدر مشتاقم با هم زندگیمونو شروع کنیم . با این تهدیدش جا میزدم و قبول میکردم حالا که فکر میکنم خیلی اشتباه میکردم

    مثلا یکی از این موارد خودش و خانوادش قول داده بودن با وجود طبقه بالا خونه خودشون برامون خونه مستقل بگیرن و میگفتن اجاره طبقه بالا خونشون مال پسرشونه تا دچار مشکل نشه ولی بعد همسرم که به شدت وابسته به خانواده ومادرشه زد زیر حرفش اول قبول نکردم برم اونجا زندگی کنم همسرمم گفت باشه پس منم حالا حالا ها عروسی نمیگیرم ومنم........

    حالا دارم چوب اون تصمیمم رو میخورم کاش کوتاه نمی اومدم حالا برای توجیه دخالتهای خانوادش میگه چون به ما خونه دادن حق دارن نظر بدن و خیلی موارد دیگه که اگه بگم طولانی میشه


    دوست من هدفم از این همه صحبت این بود که بهت بگم خواهش میکنم خوددار باش تو با این بی صبری اولا خودتو بعد پدر مادر مهربونتو اذیت میکنی تو باید قوی باشی همسرت باید تکلیفش رو با خودش و خانوادش روشن کنه اینم که میگی از بلا تکلیفی خسته ای درکت میکنم اما چون خودم تجربش رو دارم فکر میکنم فقط وابستگی بیش از حد (مثل خودم) به همسرت داری فقط میخوای صداشو بشنوی حق داری این حق توست که با همسرت شاد باشی اما دوست من شاید همسرت میخواد کاری کنه که دیگه از ترس تکرار این تجربه حتی جرات نداشته باشی خلاف نظر خودش و خانوادش نفس بکشی

    شایدم من با بدبینی فکر میکنم اما بهتره این احتمال رو هم در نظر بگیری دلم نمیخواد کس دیگه ای اشتباه منو تکرار کنه مثل من عذاب بکشه

    دوست من این یک امتحان خوبه که بفهمی کجای زندگی همسرتی و چقدر براش ارزش داری اگه تماس گرفت خیلی خوب و دوستانه باهاش صحبت کن ولی در عین حال محکم مردا از زنای ضعیف و آویزون متنفرن

    اگه گفت زمان میخواد تا فکر کنه بگو برای تصمیمش ارزش قائلی و امیدواری با توضیحاتی که دادی بهترین تصمیمو بگیره نگران نباش هیچ اتفاقی نمی افته رفتار الانت روند زندگیتو در آینده مشترک با همسرت تعیین میکنه

    اگه یک بار از روی ضعف برخورد کنی تا آخر باید کوتاه بیای البته نباید از اون ور بوم هم افتاد منطقی و قوی عمل کن

    باهاش تماس نگیر بذار خودش زنگ بزنه آخرین حرفم هم اینه که مشکل از اون جایی شروع شد که توقعی که از پدر همسرت داشتی بر آورده نکرده اصلا چرا باید همچین توقعی داشته باشی؟

    این زندگی توست اونجام خونه توئه نباید از کسی حتی پدر مادرت توقع داشته باشی ازشون بخواه کمکت کنن چون همسرت اینجا نیست اما توقع نداشته باش این طوری راحتتر زندگی میکنی.

    ببخشید سرتو درد اوردم امیدوارم منظورم رو رسونده باشم
    خواهر خوبم با تمام این حرفا درکت میکنم سخته اما تحمل کن بخاطر خودت
    به خدا توکل کن برات دعا میکنم خوشبخت باشی من تا جایی که بتونم و اگه بخوای در حد همین تالار باهاتم

    حالا بخند بعد هر سختی راحتیه نگران نباش پدر مادرتم ناراحت نکن
    کامیاب باشی











  13. 5 کاربر از پست مفید بئاتریس تشکرکرده اند .

    بئاتریس (دوشنبه 04 مهر 90)

  14. #50
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اسفند 93 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1390-3-29
    نوشته ها
    1,107
    امتیاز
    8,928
    سطح
    63
    Points: 8,928, Level: 63
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 33.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    2,038

    تشکرشده 2,035 در 738 پست

    Rep Power
    126
    Array

    RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه

    سلام ف. ا عزيز

    كاملا با حرف هاي بئاتريس موافقم. خواهش مي كنم حرفاش را با دقت بخون و گوش كن.

    به قول معروف تو مو بيني و ما پيچش مو.

    اينا چيزهايي است كه ما تجربه كرده ايم ولي شما نه. پس به راهنمايي هاي دوستان گوش بده تا هرگز تجربه نكني.

  15. کاربر روبرو از پست مفید ليلا موفق تشکرکرده است .

    ليلا موفق (چهارشنبه 23 شهریور 90)


 
صفحه 5 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:42 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.