جالبه ها........ دل همه خیلی تنگیده ...نه!!!
خب من فعلا دلم چند مگابایتی جا داره و برای تنگ شدنش حالا حالاها زمان لازمه...
اما به رسم رفاقت ولو نه از روی صداقت به یاد آن روزهای بی هویت >>دلم براتون یه ذره شده<<
تشکرشده 4,459 در 1,179 پست
جالبه ها........ دل همه خیلی تنگیده ...نه!!!
خب من فعلا دلم چند مگابایتی جا داره و برای تنگ شدنش حالا حالاها زمان لازمه...
اما به رسم رفاقت ولو نه از روی صداقت به یاد آن روزهای بی هویت >>دلم براتون یه ذره شده<<
حسین پور (پنجشنبه 08 بهمن 88)
تشکرشده 165 در 92 پست
آرزو ندارم که کاش طور دیگری بود.
ولی دلم خیلی از ساده اندیشی ها و بی وفایی ها و بی تفاوتیها گرفته.
محمدصالح (جمعه 02 بهمن 88), سرگشته دوست (دوشنبه 10 شهریور 93)
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
خسته ام از همه ، خسته از دنیا
آسمان بشنو از ، قلب من این صدا
ای زندگی بیزار از تواَم ، بیزار از این عالم
بیگانه ام با سیمای تو ، دیوانه ی دنیای تو
درهم مشکن زنجیر مرا ، بهتر که شوم رسوا
رفتم که دگر با دست شما ، پنهان شوم از چشم دنیا
keyvan (چهارشنبه 07 بهمن 88)
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
میخوام یه تنه تو این تاپیک بنویسم؛:
از سخن و از سخنوران بیزار شدم..
روحم از کلام و متکلمین خسته است..
اندیشه ام در میان سخن آنان گم شده است.....
کلام در همه جا هست.پس چگونه می توان به آرامش رسید؟
آیا قبیله ای هست در این جهان که نتواندسخن بگوید تا به ایشان بپیوندم..............
keyvan (پنجشنبه 08 بهمن 88)
تشکرشده 4,459 در 1,179 پست
دلم از هر چه گرفته باشد باز امیدوارم به امیدواری
خدا نکنه تا آدم نشدیم ...... ........دنیا بهمون رو بیاره
حسین پور (جمعه 09 بهمن 88)
تشکرشده 2,229 در 569 پست
اين روزا دلم گرفته ... خيلي ...
نه از دست كسي ... نه از دست چيزي ...
فقط از دست خودم !
خسته ام از اينكه ضعيف شدم ..
از اينكه اجازه ميدم آرامشم تحت تاثير انتخابهاي غلطم به هم بريزه ...
از اينكه قدرتم در انتخابگري پايين اومده ...
از اينكه اجازه مي دم ديگران منو به عصبانيت و پرخاشگري برسونند ..
از اينكه عصبانيت و پرخاش باعث مي شه آرامشم رو از دست بدم ..
از اينكه در عصبانيت و آرامش از دست رفته انتخابهاي بدتري مي كنم ...
از اينكه قبل از اينكه سعي كنم آرامشم رو بدست بيارم زود به قضاوت دست مي زنم ..
ظاهرا يادم رفته ...
يادم رفته يه انتخاب غلط مي تونه منشاء انتخابهاي غلط ديگه اي باشه ... و اين مدام و مدام و مدام ادامه پيدا مي كنه...
يادم رفته منطقي بودن و قاطع بودن با لجاجت و اجبار فرق داره ..
يادم رفته اگر انتخاب كردم جمعي رو مديريت كنم بايد بهاش رو بپردازم .. بايد زمان رو در نظر بگيرم ... بايد تفاوت آدمها رو لحاظ كنم ... و ... بايد بتونم اول خودم رو مديريت كنم ...
...
خيلي چيزا يادم رفته .. خيلي چيزا ..
طاهره (سه شنبه 22 تیر 89)
تشکرشده 4,459 در 1,179 پست
درد بزرگی است که عاشق باشی,
اما معشوقی نداشته باشی و ..
رنج عظیمی است که معشوق باشی,
اما لیاقت عشق را در خود نیابی
حسین پور (سه شنبه 22 تیر 89)
تشکرشده 10,163 در 2,191 پست
خيلي وقت پيش اين متن رو ؛ در گوشه اي از دفتر زندگيم نوشتم؛
نه عاشقم ، نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من ، خودم هستم و يک حس غريب ، که به صد عشق و هوس مي ارزد...
keyvan (سه شنبه 22 تیر 89), سرگشته دوست (دوشنبه 10 شهریور 93)
تشکرشده 2,229 در 569 پست
یکی نیست پندی دهد این ساز ناکوک و این دست ناآزموده را ،
که دستم کوک "ماهور" می رود و دلم "شور" می زند ..
طاهره (سه شنبه 20 اردیبهشت 90)
تشکرشده 8,600 در 1,498 پست
رنجورى را گفتند دلت چه ميخواهد گفت آنكه دلم هيچ نخواهد.
بی دل (جمعه 12 اسفند 90), سرگشته دوست (دوشنبه 10 شهریور 93)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)